جواد ظریف؛ پاسدار دیپلماسی ترور

اختلاف ظریف و سلیمانی بر سر مشی پیشبرد سیاست‌های «ضداستکباری» جمهوری اسلامی را نمی‌توان به دوگانه میانه‌رو-تندرو ارتقا داد

همراهی ظریف و پاسداران نظام در مبارزه با مبانی نظم بین‌الملل محدود به هم‌سنگری آنان در خط مقدم نزاع با آمریکا نیست. این را در مقوله اسراییل‌ ستیزی هم می‌توان نشان داد-عکس از ایرنا

پس از انتشار فایل صوتی گفت‌وگوی «محمدجواد ظریف» با یکی از روزنامه‌نگاران وابسته به رژیم، سخنان بسیار بر سر بازار رفت. گفت‌وگو حدود سه ساعت بود و طبعا با توجه به جایگاه کنونی فرد مصاحبه‌ شونده، محل تحلیل‌های فراوان قرار گرفت. نگارنده اما از موضعی ورود می‌کند که احتمالا کمتر مورد اشاره قرار گرفته است. 

در این فایل صوتی آنچه برجسته بود انتقادهای زیرپوستی و ملایم ظریف از سپاه پاسداران و «فرماندهان» آن بود. انتقادهایی که می‌تواند موجب برانگیختی تصور وجود «میانه‌رو»ها در جمهوری اسلامی شود. که گویی در جمهوری اسلامی یک دوگانه واقعی میان تندرو و میانه‌رو وجود دارد که دومی برخلاف اولی خواهان روابط معمول با جهان است که انگار نماد اولی قاسم سلیمانی است و نماد دومی، محمدجواد ظریف. نگارنده بر آن است که این تصور، نادرست است. از قضا با استناد به مواضع شخص محمدجواد ظریف می‌توان این ادعا را ثابت کرد.

در تیرماه ۱۳۹۵ «حسین سلامی» - «فرمانده» کل سپاه پاسداران - در مراسم «یادبود شهدای مدافع حرم»، سخنانی بر زبان راند که بیانگر مواضع ضدغربی رژیم بود. او ضمن تاکید بر اینکه «منطق» جمهوری اسلامی مقابل غرب، «جهاد و شمشیر» است، با صراحت جالب ‌توجه گفت: «هرگز نمی‌خواهیم به یک کشور عادی در نظام جهانی تبدیل شویم. نجات همه جوانان حتی جوانان غربی رسالت ما است». 

حسین سلامی که در ماجرای پرده‌برداری از «مستعان» در جریان همه‌گیری ویروس کرونا، ثابت کرده است هوشمندی بالایی ندارد، آن زمان جانشین «فرمانده» سپاه پاسداران بود. نکته ولی این است چنین سخنانی منحصر به افراد کم‌هوشی چون او نیست؛ بلکه این دست سخنان تبدیل به رفتار ثابت این رژیم شده است. دقیقا هم‌راستا با همین دست مدعیات است که خامنه‌ای نیز برای «نجات جوانان غربی» به آنان نامه می‌نویسد و به آنان درباره چگونگی «مبارزه با تروریسم» هشدار و انذار می‌دهد!

و باز هم نکته این است که چنین دیدگاه بنیادینی که جمهوری اسلامی را «جبهه حق» و غرب را غرق در گمراهی و بی‌بندوباری و رذالت می‌بیند که با آن هیچ‌گاه نمی‌توان از در سازش بر آمد و صرفا باید با «منطق» شمشیر با آن سخن گفت و در بهترین حالت، فقط می‌توان جوانان آن را «نجات» داد، منحصر به حسین سلامی و قاسم سلیمانی و علی خامنه‌ای نیست.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

کسانی که با عنوان «میانه‌رو» در جمهوری اسلامی شناخته می‌شوند نیز حامل چنین دیدگاهی هستند و این بینش در ذهن و ضمیر آنان نیز حضور پررنگی دارد. چنانکه ظریف به عنوان سوگلی پروژه «اعتدال» بر آن است که جمهوری اسلامی یک «رسالت ذاتی» در تقابل با غرب دارد و بر این اساس باید به جنگ «مبانی سلطه» برود.

ادعای همسانی جهان‌بینی ظریف و سلیمانی نه یک تحلیل که یک «فکت» است. این سخنان محمدجواد ظریف در کتاب «آقای سفیر» است: «ما مشکل بنیادی با غرب و مخصوصا با آمریکا داریم ... اگر می‌خواهید با نظام سلطه برخورد کنید، باید مبانی سلطه را بر هم بزنید ... بنده معتقدم ما بدون اهداف انقلابی‌مان وجود خارجی نداریم. حداکثر به کشوری مانند پاکستان تبدیل می‌شویم. آنچه که ما را از دیگر کشورها متمایز کرده، همان برجستگی‌های اهداف انقلابی ما است.» 

این گفت‌وگو در سال‌های آغازین دهه ۹۰ خورشیدی در تهران انجام شده است. کسانی که مدعی دوگانه‌سازی بین جواد ظریف و قاسم سلیمانی هستند باید نشان دهند که اختلاف جهان‌بینی این دو دقیقا کجاست؟ در همین گفت‌وگوی سه‌ساعته‌ تازه بیرون آمده نیز ظریف به صراحت اعتراف کرد مشکلات جمهوری اسلامی با ایالات متحده بنا به ماهیت جمهوری اسلامی هیچ‌گاه حل نخواهد شد. او صرفا پیشنهاد می‌کند این نزاع «مدیریت» شود. 

همراهی ظریف و پاسداران نظام در مبارزه با مبانی نظم بین‌الملل محدود به هم‌سنگری آنان در خط مقدم نزاع با آمریکا نیست. این را در مقوله اسراییل‌ ستیزی هم می‌توان نشان داد. 

از آرژانتین تا تایلند، از گرجستان تا هندوستان، از آمریکا تا کنیا، ردّپای سربازان ولایت در توطئه‌های ضداسراییلی به خوبی قابل مشاهده است. برای هر درک سلیمی جای پرسش است که چرا اسراییل که از بی‌آزارترین کشورها نسبت به ایران بوده است، اکنون باید تبدیل به یکی از دشمن‌ترین‌ها شده باشد. پاسخ را در همان کتاب «آقای سفیر» می‌توانیم بیابیم که «دیپلمات» شاخص جمهوری اسلامی که پیاپی و پیدا و پنهان به «تجربه دیپلماتیک» خود می‌نازد، چگونه به بدیهی‌ترین اصول روابط بین‌الملل که شناسایی مشروعیت حاکمیت کشورهاست بی‌احترامی و بی‌اعتنایی می‌کند و ضمن رد هرگونه رابطه با اسراییل، درباره این کشور می‌گوید: «بنده اسرائیل را کشور مشروع نمی‌دانم»! 

نکته اما این است که عقلای جهان، معطل شناسایی اسراییل از سوی جواد ظریف نیستند. دنیا سال‌هاست که اسراییل را کشوری مشروع می‌داند و آنکه چوب شناسایی عدم مشروعیت اسراییل را می‌خورد، ایران است نه اسراییل؛ ولی وقتی پای «رژیم صهیونیستی» به میان بیاید برای ظریف نیز ایدئولوژی بر مصلحت و ماهیت جمهوری اسلامی بر منافع ملی ایران برتری می‌یابد، چنانکه همین مساله برای حسین سلامی و محمدرضا نقدی نیز صدق می‌کند.

در واقع، محمدجواد ظریف، عقل حسابگر یک ایدئولوژی ضد میهنی است. این ادعا به خوبی خود را در روایت ظریف از جلسه «شورای عالی امنیت ملی»  پس از موشک‌زنی سپاه به هواپیمای اوکراینی نشان می‌دهد؛ ظریف اذعان می‌کند به «آقایان» پیشنهاد داد تا اگر موشکی زده شده به او بگویند تا او برود «علاج» کند. آنان اما به او تشر زدند و گفتند به جای فضولی و زبان‌درازی، برود توییت بزند و بگوید اصلا موشک‌پرانی در کار نبوده است.

نمونه‌هایی چون ظریف اگر توانی در حوزه‌ای دارند آن را در خدمت ایده‌های آخرالزمانی خامنه‌ای قرار داده‌اند که حاضر است میلیاردها دلار هزینه کند و هزاران آدم را در سوریه به کام مرگ بکشاند تا به اذعان «حسین همدانی»، از پاسداران سپاه، «خط مقاومت» مقابل اسراییل را سرپا نگاه دارد. شناخت سیاست خارجی جمهوری اسلامی، بدون شناخت انگیزه‌های ضداسراییلی و یهودی‌ستیزانه ولایتمداران تهران، شناختی ناقص و ابتر است و ظریف خود را با افتخار از سربازان خامنه‌ای می‌داند چنانکه خامنه‌ای هم ظریف را «فرزند انقلابی» خود نامیده است. 

محمد جواد ظریف در همان کتاب «آقای سفیر» از گروه‌هایی چون «حزب‌الله» و «حماس» که علیه موجودیت اسراییل فعالیت می‌کنند و از نگاه بسیاری از کشورها «تروریست» هستند، تمجید می‌کند و می‌گوید: «برای حزب‌الله و حماس هزینه کردیم. تمام این هزینه‌ها امروز تبدیل به اهرم‌های قدرت ما در منطقه شده است»؛ و در همین گفت‌وگوی سه‌ ساعته نیز می‌گوید: «من بارها گفتم بروید از سیدحسن نصرالله بپرسید من خادم هستم یا خائن». چهره‌ای که پیش از این فرهنگ باستانی ایرانیان را تحقیر کرده بود برای محمدجواد ظریف مرجع تشخیص خدمت و خیانت است. 

نتیجه آنکه اختلاف ظریف و سلیمانی بر سر مشی پیشبرد سیاست‌های «ضداستکباری» جمهوری اسلامی را نمی‌توان به دوگانه میانه‌رو-تندرو ارتقا داد. جواد ظریف البته در روش «مبارزه با استکبار» با پاسداران نظام اختلاف سلیقه دارد. چنانکه در «آقای سفیر» نیز گفته بود: «صدور انقلاب به معنای توپ و تانگ و تفنگ نیست، بلکه به معنی صدور ارزش‌هاست. اگر توجه کنید، رهبری نیز بارها همین دیدگاه را مطرح کرده‌اند». ولی این اختلاف سلیقه و مشی به معنای تفاوت چشم‌اندازها نیست. در راهبرد کلان، جمیع کارگزاران نظام، صریح و صادق سر بر آستان استکبارستیزی می‌سایند.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه