یکی از ارزشمندترین میراثهای هیلاری کلینتون و باراک اوباما این است که کاندیدا شدن زنان و مردان رنگینپوست برای ریاستجمهوری هرگز مانند دوران کاندیدا شدن آنها پرهیجان نخواهد بود. این دستاورد آنها بینظیر بود.
همچنین به لطف کاندیدا شدن برنی ساندرز در ۲۰۱۶، بحثهای ملایم در مورد سیاستهای سوسیالیستی نیز که تا این اواخر در گفتمان عمومی آمریکا جایی نداشت، از دستاوردهای مهم آن دوران است. با این حال اگرچه ترقیخواهان باید با دیدن تنوع بیسابقه میدان انتخاباتی آمریکا امیدوار و دلگرم شوند، آیا مایه ناامیدی نیست که تمام این موارد در این کشور اینقدر زود حوصلهسربر شده است؟
مشکلی اساسی موجود در چند دهه مبارزه برای اینکه یک شخص و اندیشههایش وارد جریان حاکم شود، در این است که وقتی به آن دست مییابد، متوجه میشود که مسیر جریان اصلی حاکم، محیط بسیار ساکن و رخوتآوری برای چنان تحرکاتی است.
اما انتخابات مقدماتی امسال نیز، مانند هر روند مشابه دیگری، با حضور یک کاندید نوظهور و بهروز خجسته (یا نفرین) شده است: ماریان ویلیامسون، یک شیاد معنوی کتوشلوارپوش با لحن اردکواری شبیه اولیویا دی هاویلند در سالهای خزان زندگیاش هیچگونه تجربه سیاسی در کارنامه ندارد.
نظریه انتخاباتی ویلیامسون، که به تقلید از سنت پرافتخار مایک گریول در ۲۰۰۸ و جری براون در ۱۹۷۶ عمل میکند، به نظر میرسد به نوعی مبارزه فراطبیعی (متافیزیکی) بین نیروی عشق و نیروی نفرت تبدیل خواهد شد. او رئیس جمهوری آینده آمریکا نخواهد بود، و با توجه به افکار سطحی و غیرحرفهای او در مورد داروها، روانشناسی و حتی تشعشعات هستهای (که بنا به گفتههای او در توئیتر، قدرت آن کمتر از قدرت ذهن است)، انتخاب نشدن او رخداد مثبتی خواهد بود.
با این حال، از آنجا که این وضعیت تا پایان انتخابات ادامه خواهد داشت، باید از ویلیامسون به خاطر تزریق انرژی به این «رقابت» رخوتآور تشکر کنیم.
حتی یک جمله از سخنان او در دو مناظره اول در این انتخابات ریاستجمهوری، کلیشهای یا قابل پیش بینی نبود. او زن بسیار ثروتمندی است، اما مشخص است که او هیچ پولی را صرف گروههای حمایتی ملالتآور و مبتذل نکرده است: در هنگام بحث در مورد احیای نظارت تنظیمی بر آلودگی آب، آمریکاییهای طبقه متوسط حاضر در سالن سخنرانی، برای مبارزه با یک نیروی روانی تاریک، چه توصیهای به او خواهند کرد؟ به نظر میرسد که او به جای فکر کردن به مسایل، مشغول سفارش دادن تیشرتهای انتخاباتی هنرینما از دوستان خود است.
تا اینجا که مضحک بوده است. اما در مناظره این هفته، ویلیامسون ذوق و استعداد خاصی از خود نشان داد که بسیار فراتر از حرف مفت بود.
در بحث مربوط به پرداخت غرامتها، از رقبای خود فراتر رفت و گفت، در واقع این یک بدهی است که اکنون باید پس از صدها سال بردهداری و یک قرن تروریسم خانگی، پرداخت شود. او پیشنهاد کرد که ۲۰۰ تا ۵۰۰ میلیارد دلار غرامت پرداخت شود و میگوید که این مبلغ را بر اساس تعهدات نقض شده پس از جنگ داخلی محاسبه کرده است. او در ادامه گفت بحران آب شهر فلینت ناشی از نژادپرستی و تبعیض طبقاتی بوده و سپس دموکراتها را به خاطر عدم حمایت از رنگینپوستان و فقرا به باد انتقاد گرفت، و از چنان اعتماد بهنفس خودبینانهای برخوردار بود که این سخنان را در کنار ۹ شخص بسیار زیرک که خودشان از جمله مقامات انتخاب شده بودند، بر زبان بیاورد.
احتمالا «خودبین» واژه خیلی مؤدبانهای در این زمینه باشد. شاید ویلیامسون صرفا یک شیاد مجنون است که میخواهد با سرهم کردن یک جمله ترقیخوهانه زیر فشار، همه ما را شگفتزده کند؟ به هر حال، او کم کم دارد نشان میدهد که استعداد عجیبی برای مبارزه دارد که سزاوار توجهی بیش از یک نگاه سطحی است.
فعالیتهای انتخاباتی در بیشتر مناطق با یک جو ناامیدی و نارضایتی همراه است، و با خروش ملموس اخلاقی فاصله زیادی دارد. تمام این مدت، آدم عجیب و شرمآوری که در جناح راست صحنه انتخابات ایستاده است، نه تنها نخستوزیر نیوزیلند را با یک تماس تلفنی گستاخانه تهدید میکند، بلکه نوعی گفتمان آزارنده را در این مبارزات رواج میدهد که حال جناح چپ آمریکا را به هم میزند.
ویلیامسن، اگرچه هنوز خل و چل ناشناختهای است با باورهای خیلی مشکوک - به ویژه درباره واکسیناسیون – ولی میتواند این سؤال را در ذهن آمریکاییها ایجاد کند که انتخابات ریاست جمهوری این کشور واقعا باید چگونه برگزار شود، و چه معیاری باید برای حضور کاندیداها در آن وجود داشته باشد. مبارزات انتخاباتی ۲۰۲۰ همین حالا هم شدیدا دچار التهاب شده است، در حالی که هنوز شش ماه مانده تا در آیووا تشکیل جلسه بدهند و پس از آن، نه ماه زمان میبرد تا ترامپ را شکست بدهند، یا به او ببازند.
با این حال، رسانهها همچنان مصمم هستند که این انتخابات را به یک نمایش خشم کنترل شده تبدیل کنند. آخرین مورد از این نمایش هیجانانگیز، استفاده جو بایدن از کلمه «چرت وپرت» بود. توانایی ویلیامسون در ترساندن و سردرگم کردن رأیدهندگان، همقطاران سیاسی خود و رسانهها، ممکن است روح تازهای در کالبد مبارزات انتخاب ریاست جمهوری بدمد، اما دستاورد بزرگتر آن، این خواهد بود که در ذهن ما درباره این اعتیاد عجیب به سیرک «اخبار» انتخاباتی که برای اندکی قابل تحملتر شدنش به حضور یک دلقک بر روی صحنه نیاز داریم، سؤال ایجاد کند.
چند ساعت قبل از مناظره روز سهشنبه، ویلیامسون عکسی از خود را با ژاکتی که هشتگ #Marianne2020 روی آن چاپ شده بود، در اینستاگرام گذاشت که در پینوشت آن، عبارت «من آمدم... #detroit #bigtruth» نوشته شده بود. و او آمده بود. آن شب، او در میان همراهان خستهاش، پرشور و به طرز افسونگری عجیب بود، و یکی دو حرف حسابی هم از زبانش درآمد.
شاید او تا هفته دیگر دوام نیاورد، یا شاید هم به طرز خطرناکی موفق شود، یا بهزودی چنان حرف زنندهای به زبان بیاورد که من تا ابد از نوشتن این مطالب یا حتی فکر کردن به آنها شرمنده شوم. اما به هر حال، برای او آرزوی موفقیت میکنم.
© The Independent