در ادامه مقاله قبلیام (غزه و آخرین روزهای آتش؛ آیا طلوع صلح نزدیک است؟) درباره تمایل حماس به پذیرش طرح ترامپ، شب گذشته جهان در حالی به خواب رفت که خبر توافق حماس و رضایت اسرائیل منتشر شد. با توجه به پیچیدگیهای شرایط سیاسی و نظامی در نوار غزه، باید گفت که رسیدن به این توافق کار آسانی نبود.
ترامپ توانست مخالفان طرح خود را از صحنه خارج کند؛ نه از راه مصالحه، که با واداشتن آنان به سکوت.
اسرائیل پیشتر بهصراحت اعلام کرده بود که با بقای نیروهای حماس در نوار غزه مخالف است و قصد دارد این منطقه را یکتنه دوباره اشغال کند.
ترامپ در عین حال کوشید کشورهای نزدیک به حماس مانند قطر و ترکیه را نیز با خود همراه کند. او روابطش با دوحه را ترمیم و رجب طیب اردوغان، رئیسجمهوری ترکیه، را به واشینگتن دعوت کرد. علاوه براین، ترامپ با تمدید مهلت خرید گاز ارزانتر از روسیه برای ترکیه موافقت کرد و راه را برای معامله فروش جنگندههای اف-۳۵ هموار کرد؛ معاملهای که دولتهای پیشین آمریکا آن را ممنوع کرده بودند.
همچنین ترامپ توانست روسیه را که تنها رقیب بالقوه برای تشکیل جبهه مخالف با توافق پیشنهادی واشینگتن بود، از صحنه کنار بزند. او به کشورهای محوری مانند عربستان سعودی توجه ویژه کرد: طرح «راهحل دوکشوری» را که ریاض سالها از آن دفاع میکرد، بهطور رسمی در چارچوب طرح غزه گنجاند و آن را به هدف اصلی تبدیل کرد. در مقابل، وعده داد که امنیت سیاسی و جانی رهبران و نیروهای حماس تضمین خواهد شد؛ چه آنانی که بخواهند در غزه بمانند، و چه آنانی که خروج را انتخاب کنند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
آنکارا، دوحه و مسکو همزمان درها را به روی رهبران حماس بسته و صریحا اعلام کرده بودند که تا پذیرش طرح ترامپ هیچ حمایتی در کار نخواهد بود. پوتین حتی شخصا، نه از طریق وزیر خارجهاش، از طرح ترامپ اعلام حمایت کرد و گفت روسیه از طرح «تونی بلر» برای اداره غزه پس از جنگ حمایت میکند. این در حالی است که تداوم جنگ در خاورمیانه میتوانست به سود روسیه در جبهه اوکراین باشد، اما مسکو ترجیح داد در این مقطع با واشینگتن همسو باشد.
از سوی دیگر، جمهوری اسلامی اینبار واکنشی متفاوت داشت. مواضع تند و سنتی تهران در مخالفت با طرحهای آمریکا تا حدی فروکش کرده بود. پس از ترور اسماعیل هنیه، رهبر حماس، در سال گذشته، رهبران این جنبش دیگر تمایلی به سفر به ایران نشان نمیدهند و از نزدیک شدن بیش از حد به تهران بیم دارند.
در نهایت، حتی تندروترین چهرههای حماس نیز جز پذیرش این طرح چاره دیگری نداشتند. البته این به معنای پایان اختلافات داخلی حماس نیست. آنها احتمالا در آینده با اعتراض، درخواست اصلاحات جزئی و تاخیر در اجرای مفاد این طرح، تلاش خواهند کرد بخشی از اعتبار و جایگاه خود را حفظ کنند.
مطابق طرح ترامپ، نتیجه این خواهد بود که حماس، که در طول سی سال گذشته یک جنبش مسلح شناخته میشد، منحل شود. با این حال، ممکن است حماس در قالب یک حرکت سیاسی باقی بماند و در عرصه رقابت با جنبش فتح، که رهبری تشکیلات خودگردان فلسطین را در دست دارد، نقشآفرینی کند.
در طول دو سال جنگ، حماس همواره میان موافقت با صلح و مخالفت با آن در نوسان بود. این جنبش هم خواهان دستیابی به توافق برای پایان دادن به جنگ بود، هم نمیخواست نوار غزه را ترک کند، تا اینکه ترامپ تصمیم گرفت دو طرفی که از ادامه نبرد سود میبردند، یعنی حماس و اسرائيل را به دست کشیدن از جنگ وادارد.
حماس آخرین بازیگری بود که به توافق پیوست. پیش از آن حزبالله لبنان توافقنامهای با اسرائیل امضا کرده بود. گروههای فلسطینی مستقر در لبنان هم سلاح خود را تحویل داده بودند و شبهنظامیان فلسطینی و ملیگرای سوری نیز پس از سقوط رژیم اسد از میان رفتند.
حماس آخرین قطعه از دیوار جبهه مقاومت محسوب میشود که اینک در حال فروپاشی است و خلا بزرگی در جنبشهای مسلح بر جا میگذارد. اگر از نظر سیاسی به این امر رسیدگی نشود، جبهه موسوم به مقاومت در آینده با نامها و چهرههای جدیدی به میدان باز خواهد گشت. این وضعیت ما را به طرح عربستان سعودی (راهحل دوکشوری) بازمیگرداند و همزمان امکان بهرهگیری از حضور شخصیتی قدرتمند و تاثیرگذار مانند ترامپ را فراهم میکند.
با این حال، اولویت کنونی رسیدگی به فاجعه انسانی دو میلیون نفر در غزه است که بیشتر آنها بیسرپناه و گرسنهاند و به یک طرح نجات و کمکرسانی فوری نیاز دارند، طرحی موقت که پیش از پروژه بلندمدت مدیریت و بازسازی غزه اجرایی شود؛ پروژهای که ممکن است ماهها طول بکشد.
برگرفته از الشرقالاوسط