فکر میکنم اکثر مردم عنوان این مقاله را اغراق آمیز بدانند و اکثرا آن را رد کنند. با این حال، از دوستم «امید فرات» شنیده بودم که کسی به او گفته بود: «سختترین کار دنیا کرد بودن است». اکنون، تلاش خواهم کرد که چند نمونه از مصائب کرد بودن را ذکر کنم.
در روزهای گذشته، نسخه اصلی کتاب «یازده دقیقه» پائولو کوئلیو همراه با نسخهای که واژه کردستان در آن حذف شده، از طریق توییتر در حال انتشار است. تصور نمیکنم «انتشارات جان» بخواهد به طور عامدانه کتابی را سانسور کند. چرا که آقای اردال اوز، صاحب این انتشاراتی فردی دموکرات منش و روشنفکر است.
با این حال، پس از انتشار کتاب سانسور شده یازده دقیقه، کلمه کردستان در کتابهای زیادی از «سیاحتنامه» اولیا چلبی گرفته تا «مرغ عشق» رشاد نوری گولتکین، حذف شده است و ضرورت و عدم ضرورت ذکر این نام جغرافیایی بارها در رسانههای اجتماعی مورد بحث قرار گرفته است.
واقعیت این است انسانها به طور طبیعی در محیط زندگی خود با برخی از واژهها و مفاهیم سروکار دارند و حقیقتا از ترس و نفرت و تاثیر این واژه بر افرادی که در ترکیه زندگی میکنند و یا خود را ترک میدانند شگفت زده هستم. زیرا قدیمیترین کتابی که به واژه کردستان تحت عنوان «ارض اکراد» اشاره کرده کتاب «دیوان لغات ترک» محمود کاشغری است که میتوان آن را «کتاب مقدس ترکها» نامید. فکر میکنم پیش از او هم یکی از فرماندهان ترک به نام «سلطان سنجر» نام ایالت کردستان را به کار برده بود و در واقع آنچه در اسناد دولتی ترکیه تحت عنوان «تاریخچه هزار ساله ترکها و کردها» از آن نام برده میشود مبتنی بر همین موضوع است. همچنین در دوره عثمانی هم پادشاهان آن با افتخار صحبت از ایالت کردستان میکردند و در نهایت ایالت کردستان توسط سلطان عبدالمجید در سال ۱۸۵۲ تأسیس شد و تا زمان فروپاشی امپراتوری عثمانی، واژه کردستان که در کتابها، اسناد، سالنامهها، و سندهای ملکی میلیونها بار ثبت شده است. با این وجود، چرا این نام جغرافیایی تا این حد در بین مردم باعث ایجاد تنفر میشود.
هر از گاهی شاهد بودهام حتی افرادی که تصور میکردم روشنفکر هستند نسبت به این نام نفرت دارند. این موضوع مرا یاد حکایت یک هامبورگی میاندازد. حکایت از این قرار است که یک یهودی ساکن هامبورگ و یک خیاط زبردست آلمانی دوستان صمیمی هم بودند. در آن روزها نازیها چهره پلید خود را در آلمان رو کرده بودند و این خبر در همهجا شایع شده بود که نازیها یهودیان را ابتدا به گتو و بعدا به اردوگاه میفرستند. یهودی هامبورگی هم برای اینکه میزان قابل اعتماد بودن افراد را محک بزند پیش دوست خیاط خود رفت و گفت: برادر شنیدهای که نازیها، یهودیان و خیاطها را جمعآوری میکنند. این دوست خیاط که از شدت ترس دست و پاچه شده به او میگوید: یهودیان را میفهمم ولی خیاطها دیگر چه گناهی دارند. یهودی هامبورگی با شنیدن این حرف با گفتن این عبارت که «ای بیوجدان من چه خطایی مرتکب شدهام که باید جمعآوریام کنند» به دوستی چندین ساله خود با او پایان میدهد.
ما کردها مردمان عادی هستیم و مانند هر کس دیگری میخواهیم زندگی عادی خود را داشته باشیم. روشنفکران و دانشگاهیان ما نیز تاریخ، ادبیات، فلسفه و دیگر کتابها را میخوانند و میخواهند درباره آنها صحبت کنند. ما بهعنوان افراد قلم به دست، میخواهیم در خصوص موضوعات مختلف، گلها، حشرات، عشق، اقتصاد، ورزش، تغذیه سالم و غیره بحث کنیم ولی به طور دائم به ما یادآوری میشود که کرد هستیم و حتی اگر هویتهای دیگری هم داشته باشیم، تنها کرد بودن ما مورد سوال قرار میگیرد، صحبت میشود و نمک بر زخممان ریخته میشود.
ما کردها دائما مجبور به اثبات وجود خود هستیم و تلاش میکنیم خودمان، انسانیتمان، و غنای زبان و فرهنگمان را به دیگران ثابت کنیم و این باعث خستگیمان میشود.
© IndependentTurkish