قسمت دوم مستند «غیررسمی» در چهارم و پنجم دیماه از شبکه سه، امنیتیترین شبکه سیمای جمهوری اسلامی، پخش شد و البته هنوز در اینجا در حال پخش است. بهطور مشخص، اینگونه مستندها و پخش آنها، صرفا درصدد تطهیر چهره «علی خامنهای» است که این روزها بیشتر از همیشه منفور شده است. قرار است او پیش از مرگ، غسل تعمید داده شود و چه بهتر است با «آبروی» هنرمندانی که نزد مردم آبرویی دارند، این غسل تعمید انجام شود.
در دیداری در سال ۱۳۷۳، در یک نمای شلوغ که معلوم نیست چه دیداری بوده است، عباس کیارستمی نشان داده میشود. هیچ نمای نزدیکی وجود ندارد مگر زومکردن ناگهانی دوربین. اما همین نما، کافی است که از کیارستمی چهره نزدیک به رهبر بسازد؛ چیزی که کمترین بهره را از حقیقت دارد. البته فراموش نکنیم کیارستمی پس از ساختن فیلم «کلوزاپ» و نزدیکی با محسن مخلمباف، ممکن است حتی در همین حد به این نشست دعوت شده باشد.
نکته جالب اینجا است که چند سال بعد، در سال ۱۳۷۷ هنگامی که عباس کیارستمی برای دریافت نخل طلا روی صحنه فستیوال کن رفت و با کاترین دونوو، بازیگر و داور جشنواره روبوسی کرد، هنگام بازگشت در فرودگاه مهرآباد تهران، تعدادی از حزباللهیها قصد ضربوشتم او را داشتند که جان سالم به در برد. پس از آن، او تا مدتها سوژه بسیاری از رسانههای تندرو در ایران شد!
۲۰ سال پس از این ماجرا و دو سال بعد از درگذشت «عباس کیارستمی» در سال ۱۳۹۷، عزتالله ضرغامی در بیان خاطرهای گفت: «آقای کیارستمی هم توضیحاتی داشتند. من هم با او تلفنی صحبت کردم. منتها فضای مطبوعاتی روی این بحث جدی بود. آقای مهدی نصیری در نشریهای که داشت [نشریه صبح] حسابی به این موضوع پرداخته بود و بعضیها هم صحبت میکردند. من گفتم شاید اگر آقا بخوان نکتهای بگن یک نکته اعتراضی بگن، آقا فرمودن که حالا چرا شما از اینکه ایشان اونجا روبوسی کردن اینقدر ناراحتی، گفتیم آقا ما ناراحت نیستیم. ما اصلا کارهای نیستیم ناراحت باشیم، بعد یک شوخی هم من خدمت آقا کردم که لازم نیست اینجا بگم [حتما وقتی لازم شد میگن: مثلا من لپ آقا را کشیدم و گفتم شیطون خودت میخواستی جای عباس باشی!] بعد آقا به شوخی فرمودن: ببینید شما بچه حزباللهیها اصلا سمت بعضی از این محافل نمیروید که این مسائل پیش بیاد اما اگر کسی رفت به سمت این جشنوارهها، حالا او هم که نقدی نفرمود، این مسائل رو هم داره، درواقع برداشت من اینه، اگه بعدا زیر سوال نروم، اینه که خیلی شما ناراحت نباش خیلی سخت نگیر.»
اولین کسی که به این موضوع واکنش نشان داد مهدی نصیری بود که در «مشرق» نوشت: « یادم نمیآید در نشریه صبح به روبوسی آقای کیارستمی با مجری جشنواره کن پرداخته باشم، اگر چه حدود یک سال قبل از آن، خبری از مصاحبه کیارستمی با نشریهای خارجی که گفته بود مشروب و گوشت خوک میخورد (و در رسانه های فارسی زبان خارجی بازتاب یافته بود) در نشریه صبح منتشر شد و البته اگر آن مصاحبه مربوط به امروز بود و نشریه صبح هم برقرار بود، حتما به آن نمیپرداختم.»
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
معلوم است این صحبتها، دعوای داخلی با مهدی نصیری است که چندی است به افشای فساد اقتصادی درون حکومت میپردازد. اصلیترین سوال این است که چرا آقای ضرغامی این حرفها را ۲۰ سال پیش نزد تا شاید موجب کاهش آلامی که کیارستمی دید، شود. ضمنا در همین گفتار کوتاه هم، میخواهد چهره خودیهایی که بسیار مشتاقند به کن و اسکار بروند و در محافلی اینچنین شرکت کنند را تبرئه کند و بگوید «آقا اعتراضی به رفتن به چنین جشنوارههایی هم نداشتند.» خلاصه همهچیز یک شو کامل است و بیشتر ما را یاد اکبر رفسنجانی میاندازد که همیشه خاطرهای برای رو کردن داشت تا روی کسی را کم و یا زیاد کند.
در این مستند، چند نفر دیگر را هم نشان میدهند. قبل از نشاندادن «عباس کیارستمی»، «مجید صالحی» را نشان میدهند که بسیار جوان است و دهه فجر را تبریک میگوید. بعد سوالی میپرسد که پخش نمیشود و میرود روی چهره «رامبد جوان» که چاپلوسی مفصلی میکند. خلاصه این فیلم، کاملا دستچین شده و فرمایشی ساخته شده است. بسیاری از جنجالهایی که در این دیدارها پیش آمد، به سادگی میگذرند. بهطور کلی، میتوان گفت پخش این دیدارها برای بدنام کردن هنرمندان خوشنام نزد مخالفان و خوشنام کردن هنرکاران بدنام نزد موافقان است.
این دیدارهای «غیررسمی» با هنرمندان بعد از سال ۱۳۹۵ و در دوران روحانی صورت گرفته است تا چهره مخدوش و سیاه شده خامنهای بعد از کشتار ۸۸ را با مالهکشی، سفید کنند و بعد هم ماجرای سرطان پروستات پیش آمد و بقیه ماجراها. به نظر میرسد این روزها که سالگرد کشته شدن قاسم سلیمانی است و حکومت قصد جنگافروزی تازهای دارد تا سرانجام آمریکا را مجبور به مداخله نظامی محدود کنند و به خیال خام خود، حکومت خود را برای مدتی دیگر تثبیت کنند، نیاز به چهره مهربان و مردمی ساختن از خامنهای دارند؛ چهرهای که پس از ماجراهای دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ و همینطور ساقط کردن هواپیمای اوکراین و کشتن بیش از دهها انسان بیگناه، به شدت منفور و سیاه شده است.
تکلیف خودیهایی مانند حاتمیکیا و کمال تبریزی و مجید مجیدی و بهروز افخمی و... و نخودیهای خودیپندار مانند مهدی فخیمزاده و فریدون جیرانی و... دیگرانی مانند آنها مشخص است. اما بسیاری دیگر در این فیلمها نیستند مانند داریوش مهرجویی، بهرام بیضایی و رخشان بنیاعتماد و بسیاری دیگر مانند ایشان... که اگر بودند گیرم در پشت ستونی، جایی، حتما مانند عباس کیارستمی نمایش داده میشدند تا بتوانند با چهره آنان آبرویی برای «آقا» بخرند.
خلاصه آنکه این مستندسازیهای نامستند، نمیتواند چیزی از اوضاع پریشان و پر از فساد و تباهی و عقبماندگیِ نظامی جنگطلب که در پی رئیسجمهور سپاهی برای سال ۱۴۰۰است، کم کند. جمهوری اسلامی بهزودی و زودتر از آنچه انتظار میرود به سمت سقوط میرود. تنها باید امیدوار بود این سقوط با کمترین هزینه صورت بگیرد وگرنه سالهای سال مانند سوریه و افغانستان و عراق و لیبی و کشورهای دیگر که درگیر جنگ در خاورمیانه هستند، در آتش دوزخی خواهد سوخت که دستکم در مورد جمهوری اسلامی، هیزم آن را خود حکومت فراهم کرده است و دیگران فقط شعله را خواهند افروخت. مردم ایران در این سالها خستهتر و درماندهتر از آن هستند که بتوانند برای سالها چنین مصیبتی را تحمل کنند.