از مرثیه پشت کوهی تا آویشن وحشی کوهستان

فعالیت‌گرایی و چپگرایی آسیب‌های جدی به سینمای داستانگوی امریکایی و بریتانیایی زده است

مرثیه پشت کوهی، داستان فیلم متن زندگی طبقه کم‌درآمد امریکایی است - عکس از نتفلیکس

در سال ۲۰۲۰ نیز مثل سال‌های قبل صدها فیلم سینمایی داستانی در ایالات متحده و اروپا تولید شد. به علت همه‌گیری کرونا تولید فیلم در ماه مارس متوقف شد و عمده آثار عرضه شده در ماه‌های بعد- آن هم در نتفلیکس، هولو، اچ بی او مکس، و آمازون- عمدتا در مرحله مابعد تولید قرار داشتند. درست مثل سال‌های پیش از آن، اکثر آنها را بعد از پنج دقیقه از تماشا باید به حال خودشان رها کرد چون طرح‌های قصه تکراری دارند، مملو هستند از دستورالعمل‌ها و مهندسی اجتماعی و سیاسی، تبلیغ تنوع هویتی  می‌کنند با خلق شخصیت‌های تهی که فقط رنگ پوستشان با هم تفاوت دارد، از لحاظ فیلمنامه و کارگردانی اشتباهات جدی دارند، و به همین دلیل موفقیتی در جلب تماشاگر نداشته‌اند، یا طبقه و گروهی را با دغدغه‌های خاص (مثل آزاد شدن ماری‌جوانا یا توزیع ثروت) نمایش  می‌دهند که بخشی از جامعه با آنها فاصله جدی دارد. 

فعالیت‌گرایی (اکتیویزم) و چپگرایی بدون تلاش حرفه‌ای آسیب‌های جدی به سینمای داستانگوی امریکایی و بریتانیایی زده است. البته فیلم‌های اکشن یا مناسبتی (کریسمسی) در این سال کم تعداد، اما قابل تحمل بودند؛ مثل «دزد امین» با بازی لیام نیسون یا «مرد چاق» با بازی مل گیبسون.

در این میان، پنج فیلم سال گذشته قصه‌گویی روان را با به‌کارگیری زبان مردم کوچه و بازار به نمایش  می‌گذاشتند و در انعکاس ارزش‌های پایه انسانی مثل غمخواری، همدلی، تلاش فردی، مسئولیت، و انسان‌دوستی، موفق بودند. این آثار از لحاظ بصری قابل توجه و از منظر داستانگویی، چندلایه و واقع‌نما به نظر  می‌آیند و مخاطب با هر عقیده و گرایشی نمی‌تواند آنها را نادیده بگیرد. این فیلم‌ها تهی از طرح مسائل حاد اجتماعی و سیاسی روز جوامع غربی نیستند، اما برای تبلیغ سیاسی یک دیدگاه خاص ساخته نشده‌اند و باورها و دیدگاه‌های طرف‌های مقابل را در آن‌ها و سیر و سلوک واقعی زندگی‌شان  می‌توان مشاهده کرد.

 (Hillbilly Elegy)  مرثیه پشت کوهی، ران هاوارد

داستان فیلم متن زندگی طبقه کم‌درآمد امریکایی در شهرهایی با رونق اقتصادی اندک یا رکود است با همه شکست‌ها و مشکلاتی که دارند. فیلم دو دهه پایانی قرن بیستم و دهه آغازین قرن بیست و یکم را پوشش  می‌دهد. بازی درخشان گلن کلوز، ای‌می‌اَدَمز و گابریل باسو فراموش ناشدنی است. در اوج ادعای چپ در باب «امتیاز سفید بودن» در امریکا برای اثبات نژاد‌پرستی ساختاری در این جامعه، این فیلم نشان  می‌دهد که بدبختی و فلاکت و رنج ودرد به هیچ گروه و قبیله‌ای تعلق ندارد و پذیرش مسئولیت و کار و تلاش، راهی برای بیرون آمدن از فلاکت برای همگان است. از صحنه‌های درخشان فیلم گفت‌وگوی ماما با نوه خود پس از دزدیدن یک ماشین‌حساب از رادیوشک (فروشگاه لوازم الکترونیک) است. وقتی نوه به مادر بزرگ مثل همه بچه‌های امریکایی در شرایط نرسیدن به خواسته خود  می‌گوید «ازت متنفرم»، مادر بزرگ پاسخ  می‌دهد «من در مسابقهی محبوبیت شرکت نکرده‌ام.» این چکیده راه و روش درست پرورش کودکان است که متاسفانه در جوامع امروز بسیار نادیده گرفته  می‌شود. قرار نیست والدین محبوب بچه‌ها باشند به هر قیمت.

فیلم تقابل وضعیت در امریکای طبقه کارگر که با روند جهانی شدن، دارد مشاغل خود را از دست  می‌دهد و امریکای «از خود راضی» شمال شرق و غرب را که برخوردار از منابع است (و بر همین اساس خود را اخلاقا برتر  می‌داند)، به خوبی نشان  می‌دهد. امریکای ازخود راضی، طبقه آسیب خورده را «گردن قرمز»  می‌نامد تا آن را تحقیر کند و خود را از لحاظ نظری و فکری برتر نشان دهد. فیلم همچنین به خوبی نشان  می‌دهد که بدبختی خانواده‌ها در ایالات متحده عمدتا به انتخاب‌های بدی که افراد  می‌کنند (اعتیاد، جدی نگرفتن کار و محیط آن، بارداری و بچه دار شدن در سنین نوجوانی، کم توجهی به آموزش‌ها و کسب مهارت، و طلاق) بازمی‌گردد. نکته جالب توجه آن است که این فیلم از روی خاطرات شخصیت اول ساخته شده است و تخیلی نیست.

(Uncle Frank)  عمو فرانک، آلن بال

یکی از معدود فیلم‌هایی است که همجنسگرایان را نه فقط در آپارتمان‌های نیویورک و لس‌آنجلس یا دنیای رسانه‌ها، بلکه در متن زندگی عمومی ‌امریکاییان و خانواده‌ها در شهری کوچک نشان  می‌دهد؛ بدون آن که آن‌ها را تقدیس کند یا در مقام خدایی بنشاند و مخالفانشان را شیطان معرفی کند. فرانک که در نیویورک مقام دانشگاهی دارد، در برابر خانوادها‌ش یکرنگ و شفاف نیست، اما آمدن بچه برادر برای تحصیل در نیویورک و بعد مرگ پدر، وی را با خانواده درگیر  می‌کند. پس از افشای همجنسگرایی او در وصیت نامه پدر (که او را از هر ارثی محروم ساخته)، وقتی عمه فرانک به او  می‌گوید که مثل او در شهر کوچکشان در کارولینای جنوبی زیاد است و همه قرار است در جهنم بسوزند، فرانک (و مخاطبان فیلم) به درستی متوجه می‌شوند که زندگی همه افراد با گرایش‌های مختلفشان در کنار یکدیگر بدین معنا نیست که باورهاشان را کنار بگذارند. صحنه نمازخوانی والی یا گزارش او از چرایی مهاجرت به امریکا (کشتن همجنسگرایان در جوامع مسلمان)، شاید در فضای امروز از لحاظ سیاسی برای چپ‌ها پاکیزه نباشد، اما واقعیت است. اثبات نادرستی تصور فرانک مبنی بر این که کسی پذیرای او در خانواده‌اش نیست و او در توهم به سر  می‌برد، از نکات درخشان فیلم است.

رمز پیروزی همجنسگرایان در کسب حقوق مدنی در دو دهه ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰، مخالفت جامعه امریکا با دروغ و دورویی بود. اما یک نسل بعد، رسانه‌ها دروغگویی و لاپوشانی را با توجیه سیاست هویتی و پاکیزگی سیاسی در میان چپگرایان به یک ارزش و هنجار تبدیل کردند. از این جهت «عمو فرانک» از لحاظ گفتمانی به دو دهه قبل تعلق دارد.

(Getting to Know You)  شناختن تو، لیز لکمن

یک کمدی درامای ساده و با بودجه اندک که در یک شهر کوچک در ایالات اونتاریوی کانادا با لوکیشن‌های محدود ساخته شده است، اما جذابیت دراماتیک بالایی دارد. هیچ‌یک از بازیگران از چهره‌های مشهور نیستند و با این حال، فیلم در همان دقایق اول باعث  می‌شود که لپ‌تاپ را ببندی و بدان توجه کنی. درامای مثلثی سه شخصیت اصلی فیلم همراه شده است با درامای سه شخصیتی کارکنان هتل و درامای دو شخصیتی پدر و دوست خانم وی که نمی‌خواهد رابطه‌اش در شهر کوچک داستان، حتی بعد از مرگ مرد، افشا شود. این سه دراما راه خود را به طور مستقل نمی‌روند، بلکه با یکدیگر اندرکنش دارند و بر درامای اصلی تاثیر  می‌گذارند.

فیلم به خوبی نشان  می‌دهد که شهرهای کوچک امریکای شمالی علی‌رغم خسته‌کننده به نظر آمدن برای بسیاری، تهی از روابط پیچیده نیستند، چون ریشه بسیاری از کسانی که در شهرهای بزرگ زندگی  می‌کنند، در آنجاست.

(The Devil All the Time)  شر همیشگی، آنتونیو کمپوس

این فیلم یک دوره بیست ساله در منطقه‌ای دورافتاده در اوهایو و ویرجینیای غربی پس از بازگشت ویلارد از جنگ جهانی دوم، و رنج‌ها و مشکلات چنین جوامعی را به تصویر می‌کشد. سه عنصر مذهب سازمان‌یافته، باورهای مخرب عمومی‌ (مثل قربانی کردن برای کسب لطف الهی) و فساد در نهادهای عمومی‌ (دین و سیاست) و صنعت پورنوگرافی را به خوبی درهم آمیخته و معجونی باورپذیر ارائه  می‌کند. شخصیت‌ها با بازی‌های درخشان، بالاخص تام هالند (آروین)، انتخاب‌های درست موسیقی کانتری و زمزمه‌های افراد محلی، و صدای جادویی روایتگر (دانلد ری پالاک) فیلم را به‌رغم زمان طولانی آن (۱۳۸ دقیقه) قابل دنبال کردن برای تماشاگر حرفه‌ای  می‌سازد. متن فیلمنامه که از روی رمانی به همین نام تنظیم شده است، در بازنمایی ادبیات رهبران مذهبی برای فریب دختران جوان و افراد عامی‌ درخشان است.

(Wild Mountain Thyme) آویشن وحشی کوهستان، جان پاتریک شنلی

اگر در پی دیدن یک عشق ساده و پر از رمز و راز و خرافه روستایی در مزارع ایرلند هستید، «آویشن وحشی کوهی» برای شما ساخته شده است. شرم و حیا در ابراز عشق، موضوع محوری فیلم است. آنتونی و رزمری همسایه‌اند و با هم بزرگ شده‌اند. هر دو می‌دانند که هم را  می‌خواهند و هیچ‌یک نمی‌تواند احساساتش را بیان کند. رزمری نمی‌داند که انتونی اهل مهرورزی است یا نه، و آنتونی غیر از خجالتی بودن، انگشتر مادرش را برای پیشنهاد نامزدی هم گم کرده است. در نهایت، این رزمری است که همه زمینه‌ها را فراهم  می‌کند تا انتونی زبان بگشاید و رمز و رازش را بگوید. گفت‌وگو و بازی درخشان امیلی بلانت و جرمی ‌دورنان در صحنه باز شدن تعلیق فیلم و پشت سر گذاشتن شرم و حیا و درد دل پدر آنتونی (کریستوفر والکن) با وی قبل از مرگ، از نقاط درخشان فیلمنامه و فیلم است. ممکن است جوانان امروزی به خاطر نفهمیدن ارزش «خودداری» و «معنابخشی به پیوند صمیمی» نتوانند فیلم را درک کنند، اما درک نشدن فیلم به معنای واقعیت نبودن آن نیست. فیلم در شخصیت ادم (جان هم) دیدگاه مقابل را نیز که جست‌وجوی شادی و خوشبختی‌محور است، تجسم بخشیده است.

بیشتر از فرهنگ و هنر