رابطه جمهوری اسلامی و القاعده؛ واقعیت چیست؟

گذشته از اختلافات آشکار ایدئولوژیک، مناسبات با القاعده تابعی از روابط منطقه‌ای و بین‌المللی جمهوری اسلامی بوده است

تصویر اسامه بن لادن، رهبر طالبان‌ - SPENCER PLATT / Getty Images via AFP

با وجود تاکید نیویورک تایمز و خبرگزاری آسوشیتدپرس، جمهوری اسلامی می‌گوید دو فرد ترور شده در تابستان امسال در تهران، از اعضای ارشد شبکه القاعده نبوده‌اند و اساسا اعضای این گروه هیچ گونه حضوری در خاک ایران ندارند. آیا این ادعای مقامات جمهوری اسلامی واقعیت دارد یا برعکس، شواهد و اسنادی وجود دارد که حضور ارشدترین چهره‌های شبکه تروریستی القاعده در خاک ایران را ثابت می‌کند؟

ماجرا چه بود؟

پس از انتشار گزارش نیویورک تایمز، در باره ترورعبدالله احمد عبدالله، معروف به ابومحمد المصری، نفر دوم شبکه القاعده و دخترش روز ۱۷ مرداد، هفتم اوت، امسال در تهران توسط نیروهای وابسته به اسراییل، همچون موارد قبل، جمهوری اسلامی اصل حضور این فرد در خاک ایران و در نتیجه خبر ترور او را تکذیب کرد.

با این همه، یک روز پس از تکذیب قابل انتظار جمهوری اسلامی، خبرگزاری آسوشیتدپرس هم به نقل از منابعی متفاوت با منابع روزنامه نیویورک تایمز، گزارش این روزنامه را تایید کرد.

تابستان امسال، و تنها چند روز پس از انفجار مهیب بیروت، رسانه‌های نزدیک به حکومت جمهوری اسلامی خبر دادند که «داوود حبیب»، و مریم دختر ۲۷ ساله‌اش در منطقه پاسداران در تهران به ضرب گلوله کشته شده‌اند. در این گزارش‌ها گفته شده بود داوود حبیب استاد تاریخ و نزدیک به حزب‌الله لبنان است. همین. نه آن زمان، و نه دیرتر، هرگز توضیح بیشتری در باره این «استاد تاریخ»، قاتلان احتمالی و علت قتل منتشر نشد.

روزنامه نیویورک تایمز در گزارش خود تاکید کرده که در جستجوی خود نتوانسته هیچ ردی از شهروندانی لبنانی به نام داوود حبیب و مریم بیابد.

تکذیبیه جمهوری اسلامی، اما صرفا محدود به هویت این دو فرد و ترور آنها نبود. وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی رسما هرگونه حضور اعضای گروه القاعده در خاک ایران را نیز تکذیب کرد.

جمهوری اسلامی راست می‌گوید؟

اما آیا این تکذیبیه، به حقیقت نزدیک است؟ هنوز باید منتظر ماند تا مدارک بیشتری در باره هویت واقعی دو فرد کشته شده در تابستان امسال منتشر شود. اما حتی اگر نتوان با قطعیت پذیرفت که این دو، ابومحمد المصری نفر دوم القاعده و دخترش مریم، همسر بیوه حمزه بن لادن پسر اسامه بن لادن بوده‌اند، در یک حقیقت به هیچ‌وجه نمی‌توان تردید کرد: حضور درازمدت اعضای ساده و مهم‌تر از آن بلندپایه القاعده و شماری از اعضای خانواده اسامه بن لادن در ایران.

بسیاری از زندانیان سیاسی شهادت داده‌اند که اعضای شبکه‌هایی مانند القاعده را در زندان اوین دیده‌اند. این زندانیان، متفاوت از ایرانیانی هستند که در سال‌های اخیر به جریان‌های رادیکال سلفی پیوسته‌اند و چه بسا در حال حاضر بیشترین زندانیان عقیدتی در جمهوری اسلامی را شکل می‌دهند.

سه سال پیش، محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان، به شبکه سی بی اس گفت ایران به نیروهایی از القاعده پناه داده و آنها را به آمریکا تحویل نمی‌دهد.

او همچنین افزود که پسر اسامه بن لادن، رهبر جدید القاعده، ساکن ایران ساکن است و با برخورداری از حمایت جمهوری اسلامی، از داخل ایران به فعالیت‌های خود ادامه می‌دهد.

وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی در آن زمان اظهارات ولیعهد عربستان را به شدت تکذیب کرد.

با این حال اسناد و مدارک دیگری وجود دارد که از آن حکایت می‌کند که علاوه بر اعضای ساده‌ای که در زندان‌ها نگهداری می‌شوند، شماری از رهبران القاعده از دو دهه پیش به این سو، به‌طور متناوب در ایران حضور داشته‌اند و در خانه‌های تامین شده از سوی نیروهای امنیتی ساکن و از امتیازات ویژه‌ای مانند داشتن مدرسه با دوره آموزشی رایج در عربستان سعودی، گشت و گذار در شهر و خارج از شهر و خدمات پزشکی برخوردار بوده‌اند.

خانواده بن لادن

شاید مهم‌ترین افراد وابسته به شبکه القاعده اعضای خانواده اسامه بن لادن باشند که پس از حمله آمریکا به افغانستان راهی ایران شدند.

بر اساس مجموعه گزارش‌هایی که تا کنون در این زمینه منتشرشده اما نمی‌توان همه آنها را با قاطعیت تایید کرد، افراد زیر از اعضای خانواده اسامه بن لادن بوده‌اند که در ایران زیسته‌اند:

خیریه صبار معروف به ام حمزه، همسر سوم اسامه بن لادن و پسرش حمزه بن لادن، و نیز پنج فرزند دیگر اسامه بن لادن به نام‌های سعد، عثمان، فاطمه، بکر و ایمان. علاوه بر اینها گزارش شده که حدود ده تن از نوه‌‌های اسامه بن لادن و سلیمان ابوغیث از دامادان او هم در ایران زندگی کرده‌اند.

عمر بن‌لادن، چهارمین پسر اسامه بن لادن در سال ۲۰۱۰ به شبکه العربیه گفت ۲۰ تن از اعضای خانواده‌اش در ایران زندگی می‌کنند و زمان خرج آنان از این کشور فرا رسیده است.

یکی از فیلم‌هایی که از محل اختفا و کشته شدن اسامه بن لادن در پاکستان به دست آمد، مجلس عروسی حمزه بن لادن با مریم، دختر محمد المصری را نشان می‌دهد. گفته شده این عروسی در ایران برگزار شده است.

حمزه بن لادن، بعدها توانست ایران را ترک کند. اما همسرش در ایران ماند. حمزه که جانشین پدرش شده بود در مرداد ماه سال قبل در مرز پاکستان و افغانستان کشته شد و حالا نیویورک تایمز و آسوشیتدپرس می‌گویند کسی که درست یک سال بعد در تهران ترور شد، کسی نیست جز مریم همسر او و دختر ابوالمصری.

ظاهرا انتخاب روز هفتم اوت دلیل روشنی داشته است. این روز مصادف بود با بیست و دومین سالگرد انفجار در سفارت‌های آمریکا در نایروبی و دارالاسلام. آمریکا ابومحمد المصری را طراح و عامل این بمبگذاری‌ها می‌دانست که ۲۲۴ کشته و نزدیک به چهار هزار مجروح برجای گذاشته بود.

در زمستان ۱۳۸۸، ایمان بن لادن دختر اسامه بن لادن، توانست از چنگ محافظانش بگریزد و به سفارت عربستان در تهران پناه ببرد. الشرق الاوسط در دوم دی ماه سال ۱۳۸۸ این خبر شوکه‌آور را منتشر کرد. او سرانجام پس از ماه‌ها توانست همراه مادرش به سوریه برود.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

در حالی که مقامات جمهوری اسلامی، در آن زمان ابتدا حضور دختر بن لادن در ایران را انکار و بعد، از آن اظهار بی‌اطلاعی کرده بودند، حدود هفت سال پس از آن، هنگامی که ولیعهد عربستان از حضور رهبران القاعده در ایران سخن گفت، بهرام قاسمی، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران ضمن تکذیب سخنان ولیعهد عربستان گفت: «در سال‌های اول حملۀ ایالات متحدۀ آمریکا به افغانستان و متواری شدن نیروهای القاعده، تعدادی از آنها به‌صورت خودخواسته و غیرقانونی از طریق برخی مرزهای زمینی وارد ایران شدند که دستگیر و تحویل دولت‌های خود آنها شدند. تعدادی از خانوادۀ بن‌لادن بودند که به دلیل دارا بودن مدرک و تابعیت کشور عربستان سعودی، موضوع به اطلاع دولت عربستان رسید که با هماهنگی با آنها، دختر بن‌لادن تحویل سفارت عربستان در تهران شد».

اما ایمان بن لادن، نخستین فرزند اسامه بن لادن نبود که توانسته بود از ایران بگریزد. پیش از او، سعد بن لادن از چنگ محافظان خود گریخته و از ایران راهی وزیرستان پاکستان شده بود.

از ابوحفض تا الرزقاوی

دو سال پیش کتابی به نام «تاریخ سری جهاد، از القاعده تا دولت اسلامی» منتشر شد. این کتاب گفتگوی لمین اولد سالم، روزنامه‌نگار موریتانیایی با محفوظ ولد الوالد مفتی موریتانیایی است و این محفوظ ولد الوالد کسی نیست جز«ابوحفص» که در آن زمان فرد شمارۀ ۳ القاعده، پس از اسامه بن‌لادن و ایمن الضواهری محسوب می‌شد.

بخش فارسی رادیو فرانسه، گزارشی از این کتاب در همان سال منتشر کرد.

براساس این گزارش، ابوحفص که اکنون در ویلایی در موریتانی تحت‌نظر زندگی می‌کند، در این کتاب می‌گوید که او نیز همچون بسیاری از رهبران و اعضای خانواده بن لادن، پس از حمله آمریکا به افغانستان به ایران رفتند. ابوحفص می‌گوید از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۲ در ایران بوده است. او می‌گوید سرانجام توانست از غفلت محافظان خود استفاده کند و خود را به خانه کاردار موریتانی در تهران برساند و سپس به دنبال ماه‌ها مذاکره امکان خروج از ایران و برگشت به موریتانی را بیابد.

او می‌گوید که ابتدا مدتی را در زندان به سر بردند و بعد به خانه‌های تحت نظر منتقل شدند و سپس اتفاقی افتاد که موجب بهبود بیشتر شرایط آنها شد.

به گفته ابوحفص، سعد، پسر بن‌لادن که همراه اعضای خانواده خود به یزد رفته بود، «با استفاده از کاهلی محافظان، موفق به فرار شد و خود را به وزیرستان در پاکستان رساند و تردیدی نیست که شرایط زندگی ما در ایران را به آگاهی رهبر القاعده رساند.»

به گفته ابوحفص، «فرار او پیام روشنی برای ایرانیان داشت و آنان به‌خوبی درک کردند که بهتر است رفتار خود را با ما تغییر دهند. این فرار آغاز بهترین دوران اقامت ما در ایران شد.»

ابوحفض سپس می‌گوید: «کلیه رهبران القاعده و خانوادۀ آنها از بهار ۲۰۰۹ در ویلاهای تازه‌ساز مجهز اسکان داده شدند و به آنها امکان داده شد مستقیماً با اعضای خانواده خود در خارج از ایران گفتگو کنند. ایرانیان ما را به شهری  در مرز افغانستان در هزار کیلومتری تهران بردند تا در صورتی که مذاکرات تلفنی ما با افراد خانواده، مورد شنود قرار گرفت، چنین به نظر برسد که ما از افغانستان تماس می‌گرفتیم.»

علاوه بر اینها از دیگر رهبران بلندپایه القاعده که گفته شده در ایران بوده‌اند می‌توان به اسماعیل کاموکا و مهم‌تر از او، ابومصعب الزرقاوی اشاره کرد.

 در سال ۲۰۰۴، نشریه نیوزویک به نقل از مقامات اطلاعاتی اردن خبر داد که ابومصعب الزرقاوی، اسلامگرای اردنی و رهبر شبکه القاعده در عراق، مدتی در ایران زندگی کرده و دست کم دوبار بازداشت شده است.

براساس گزارش نیوزویک، الزرقاوی در سال ۱۳۸۰، پس از آنکه در افغانستان مجروح شد به ایران گریخت و در آنجا تحت مداوا قرار گرفت. او پس از مدتی ایران را ترک کرد اما سپس مجددا به ایران بازگشت، اما این بار بازداشت شد. نیوزویک به نقل از مقامات اردنی نوشت که در آن زمان یک مقام ارشد اطلاعاتی جمهوری اسلامی به او پیشنهاد کمک کرد.

الزرقاوی، در بهار سال ۱۳۸۱ با اسکورت رسمی و از طریق مرز عراق از ایران اخراج شد، اما او پس از حمله آمریکا به عراق، بار دیگر به ایران گریخت و این بار هم دستگیر شد و باز همان مقام ارشد امنیتی جمهوری اسلامی به او پیشنهاد کرد که مقاومت علیه نیروهای آمریکایی در عراق را سازمان دهد.

در سال ۱۳۸۴، مقامات امنیتی عراق هم از احتمال حضور او در خاک ایران سخن گفتند و اعلام کردند که الزرقاوی در نزدیکی کوه‌های هیرمن در ۱۲۰ کیلومتری جنوب کرکوک و نزدیکی مرز ایران دیده شده است.

بعدها، و به ویژه پس از حمله به آرامگاه آیت‌الله خمینی در سال  اخبار بیشتری از حضور او و شماری از پیروانش در منطقه کردستان ایران منتشر شد. از جمله ملا کریکار، رهبر سابق انصار الاسلام در گفتگو با ژیار گل، روزنامه‌نگار بی‌بی‌سی، حضور الزرقاوی در منطقه بیاره در کردستان عراق و درست در مرز ایران و پیوستن برخی از اعضای انصارالاسلام به جماعت توحید و جهاد را تایید کرد.

ابومصعب الزرقاوی، زمانی که رهبری جماعت توحید و جهاد را برعهده داشت از جمله توانست نیروهای سلفی رادیکالی از کردستان ایران را جذب کند. او ابتدا با القاعده بیعت کرد و رهبری این شبکه را در عراق برعهده گرفت و بعد عملا پایه‌گذار داعش ‌شد، جریانی که ابوبکر بغدادی، پس از کشته شدن الزرقاوی رهبری آن را برعهده گرفت.

وزارت کشور جمهوری اسلامی در آغاز شکل‌گیری داعش در یک ارزیابی، داعش را یکی از انشعابات مهم گروه‌های سلفی- تکفیری کردی معرفی کرده و هشدار داده بود که این جریان می‌تواند به‌صورت گسترده به یارگیری و انجام فعالیت‌های تروریستی در مناطق کردنشین اهل سنت ایران بپردازد.

واقعیت چیست؟ دشمنی همیشگی یا استفاده ابزاری؟

با این همه، مناسبات جمهوری اسلامی با گروه‌های سلفی رادیکال، مانند القاعده و یا داعش پیچیده‌تر از آن است که به اعتبار حضور برخی از اعضا و رهبران آن بتوان به‌سادگی حکم داد که این مناسبات همیشه و یا حتی برخی اوقات دوستانه بوده و جمهوری اسلامی از این گروه‌ها همواره یا حتی گاهی حمایت کرده است.

در عین حال به نظر می‌رسد گذشته از اختلافات آشکار ایدئولوژیک، این مناسبات تابعی از روابط منطقه‌ای و بین‌المللی جمهوری اسلامی با کشورهایی مانند عراق، عربستان سعودی، افغانستان و از همه مهم‌تر آمریکا بوده است.

گفته شده تلاش برای جلوگیری از انجام عملیات در خاک ایران و یا علیه منافع جمهوری اسلامی، یکی از دلایل اصلی پذیرش رهبران القاعده و اعضای خانواده اسامه بن لادن بوده است. علت دیگر، فشار بر آمریکا و نیز استفاده از آنها در مذاکره با این کشور عنوان شده است.

روزنامه وال استریت ژورنال، در مردادماه سال ۹۰ در یک گزارش به نقل از یک مقام سابق دولت آمریکا نوشت: «دولت محمد خاتمی، رئیس جمهوری اسلامی ایران به دولت آمریکا پیشنهاد کرد این اعضای القاعده را با شورشیان مخالف ایران که توسط پنتاگون در عراق دستگیر شده بودند معاوضه کند. توافقی که هرگز عملی نشد. روابط تهران و آمریکا در پی انتخاب محمود احمدی‌نژاد به وخامت گرایید.»

دولت آمریکا نیز تنها در همین زمان، یعنی مرداد ماه سال ۹۰ بود که برای نخستین بار، به‌طور رسمی جمهوری اسلامی را به همکاری به القاعده متهم کرد. وزارت دارایی آمریکا روز ششم مرداد ماه سال ۱۳۹۰ اعلام کرد اعضای ارشد القاعده که در ایران هستند، عملیات مالی گسترده‌ای برای جمع‌آوری کمک‌های مالی از کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس انجام می‌دهند و به همین دلیل شش نفر از آنها را فهرست تحریم‌های خود قرار داد.

معاون وقت وزیر دارایی آمریکا، در آن زمان گفت: «عزالدین عبدالعزیز خلیل، شهروند سوریه و مقیم ایران، پول و نیروی انسانی را از سراسر خاورمیانه به ایران و از آنجا برای کمک به القاعده به پاکستان می‌فرستد. ما با افشا کردن توافق‌های پنهانی ایران و القاعده برای انتقال پول و نفر از طریق خاکش وجه دیگری از حمایت بی‌بدیل ایران از تروریسم را روشن می‌کنیم.»

از نگاه آمریکایی‌ها، با وجود اختلافات سیاسی و دینی، جمهوری اسلامی و گروه‌های تندرویی مانند القاعده بر سر مبارزه برای بیرون راندن آمریکا از منطقه اشتراک نظر و منافع وجود داشته است.

جمهوری اسلامی اما این اتهام را همیشه رد کرده و دوستان منطقه‌ایش مانند سوریه و هواداران شیعه‌اش به ویژه در عراق را قربانی این گروه‌ها دانسته و گفته که در صف اول مبارزه با القاعده و سپس داعش بوده است.

رسیدن به تصویری دقیق‌تر و نزدیک‌تر به واقعیت با اطلاعات موجود چندان ممکن نیست و این کار نیازمند دستیابی به اسناد و مدارک و جزییات بیشتری است تا بتوان بر اساس آن، یکی از این دو ادعا را پذیرفت: آیا جمهوری اسلامی همیشه دشمن القاعده بوده یا دوستی و دشمنی با این گروه تابع شرایط و اهداف دیگری بوده است؟

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه