چگونه کلاس آگاهی در مورد سرعت «خوشبینی جهت‌گیرانه»ام را کاهش داد

۹۳ درصد مرگ‌های اخیر در جاده‌ها به خاطر اشتباه رانندگان بوده است

GRAHAM STUART / AFP

چند مایل در ساعت بیشتر در سرعت مجاز رانندگی کردن مشکلی ایجاد نمی‌کند. درست است؟ دیوید برنت نیز همینطور فکر می‌کرد، تا اینکه پلیس او را گرفت و او در یک کلاس آگاهی در مورد سرعت شرکت کرد.

بیرون یک مغازه که آن سوی جاده روبروی مرکز تجاری کارلیسل در برادفورد یورکشایر قرار دارد، بیلبوردی برای روزنامه‌های محلی قرار دارد. روی آن نوشته «هزاران نفر به کلاس‌های "رانندگی بد" فرستاده شده‌اند.»

خواننده عزیز! من یکی از آن هزاران نفر هستم. در واقع این داستان همان روزی در روزنامه تلگراف و آرگوس منتشر شد که من در این کلاس شرکت کردم. ولی تو را به خدا! کلاس ملی آگاهی نسبت به سرعت=! در آن کلاس چهار ساعته ۲۴ نفر شرکت داشتند و هیچ کدام از آنها خودش را راننده‌ای بد نمی‌دانست.

چه کسی از سرعت مجاز فراتر نرفته‌ و نخواهد رفت؟ ما همه توجیهی آماده داشتیم. هیچ کدام‌مان مطمئن نبودیم حداکثر سرعت مجاز در جاده‌هایی که پلیس ما را در آن گرفته بود، چقدر بوده است. همه‌مان عجله داشتیم و دیرمان شده بود. تاریک هم بود. راننده پشت سری‌مان هم خیلی نزدیک بهمان رانندگی می‌کرد. من خودم با اطمینان کامل فکر می‌کردم، دلیلی محکم برای رانندگی با سرعت ۳۶ مایل در ساعت در جاده‌ای که حداکثر سرعت مجاز در آن ۳۰ مایل در ساعت است، داشتم. من داشتم با عجله به بیمارستان می‌رفتم. همسرم را برای دیدار با مادرش که یک ساعت قبل با آمبولانس آنجا برده شده بود، می‌بردم.

آنچه در این کلاس‌ها یاد می‌گیری این است که هیچ توجیه قابل قبولی برای سرعت بیش از حد مجاز وجود ندارد.

مانند هر کس دیگری که در این کلاس شرکت می‌کند، من نیز کم دردترین گزینه را انتخاب کرده بودم. پس از اینکه نامه‌ای گرفتم که گفته بود من را در حین رانندگی با سرعت غیرمجاز گرفته‌اند، به من سه گزینه داده شده بود. یا باید صد پوند جریمه می‌دادم و سه امتیاز منفی در گواهینامه‌ام (که تا آن زمان کاملا پاک بود) می‌گرفتم، یا باید به دادگاه می‌رفتم و یا در کلاس آگاهی نسبت به سرعت شرکت می‌کردم که هزینه‌اش ۸۴ پوند بود و هیچ امتیاز منفی نمی‌گرفتم. سپری کردن یک بعد از ظهر برای اینکه ۱۶ پوند کمتر پول بدهی و گواهینامه‌ات را پاک نگه‌داری؟ چرا که نه. روی من حساب کنید.

همانطور که داستان منتشر شده در روزنامه محلی می‌گوید، من تنها کسی نبودم که این کار را می‌کرد. روزنامه تلگراف و آرگوس بر مبنای قانون آزادی اطلاعات درخواست کرده بود بداند چند نفر از سال ۲۰۱۶ در این کلاس شرکت کرده بودند. پاسخ ۲۲۱۵۴۱ نفر در کل یورکشایر بود. یعنی ده درصد جمعیت این منطقه.

حوالی ساعت یک بعد از ظهر دوشنبه در لابی مرکز کوچک کنفرانس و تجارت جمع شدیم. من آنجا با دیگر مجرمان آشنا شدم. به لحاظ سنی متنوع بودیم. تقریبا مطابق با آمارهایی که تلگراف و آرگوس داده بود. اکثر مردان بین ۴۱ تا ۶۰ سال بودند(من هم در این گروه‌ام). چند نفری هم بین ۲۵ تا چهل سال بودند و یکی دو نفر هم بالاتر از ۶۰ سال (که یکی‌شان با اسکوتر آمده بود). بنا بر آماری که بر اساس داده‌های گرفته شده از شرکت کنندگان به دست آمده گروه سنی ۱۸ تا ۲۴ سال کمترین نمایندگان را داشت. دلیل اینکه که افراد در این بازه سنی با سرعت غیرمجاز رانندگی نمی‌کنند، این است که یا فقط جریمه را می‌دهند و یا اصولا پول‌شان به رانندگی نمی‌رسد، اما در این گزارش مشخص نشده است.

این کلاس از سوی گروه TTC - یک از بزرگترین ترتیب‌دهندگان چنین کلاس‌های آموزشی در سراسر کشور که تحت حمایت Ndors (طرح ملی بازپروری متخلفین رانندگی) - برگزار می‌شد. مجریان آن اختر و دیوید، دو معلم رانندگی آموزش دیده بودند. از آنجایی که مخفی نگه داشتن هویت در چنین جلساتی بسیار مهم است، من فقط اسم کوچک‌شان را به کار می‌برم. به ما گفته شد که ضبط صدا یا ویدئو در این جلسات مجاز نیست و باید تلفن‌هایمان را همگی خاموش کنیم. ظاهرا دلیل چنین مقرراتی این است که بعضی وقت‌ها آدم‌های معروف هم در این جلسات شرکت می‌کنند. من یواشکی نگاهی به این طرف و آن طرف اتاق انداختم ولی هیچ آدمی را نشناختم. همچنین به ما توصیه شد که اگر کسی از حاضرین در این کلاس را بیرون در (فروشگاه) سینزبریز دیدیم از دست تکان داد و با فریاد گفتن «یادت هست در کلاس سرعت غیر مجاز همدیگر را دیدیم؟» پرهیز کنیم. ممکن آنها با اعضای خانواده یا رئیس‌شان باشند و آنها شاید ندانند که این افراد فارغ التحصیلان «کلاس رانندگان بد» هستند(عنوانی که بیلبورد روزنامه تلگراف و آرگوس از آن استفاده کرده بود).

بنابر متنی که در زمان شروع به ما داده شد، هدف این کلاس چهار چیز بود. کمک کنند تا بفهمیم حداکثر سرعت مجاز یعنی چه. بفهمیم چرا چند مایل در ساعت سرعت بیشتر از حد مجاز داشتن مهم است. تا بتوانیم سرعت وسیله نقلیه‌مان را کنترل کنیم و سرعتی مناسب و امن انتخاب کنیم. دفترچه معرفی کلاس می‌گوید برگزار کنندگان خیلی خوشحالند که ما در این کلاس شرکت کرده‌ایم و امیدوارند کلاس برایمان مفید باشد.

اصلا حس مجازات ندارد. در واقع ساعت اول کلاس با عنوان «دانستن حد مجاز سرعت» شبیه تمرین‌های تیم ساختن در محل کار است. با آدم‌هایی که نمی‌شناسی و با آنها در کلاس‌هایی مانند کمک‌های اولیه شرکت کرده‌ای. باید اسم‌هایمان را روی پلاک‌های کوچکی می‌نوشتیم و بهمان توصیه می‌شد با دیگرانی که با آنها دور یک میز نشسته‌ایم صحبت کنیم. اولین کارمان این بود که دور اتاق بگردیم و به تابلوهای جاده‌ها روی دیوار نگاه کنیم و در دفترچه‌هایمان بنویسیم، سرعت مجاز در آنها چقدر است.

از ما می‌پرسند، آخرین باری که به کتابچه مقررات بزرگراه نگاهی انداختیم کی بوده است. من تصمیم گرفتم به آنها نگویم که احتمالا سی سال قبل بوده، زمانیکه امتحان رانندگی گواهینامه‌ام را گذراندم. در اولین کلاس من واقعا چیزهایی درباره حداکثر سرعت مجاز یاد گرفتم.

و همش به چراغ‌های خیابان ربط دارد. فکر کنم این را سی سال پیش می‌دانستم. شاید هم نمی‌دانستم. شاید همه این را به شکلی می‌دانند. ولی قانون این است که اگر در جاده‌ای رانندگی می‌کنیم و در آن جاده چراغی وجود دارد، حداکثر سرعت مجاز ۳۰ مایل در ساعت است. مهم نیست که این جاده در شهری شلوغ است یا در امتداد منطقه‌ای روستایی. هنوز سرعت مجاز ۳۰ مایل است. مگر این تابلوها چیز دیگری بگویند. مثلا بگویند ۴۰ مایل یا ۵۰ مایل. یا آن تابلوی سفید با نوار سیاه سرعت مجاز ملی را بگوید.

اگر در جاده‌ای بدون چراغ رانندگی می‌کنید و هیچ علامت دیگری نیز در آن وجود ندارد، حداکثر سرعت مجاز ملی در آن جاده برقرار است، که ۶۰ مایل در ساعت در جاده‌های یک بانده و ۷۰ مایل در ساعت در جاده‌های دوبانده است.

من به این موضوع اشاره کردم که این کمی بر خلاف شناخت شهودی ماست. بدون شک رانندگی با سرعت بیشتر در جاده‌ای که چراغ دارد امنیت بیشتری دارد. درست است؟ ولی قانون این است و همیشه برقرار است. این بعضی‌هایمان را خوشحال می‌کند. به نظر می‌آید در بعضی شرایط از آنچه فکر می‌کردیم تندتر می‌توانیم برویم. به نظرم آمد هدف از این کلاس این نبوده است.

بله مشخص است که هدف این نیست. دیوید و اختر که احمق نیستند. آنها می‌دانند که این کلاس بنا بر دلایلی با این ساختار ترتیب داده شده ‌است. دلیل آن این است که بخش اول همه‌مان را گرم می‌کند و آماده ادامه کلاس می‌شویم. مانند نوعی بازی است. بعد آنها می‌توانند مسائل جدی‌تر را بهمان بگویند.

چون بدون شک ما به همین خاطر اینجاییم. همه ما را در حین رانندگی با سرعت بیشتر از حد مجاز گرفته‌اند. بیشترمان - اگر نه همه - نیز توسط دوربین‌های خوفناک گاتسو. ما همه می‌دانیم این دوربین‌ها ماشین پول سازی برای پلیس‌اند. مگر نه؟ منظورم این است که سه چهار یا شش مایل در ساعت بیشتر از حد مجاز سرعت داشتن چه فرقی ایجاد می‌کند؟ من وهمه رانندگان باتجربه‌ای هستیم.

به گفته دیوید این نگاه نادرست جهت گیرانه ماست. این به نگاه جهت دارمان که ریشه در عقده خود برتر بینی دارد، باز می‌گردد. ما همه رانندگان خیلی خوبی هستیم و از بقیه رانندگانی که در جاده‌اند بهتر رانندگی می‌کنیم. می‌توانیم خودمان را وفق دهیم. نگاه نادرست خود بزرگ بین‌مان - اگر اتفاق بدی بیفتد،‌ مقصرش کس دیگری است. خوشبینی جهت‌گیرانه‌مان: تا به حال هیچوقت تصادف نداشتم پس چرا باید احتمال آن را بدهیم.

کمی عدد و رقم و داده داریم. ۱۷۹۳ نفر در سال ۲۰۱۷ در جاده‌ها جانشان را از دست دادند. این بد است ولی به بدی میانه دهه شصت نیست. زمانیکه اولین بار قانون حداکثر سرعت اعمال شد. در آن دورانی که باید به آن لقب خونریزی بزرگراهی داد، سالیانه هشت هزار نفر در جاده‌ها می‌مردند. ۹۳ درصد مرگ‌های اخیر در جاده‌ها به خاطر اشتباه رانندگان بوده است.

بعد به ما ویدئویی نشان دادند. یک راننده حرفه‌ای در اتومبیلی با سرعت ۳۰ مایل در ساعت رانندگی می‌کند. ما فاصله‌ای که او از زمانیکه یک نفر با پرچمی در دست به او اشاره می‌کند تا زمانیکه ایست کامل می‌کند، می‌پیماید را می‌بینیم. با شگفتی باید بگویم که این فاصله ۲۳ متر یا ۷۵ فوت است. فاصله زیادی است. بیشتر از یک سوم آن «فاصله فکر کردن» است. از زمانیکه ذهنمان می‌فهمد باید بایستد تا زمانیکه به پایمان دستور می‌دهد تا پدال ترمز را فشار دهد.

همین آزمایش بار دیگر با سرعت۳۱ مایل بر ساعت تکرار می‌شود. در جایی که در آزمایش پیشین راننده آنجا توقف کرده بود، چند جعبه با تصویر چند کودک رویشان گذاشته شده بود. بله می‌توانید حدس بزنید چه اتفاقی می‌افتد. با تنها یک مایل از ساعت سرعت بیشتر و در شرایطی که راننده در همان زمان و مکان دقیق ترمز کرد، اتومبیل با سرعت ۸ مایل در ساعت کارتون‌هایی که نقش بچه‌ها را بازی می‌کردند را شخم زد. ممکن است بچه‌ها از تصادفی با این سرعت جان سالم به در ببرند ولی ممکن هم هست نبرند. با یک مایل در ساعت سرعت بیشتر فاصله ترمز و سرعت تاثیرگذاری و همینطور احتمال جراحات جدی خطرناک به وضوح بیشتر می‌شود. نمودار آثار با سرعت بیش از ۵۰ مایل در ساعت نیز بهمان نشان داده می‌شود. کسی را با این سرعت بزنید باید آهنگ شب به خیر وین را بخوانید.

سپس موضوعی دیگر را بهمان معرفی می‌کنند. موضوع بخش جدید استرس و فشار و عوامل از دست دادن تمرکز در حین رانندگی است. ممکن است بعضی‌ها این بخش را کمی احساسی ببیند و آن را بیشتر شبیه جلسات گروه‌های توانمندی بدانند. در این بخش به ما توصیه می‌شود درباره آنچه در حین رانندگی برایمان ناخوشایند است حرف بزنیم (به نظر می‌آید اکثر از کسانی‌که با فاصله نزدیک رانندگی می‌کنند آزرده می‌شوند). همچنین درباره اینکه چه کارهایی به آرام شدن‌مان کمک می‌کند نیز حرف می‌زنیم.

سپس بخش دیگری شروع می‌شود که در آن باید درباره خطرات موجود در جاده‌ها فکر کنیم. به ما چند ویدئوی گرفته شده از دوربین روی داشبورد اتومبیل نشان داده می‌شود. در این ویدئوها خطرات احتمالی نشان داده می‌شوند. مانند بچه‌هایی که وسط خیابان می‌دوند یا خودروهای دیگری که از جاده‌های فرعی به اصلی می‌پیچند. ولی خوب با این موارد چه می‌توان کرد؟ آنها ورای کنترل ما هستند نه؟

پیغام نهایی همه این ویدئوها این است که وقتی ما پشت فرمان اتومبیل هستیم، هیچ چیز بیرون از اختیار ما نیست. اکثر تصادفاتی که اتومبیل در آنها دخیل بوده (نه پیاده روها) زدن یک اتومبیل به پشت دیگری است. با حفظ آنچه اسمش را «حباب امنیت» گذشته‌اند، می‌توانیم از این تصادفات جلوگیری کنیم. باید فاصله با خودروی جلویی به اندازه شش برابر طول خودرو باشد. به ما می‌گویند عدم حفظ این فاصله «این یک بمب ساعتی است».

همه اینها چیزهاییست که ما می‌دانیم یا باید بدانیم یا فراموش کرده‌ایم. اکثر ما این چیزها را برای گرفتن گواهینامه یاد می‌گیریم و بعد بلافاصله فراموش می‌کنیم. به خصوص دیوید در مورد سرعت زیادمان تاکید زیادی دارد. او با نشان دادن اندکی حساب کتاب و ریاضی و علم بهمان ثابت می‌کند که در بلند مدت سرعت بیش از حد رفتن زمان بیشتری از ما می‌گیرد تا اینکه بخواهد صرفه جویی در زمان باشد.

به عنوان مثال دیوید درباره حلقه‌های القایی پیشرفته می‌گوید. آنها در جاده‌ها در نزدیکی چراغ‌ها پنهان شده‌اند. اگر اتومبیل‌های زیادی با سرعت حرکت کنند این چراغ‌ها همه با هم قرمز می‌شوند تا ترافیک کاهش یابد. به گفته دیوید حفظ حد قانونی به این معنی است که وقتی چراغ سبز است حتما می‌رسید از آن گذر کنید.

همچنین اختر می‌گوید بر مبنای میانگین سرعتی که ما بیشتر از حد مجاز می‌رفتیم احتمالا حدود ۱۷ ثانیه در زمان صرفه جویی می‌کردیم. این را مقایسه کنید با ۱۴۴۰۰ ثانیه‌ای که در کلاس آگاهی نسبت به سرعت صرف کرده‌ایم. اختر می‌خندد.

اما این افراد معلمان رانندگی‌اند. آنها حقوق می‌گیرند که به ما بگویند سرعت‌مان را کم کنیم. ما همه موارد را گذرانده‌ایم و به پایان کلاس‌مان نزدیک می‌شویم. سپس دیوید به ما می‌گوید چرا راننده محتاطی است. می‌گوید سی سال پیش او در آی سی یو بود و فاتحه‌اش را نیز خوانده بودند. لحظه‌ تکان دهنده‌ای بود.

در حین خروج بهمان می‌گویند، «خطرناک‌ترین کاری که امروز می‌توانید بکنید رانندگی است». واقعا حس می‌کنم دفعه بعدی که پشت فرمان می‌شنیم با تمام وجود تلاش می‌کنم سرعت را ۳۰ مایل در ساعت نگه دارم.

آیا این ماندگار خواهد بود؟ چند نفر در کلاس بودند که بار دومشان بود در این کلاس شرکت می‌کردند. بنابراین احتمالا ماندگار نیست. شاید نگا‌ه‌های اشتباه دوباره بر ما چیره شوند. آن عقده خود برتر بینی  یا خود بزرگ بینی. و شاید از همه آنها مهمتر آن خوشبینی غیرواقعی جهت دار که به ما می‌گوید «امروز نوبت من نیست». به جز اینکه، همانطور که دیوید می‌گفت، یک بار شاید باشد.

© The Independent

بیشتر از جهان