رژیم سرگشته در انتظار «گودو»

شیطان بزرگ» یک انتخاب سوم دارد: صبر قهرمانانه یعنی وقت دادن به جمهوری اسلامی که زیر آوارهای تضادهای درونی خود، دفن شود

آمریکای امروز نیازی به صلح حسنی با جمهوری اسلامی ندارد و درعین‌حال علاقه‌ای هم به عرضه شهادت حسینی به ملایان تهران نشان نمی‌دهد-Khamenei.ir

از هر زاویه که به چشم‌انداز کنونی رژیم سیاسی در ایران بنگریم، خواهیم دید که جمهوری اسلامی در روند اجتناب‌ناپذیر تاریخ به بن‌بست رسیده است. به‌عنوان یک رژیم انقلابی، جمهوری اسلامی دریافته است که کوچک‌ترین شانسی برای «صدور انقلاب» و در نتیجه ایجاد یک حریم مسلکی گرداگرد خود ندارد. به‌عنوان یک قدرت فرصت‌طلب نیز، جمهوری اسلامی به‌خوبی می‌داند که امکان بهره‌گیری از رقابت ابرقدرت‌ها، توأم با نفاق‌افکنی میان قدرت‌های منطقه‌ای، روزبه‌روز کاهش می‌یابد. چین و روسیه که از دید جمهوری اسلامی، دو حامی رژیم هستند، به‌خوبی نشان داده‌اند که به‌هیچ‌روی حاضر نیستند برای پیشبرد سیاست‌های ماجراجویانه تهران، کمترین زیان احتمالی را در روابط خود با دیگر کشورها بپذیرند. در هفته‌های اخیر، آقای محمدجواد ظریف، وزیر خارجه اسلامی، موفق شد سفرهایی به مسکو و پکن دست‌وپا کند. اما با دست‌خالی و پای‌شکسته برگشت.

هم سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه و هم همتای چینی او، وانگ یی آمادگی خود را برای میانجیگری میان تهران و پایتخت‌های مشکل‌دار با جمهوری اسلامی اعلام کردند. اما هر دو مانند خود ظریف می‌دانند که میانجی نمی‌تواند درعین‌حال حامی یک‌طرفه معامله یا مناقشه باشد. به‌عبارت‌دیگر، جمهوری اسلامی تنهاست یا به قول خودمانی علی مانده و حوضش. وهم بزرگ رژیم برای ایجاد محور تهران - مسکو - پکن و یک محور کوچک‌تر تهران - آنکارا - مسکو اکنون خاطره‌ای دردناک بیش نیست.

پس چه باید کرد؟ این پرسشی است که در محافل سیاسی تهران و با شرکت جناح‌هایی که بر سر قدرت می‌جنگند، مطرح شده است. با تنزل عنوان «اصلاح‌طلب» به سطح یک کلیشه بی‌معنا، گروه‌هایی که با این عنوان شناخته می‌شوند، اکنون با مارک واقع‌بینی، به بازار آمده‌اند. امید آنان این است که با پیروزی جو بایدن در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا، فشارهای سیاسی و اقتصادی کنونی اندکی کاسته شود. خبرگزاری رسمی «ایرنا» که در کنترل جناح «واقع‌بین» قرار دارد، از قول کارشناسان مجهول پیش‌بینی می‌کند که پیروزی بایدن بلافاصله به کاهش نرخ دلار در برابر ریال، پول ملی ایران، تا سطح ۳۰‌درصد منجر خواهد شد. چنین کاهشی در درجه تب دلار، بی‌تردید روند سرسام‌آور تورم را نیز کندتر خواهد کرد و بدین‌سان به رژیم نفس بریده، امکان خواهد داد تا نفس تازه کند و به راه خود ادامه دهد.

در سخنرانی خود در فضای مجازی آقای ظریف، این هفته از کشورهای خاورمیانه خواست که بین صلح و بی‌ثباتی یکی را انتخاب کنند. اما او نگفت که مسئول بی‌ثباتی کنونی کیست و صلحی که تهران مبلغ آن است، چه شکل و شمایلی خواهد داشت. طرح «صلح منطقه‌ای برای ثبات» یادآور دکترین نیکسون است که بر اساس آن قرار بود ایران و کشورهای عرب خلیج‌فارس حفظ امنیت بخش مهمی از اقیانوس هند را برعهده بگیرند. درحالی‌که ایالات متحده به‌عنوان تکیه‌گاه روز مبادا از آنها حمایت کند.

مشکل اینجاست که در سال میلادی ۱۹۷۵، ابعادی که این طرح داشت به ثمر می‌رسید، همه کشورهای منطقه دارای مناسبات نزدیک یا دست‌کم عادی با ایالات متحده بودند. اما، امروز جمهوری اسلامی علت وجودی خود را در بازی نقش چالشگر علیه ایالات متحده می‌بیند درحالی‌که کشورهای عرب منطقه آمریکا را تنها دوست فرا بردی خود قلمداد می‌کنند. به‌عبارت‌دیگر، چه دونالد ترامپ رئیس‌جمهوری باشد چه جو بایدن، جمهوری اسلامی نمی‌تواند هم دوست آمریکا باشد هم دشمن آن.

البته این امکان وجود دارد که «واقع‌بینان» سناریوی همیشگی خود را در برابر ایالات متحده به اجرا بگذارند. سناریویی که در آن گروگان‌گیری، بمب‌گذاری، فریاد توخالی و اخم‌وتخم جای خود را، به رفتار به‌ظاهر مسئولانه، لبخند و حتی وعده قراردادهای چرب و شیرین می‌دهد. این سناریو در مراحل گوناگون، در دوران ریاست‌جمهوری رونالد ریگان، بیل کلینتون و البته باراک اوباما با موفقیت‌های کم‌وبیش اجرا شد. به گمان من اما دیگر این سناریو قابل بازسازی نیست. فیلم «پسر تازان» هرگز به‌خوبی اولین فیلم «تارزان» نبود. با کاهش اهمیت نفت در اقتصاد جهانی، ایران و کل منطقه خاورمیانه دیگر اهمیتی را که ۲۰ یا ۳۰ سال پیش داشتند، ندارند. در همان حال قابلیت‌های امروز جمهوری اسلامی در شرارت، به‌مراتب کمتر از ۲۰ یا ۳۰ سال پیش است. یک اقتصاد نیمه ورشکسته، یک خزانه نیمه خالی (به گفته آقای روحانی رئیس‌جمهوری)، و یک زرادخانه از سلاح‌های اسقاط یا آماتوری، کار «صدور انقلاب» و شلنگ تخته‌اندازی اسلامی را به‌مراتب دشوار می‌کند. از همه مهم‌تر در ایران امروز، برخلاف ۲۰ یا ۳۰ سال گذشته، موج خمینی‌گرا رو به هبوط و موج ملی‌گرایی رو به اوج است. امروز بخش عمده توانایی‌های رژیم، به‌ناچار صرف کنترل درونی و حفظ خویش می‌شود. به همین سبب، تهدید آقای ظریف برای بی‌ثباتی منطقه، دیگر وزن گذشته را ندارد.

جناح‌های اصول‌گرا نیز برچسب خود را عرضه کرده‌اند و اکنون زیر پرچم «خودکفایی» سینه می‌زنند. آنان می‌دانند که هرگونه مذاکره با دیگران به‌ناچار، به دادوستد یا بده‌وبستان سازنده منجر خواهد شد و کمترین سازش، کل رژیم را در سراشیبی سقوط قرار خواهد داد. دیدگاه «خودکفایان» در چند مقاله اخیر روزنامه کیهان که می‌گویند منعکس‌گر نظرات آیت‌الله علی خامنه‌ای -رهبر- است، بازتاب یافت. در یکی از این مقالات می‌خوانیم که جمهوری اسلامی می‌تواند با اندکی اهتمام به اقتصاد خودسر و سامان دهد و کشور و رژیم را البته به سطوح پایینی در مسیر کنونی حفظ کند و برای آینده البته خدا کریم است. به گمان کیهان برای حفظ وضع موجود، چیزی بین ۴۰ تا ۶۰ میلیارد دلار در سال لازم است. ایران می‌تواند این مبلغ را از طریق توسعه بازرگانی با همسایگان تأمین کند. کیهان می‌نویسد: «ایران نزدیک به ۱۵ همسایه دارد با ۹۰۰ میلیون جمعیت.» البته معلوم نیست. «نزدیک به ۱۵» یعنی چه؟ همچنین معلوم نیست این ۹۰۰ میلیون جمعیت در میان همسایگان از کجا آمده‌اند. (البته ایران ۱۵ همسایه دارد با جمعیتی نزدیک به ۵۰۰ میلیون)

برنامه فرا‌بردی «خودکفایی»، ممکن است به رژیم امکان دهد که چهارچوب اصلی خود را برای مدتی حفظ کند. با ۶۰ میلیارد می‌توان حقوق نظامیان، امنیتی‌ها و بخش‌های ضروری بروکراسی را به‌موقع پرداخت. درعین‌حال این مبلغ، امکان ادامه حضور، البته محدودتر، در لبنان و سوریه را همراه با کمک به حماس و حوثیان و حشدیان عراق ارائه خواهد داد. اما ایران به‌عنوان یک ملت - کشور نیازهای گسترده‌تری دارد. سناریو «کیهان» به‌عنوان یک عقب‌گرد بزرگ تاریخی در بسیاری زمینه‌های زندگی ملی خواهد بود. از آموزش‌وپرورش گرفته تا بهداشت عمومی و امنیت محلی.

با اجرای سناریوی «خودکفایان» مرز بیکاری در حدود ۳۰ تا ۳۵ درصد باقی خواهد ماند و بیماری بد مسکنی (زیستن در مسکن‌های زیر استاندارد) که اکنون دامنگیر ۴۰ درصد از جمعیت شهری است، قربانیان بیشتری خواهد گرفت. اجرای این سناریو به معنای قربانی کردن یک جامعه انسانی، در راه یک مسلک جنون‌آمیز و ورشکسته خواهد بود. «خودکفایان» ممکن است با رسیدن به درجه‌ای از بی‌نیازی از خارج رژیم خود را از خطرات کوتاه‌مدت برهانند، اما در همان حال بر خطرات درونی علیه رژیم خواهند افزود.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

همان‌طور که بارها نوشته‌ایم، ایدئولوژی «خودکفایی» ملهم است از کره شمالی. در جمهوری دموکراتیک خلق کره، خودکفایی یا «جوشه» به زبان محلی، هدفی جز حفظ رژیم به هر قیمت ندارد. باتوجه‌به اینکه رژیم «جوشه» اخیراً هفتادمین سال خود را جشن گرفت، ممکن است بگویند کره شمالی الگویی مناسب برای ایران انقلابی است. اما چنین تصوری در رویارویی با واقعیات متزلزل می‌شود. کره شمالی هیچ‌یک از جاه‌طلبی‌های جمهوری اسلامی را ندارد. پرچمداران «جوشه» برخلاف آقای خامنه‌ای و همدستان او، خود را یک آلترناتیو جهانی در برابر جهان غربی، به رهبری آمریکا نمی‌بینند. کره شمالی هرگز سعی نکرده که انقلاب خود را به کشورهای همسایه یعنی روسیه، چین، ژاپن و کره جنوبی صادر کند. در پایان جنگ کره، کیم ایل سونگ، رهبر «جوشه» فهمید که بین حفظ خویش و صدور انقلاب باید یکی را انتخاب کند و حفظ خویش را انتخاب کرد. با این انتخاب دیگر کشورهای ذی‌نفع، کره شمالی را یک مزاحم محلی می‌دانند نه یک خطر حقیقی و به همین سبب، به حفظ وضع موجود کمک می‌کنند. چین، روسیه و ژاپن با کمک‌های سیاسی و مالی رژیم «رژیم» را از سقوط احتمالی دور نگه می‌دارند. درحالی‌که آمریکا و کره جنوبی با ادامه فشار حساب شده سیاسی - نظامی، مانع از آن می‌شوند که دارودسته کیم، به فکر صدور انقلاب بیفتند. یعنی فیلشان یاد هندوستان کند.

بدین‌سان، الگوی فرقه کیم در صورتی برای فرقه خمینیه نتیجه خواهد داد که آقای خامنه‌ای و پیروان «خودکفایی» او، هوس «صدور انقلاب» را کنار بگذارند و فقط و فقط در فکر حفظ خویش باشند. اما در آن صورت، آنان با یک پارادوکس جالب روبه‌رو خواهند شد: رژیم ما در خطر است چون می‌خواهیم انقلاب صادر کنیم. اگر انقلاب صادر نکنیم خواهیم توانست خود را حفظ کنیم. اما در آن صورت خودمان را حفظ کنیم برای چه؟

کسانی که بحث‌های درونی جناح‌های سیاسی در تهران را دنبال می‌کنند، به‌خوبی می‌دانند که هیچ‌یک از سناریوهای پیشنهادی، با واقعیات امروز و فردای ایران نمی‌خواند. نظام «مشروعه» که با مرحوم آیت‌الله روح‌الله خمینی آغاز شد، در آزمایش روزبه‌روز و سال‌به‌سال تقریباً در همه زمینه‌ها مردود شده است. کوشش برای بزک کردن این نظام به هر شکل که باشد، یا عبث خواهد بود یا زیان‌بار. مسئله اصلی ایران امروز، نیاز به تغییر رژیم است. البته این تغییر می‌تواند در طیف وسیعی از براندازان - ریشه‌ای کامل یا انحلال مسالمت‌آمیز - موردبحث قرار بگیرد. اما از هر زاویه که بنگریم آلترناتیو واقعی چیزی جز پس گرفتن قدرت از روحانیون سیاسی و نظامیان متحد آنان، و انتقال قدرت به مردم و برگزیدگان آنان نمی‌تواند باشد. رژیمی که در انتظار جو بایدن است، «در انتظار گودو» گرفتار شده است. این واقعیت را دنیای خارج به‌خوبی درک کرده است. به همین سبب است که چین و روسیه سیاست مماشات - صبر کنیم ببینیم چه می‌شود - را در مورد جمهوری اسلامی در پیش گرفته‌اند. همچنین، به همین سبب است که قدرت‌های اروپایی، علی‌رغم صداهای دوستانه و وعده‌های توخالی، حاضر نیستند کوچک‌ترین کمکی برای خروج جمهوری اسلامی از بحران کنونی عرضه کنند.

و باز به همین سبب است که عمان و قطر که تاکنون سیمایی دوستانه به تهران عرضه کرده‌اند، اکنون روش کج دار و مریز را در پیش گرفته‌اند.

وهم تازه «واقع‌بینان»، - یعنی فرج بعد از شدت با انتخاب جو بایدن ممکن است به تلطیف اوضاع برای مدتی کوتاه، کمک کند - همان‌طور که دوران مغازله با باراک اوباما دیدیم.

اما جمهوری اسلامی اکنون به جایی رسیده است – به‌خاطر ندانم‌کاری و فساد و کوتاه‌بینی رهبرانش- که نه‌تنها جو بایدن، بلکه حضرت خضر نبی هم نمی‌تواند نجاتش دهد.

از یک دید، سناریوی «جوشه»، با برنامه «خودکفایان»، ممکن است عملی‌تر به‌نظر آید. زیرا از دودوزه‌بازی «واقع‌بینان» دور است. خودکفایان می‌گویند: «ما نمی‌خواهیم در خارج مثل سوئدی‌ها لیبرال و کثرت‌گرا باشیم اما در داخل سرکوبگر بمانیم.» خودکفایان نمی‌خواهند ژست دموکراتیک بگیرند و در شورای روابط خارجی نیویورک سخنرانی کنند و با خانم فدریکا موگرینی عکس یادگاری بگیرند. بااین‌حال واقعیت این است که حتی تسلط کامل خودکفایان بر دستگاه حکومتی کنونی ایران، چیزی که اکنون کاملاً محتمل است، مشکل واقعی این رژیم را که ناهمساز بودنش با دنیای واقعیات است، حل نخواهد کرد.

جنجالی که در روزهای اخیر بر سر صلح امام حسن (ع) با معاویه به راه افتاده است، یک نشانه مهم از این ناهمساز بودن است. رژیمی که سیاست‌های اینجا و اکنون خود را بر اساس داده‌های فرضی یک واقعه دوردست تاریخی تنظیم می‌کند، در همه زمینه‌ها محکوم به شکست است. اگر واقع‌بینان می‌خواهند امام حسن را الگو قرار دهند، گروه خود کفایان خود را آماده پوشیدن کفن به سبک امام حسین (ع) قلمداد می‌کنند.

هر دو گروه با این مشکل روبه‌رو هستند که «شیطان بزرگ» چه با ترامپ و چه با بایدن، ممکن است نخواهد نقش معاویه یا یزید را بازی کند. آمریکای امروز نیازی به صلح حسنی با جمهوری اسلامی ندارد و درعین‌حال علاقه‌ای هم به عرضه شهادت حسینی به ملایان تهران نشان نمی‌دهد. «شیطان بزرگ» یک انتخاب سوم دارد: صبر قهرمانانه یعنی وقت دادن به جمهوری اسلامی که زیر آوارهای تضادهای درونی خود، دفن شود. عاملی که می‌تواند همه این مناسبات را تغییر دهد، اراده مردم ایران است برای به دست گرفتن سرنوشت خود، بستن پرونده مشروعه و بازگرداندن کشور به مسیر کنونی جامعه بشری. به‌عبارت‌دیگر گذر از هر دو سناریوی «واقع‌بینان» و «خودکفایان».

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه