غلام‌عباس توسلی؛ شصت سال فعالیت دانشگاهی با چاشنی سیاست

توسلی، عضو نهضت آزادی بود و عقیده داشت انقلاب اسلامی از مسیرش منحرف شده

ارتباط دکتر توسلی با نهضت آزادی سبب شد تا در سال‌های اول تعطیلی دانشگاه‌ها و در ماجرای انقلاب فرهنگی و ستاد انقلاب فرهنگی نقشی فعال، تعیین‌کننده و البته تعدیل‌کننده ایفا کند - عکس از خبرگزاری ایرنا

غلام‌عباس توسلی که چند سال آخر عمرش را با بیماری دست‌و‌پنجه نرم کرده بود، در نهایت در ۲۵ مهرماه درگذشت.

او اگرچه عضو کادر مرکزی نهضت آزادی بود و در پرونده او فعالیت سیاسی ثبت و ضبط شده است اما وجه و صبغه علمی فعالیت‌هایش بر سابقه سیاسی‌اش سیطره افزون‌تری داشت. به تعبیر دقیق‌تر توسلی جامعه‌شناس در میان جامعه فرهنگی و سیاسی ایران طنین بیشتری داشت تا توسلی فعال سیاسی.

راز چنین شهرتی هم به منظومه فعالیت‌های علمی او برمی‌گردد.

کارنامه زندگی تحصیلی توسلی نشان می‌دهد که او در تمام سال‌های اولیه تحصیل در زمره نخبگان بود و با رتبه‌های بالای کشوری در مقاطع مختلف پذیرفته شد. در شرح حال او اشاره می‌شود: «برای رقابت بین شاگرد اول‌های شهرستان‌ها از شدت درس خواندن مریض شد.» (کتاب بزرگ‌داشت غلامعباس توسلی-ص ۷). توسلی سال ۱۳۳۹ به دلیل آن که شاگرد اول دانشسرای عالی شده بود، امکان ادامه تحصیل در زبان فرانسه را پیدا کرد و به پاریس آمد، اما چنان که خود در گفت‌وگو با روزنامه ایران (۱۸ اسفند ۱۳۹۵) اشاره کرد، ورودش به فرانسه و آشنایی و مشورت با دکترعلی شریعتی سبب شد تا در کنار رشته زبان فرانسه، دکتری دولتی رشته جامعه‌شناسی را نیز اخذ کند.

از شاگردی ریمون آرون و ژرژ گورویچ تا همکار دکتر غلامحسین صدیقی

پایان‌نامه دکتری او در جامعه‌شناسی به قدری باکیفیت بود که «مرکز تحقیقات علمی فرانسه» آن را پیش از دفاع از سوی انتشارات مزن نو انتشار داد. عنوان رساله دکتری او «جامعه سنتی ایران از دید اروپائیان؛ مقایسه دیدگاه انگلیسی‌ها و فرانسویان» بود که به گفته توسلی با پژوهش در کتاب‌خانه‌های انگلیس، ایران و فرانسه توانست مواد و اسناد خام آن را فراهم کند و نگارش آن را به دست گرفت. علاوه بر آن یک رساله فرعی هم نوشت با عنوان «صنایع‌دستی ایران و جنبه‌های اجتماعی آن» و در دوره تحصیل زیر نظر برخی از شاخص‌ترین جامعه‌شناسان، همانند ژرژ گوروویچ، ریمون آرون، لازارسفلد درس‌های جامعه‌شناسی را فرا گرفت.

او حتی در زمان تحصیل دوره شهرسازی را هم گذراند، اگرچه فرصت دریافت مدرک دکتری خود را به دلیل الزام به بازگشت به ایران پیدا نکرد.

در بازگشت به ایران نیز او باز درگیر کارهای مطالعاتی مرتبط با جامعه‌شناسی شد. از سال ۱۳۴۵ که به ایران بازگشت، در «موسسه تحقیقات اجتماعی» زیر نظر احسان نراقی، مشغول به کار شد که از جمله فعالیت‌های مهم او مشارکت جدی در تدوین طرح جامع تهران بود که از سوی سازمان برنامه و بودجه به این نهاد تحقیقاتی داده شده بود. از سال ۴۷ به درخواست دانشگاه ملی ایران، رشته جامعه‌شناسی را در دانشکده ادبیات آن دانشگاه پایه‌گذاری کرد و سال ۱۳۵۱ با درخواست دانشکده علوم‌اجتماعی دانشگاه تهران به آن‌جا منتقل و سرپرست انتشارات و مجله دانشکده شد و همکاری نزدیکی با دکتر غلامحسین صدیقی پیدا کرد.

سال ۱۳۵۲ که دکتر صدیقی پس از سی‌سال کار بازنشسته شد، دکتر توسلی با رای اساتید دانشکده، مدیریت گروه جامعه‌شناسی را عهده‌دار شد. حضور در بسیاری از سمینارهای ملی و بین‌المللی جامعه‌شناسی در هند، اندونزی، کانادا، ژاپن و مکزیک شرکت کرد و جزو طراحان اصلی و سرپرست طرح تحقیقاتی بین‌المللی یونسکو درباره وضعیت علوم اجتماعی در ایران بود.

او در سال‌های قبل از انقلاب سفر مطالعاتی یک ساله‌ای را به کالیفرنیای آمریکا داشت که همکاری با حامد الگار از جمله این تلاش‌ها بود.

در کنار تلاش‌های علمی دانشگاهی در کارنامه آقای توسلی ده‌ها کتاب در زمینه‌های جامعه‌شناسی، جامعه‌شناسی شهری، جامعه‌شناسی دین و صدها مقاله به زبان‌های فارسی و انگلیسی به چشم می‌خورد که از تمرکز او در این حوزه‌های خبر می‌دهد.

فعالیت‌های صنفی؛ بنیان‌گذاری انجمن جامعه‌شناسی ایران

نام دکتر توسلی در فعالیت‌های صنفی حوزه جامعه‌شناسی نیز برجسته است.

او به نوعی از بنیان‌گذاران اصلی انجمن جامعه‌شناسی ایران در سال‌های پس از انقلاب است و در دوره اول فعالیت این انجمن نیز ریاست هیات مدیره آن را عهده‌دار شد. این انجمن اکنون قوی‌ترین نهاد صنفی فعال در حوزه جامعه‌شناسی است که هر از گاه گزارش‌هاو سمینارهای اجتماعی آن در زمینه آسیب‌های اجتماعی و برخی دیگر از موضوعات بازخوردهای مطلوبی در سطح جامعه داشته است. همین تلاش‌ها سبب شد تا در سال ۸۲ لوح استاد برگزیده را دریافت کند.

در ارزیابی تلاش‌های علمی دکتر توسلی دکتر مسعود چلبی، از جامعه‌شناسان برجسته ایرانی تلاش‌های او را در سه عرصه آموزش جامعه شناسی، بسط و تداوم جامعه‌شناسی پس از انقلاب و تاسیس انجمن جامعه‌شناسی ایران برجسته دانسته است. (کتاب بزرگ‌داشت غلامعباس توسلی-ص۳۱)

انقلاب فرهنگی و جامعه‌شناسی

ارتباط دکتر توسلی با نهضت آزادی سبب شد تا در سال‌های اول تعطیلی دانشگاه‌ها و در ماجرای انقلاب فرهنگی و ستاد انقلاب فرهنگی نقشی فعال، تعیین‌کننده و البته تعدیل‌کننده ایفا کند. در گفت‌وگویی که نشریه لوح با او در این زمینه انجام داد، آقای توسلی توضیح داد که چگونه جریان مصباح و نیز برخی از حوزویان با این ذهنیت در جلسات شرکت می‌کردند که بتوانند ۱۴۰ واحد جامعه‌شناسی اسلامی تدریس کنند، اما وقتی سمینارها برگزار شد، بحث و گفت‌وگوهایی که گاه دو هفته یک‌بار و به گفته دکتر توسلی، نه ماه مستمر ادامه داشت، آن جریان را به عقب راند و در نهایت سبب شد تا نظرات آن‌ها تعدیل شود.

نظراتی که به نظر می‌رسید پشت‌گرم به فشار ودیدگاه‌های آیت‌الله مصباح یزدی بود که به گفته توسلی سخت فشار می‌آوردند که تمامی دروس را به گفته خودشان اسلامی کنند اما در نهایت وقتی با استدلال‌های دکتر توسلی و همکارانش روبه‌رو شدند عقب نشستند.

چنان که بعد از چندماه از قول مصباح یزدی نقل کرد: «من در همان زمان از زبان خود آقای مصباح شنیدم که گفتند ما تا ۹۵.۹۹ درصد علوم انسانی را قبول داریم و ممکن است در یک درصد آن‌ها حرف داشته باشیم. بنابراین بعد از نُه ماه سمینار با حوزه در تهران و قم توانستیم دانشگاه‌ها را بازگشایی کنیم. یعنی این مانع که فکر می‌کردند درس‌ها باید از صدر تا ذیل تغییر کند بر طرف شد.» (نشریه لوح شماره -۴)

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

او در همین گفت‌وگو شرایط آن سال‌های آتش و خون اوایل انقلاب را توضیح می‌دهد که چگونه دانشجویان تندرو، به خصوص دفتر تحکیم وحدت، زمام امور دانشگاه‌ها، از جمله دانشگاه تهران را به دست گرفته بودند و حکومتی خودمختار در نهاد دانشگاه ایجادکرده بودند که حتی تعویض استاد و انتخاب ریاست دانشگاه بدون تایید آن‌ها غیرممکن بود.

به گفته آقای توسلی: «در همان دوره بود که بسیاری از استادان از ایران رفتند، یا اخراج شدند یا بازنشسته شدند. این کار از سوی ستاد انقلاب فرهنگی که بیشتر نقش تعدیل‌کننده داشت انجام نمی‌شد. این کار بیشتر از سوی دانشجویان و گروه‌های انقلابی درون دانشگاه‌ها صورت می‌گرفت که فشار می‌آوردند فلان استاد که در زمان طاغوت فلان سمت را داشته و استاد دانشگاه بوده نباید تدریس کند. در درون دانشگاه‌ها نوعی جنگ جریان داشت که از یک طرف دانشجویان و بعضی از استادانِ تندرو بودند و از طرف دیگر ستاد انقلاب فرهنگی که هدفش حل و تعدیل این مسائل و کنترل آن‌ها بود.» (گفت‌وگو با نشریه لوح- شماره ۴ )

در چنین فضایی است که جایگاه علمی دکتر توسلی از یک سو و موقعیتش در ابتدای انقلاب به کمک جریان علمی جامعه‌شناسی می‌آید و سبب می‌شود تا نگاه غیرکارشناسانه برخی از تندروها و نیز جریان متحجر حوزه علمیه قم نتواند پیش برود.

این مقاومت در سال‌های بعد نیز وجود داشت و هر از گاه که ندای اسلامی شدن دانشگاه‌ها از سوی برخی محافل وابسته به هسته سخت قدرت به گوش می‌رسید، مقاومت توسلی و انجمن جامعه‌شناسی ایران و نیز نهادهای علمی داخل دانشگاه‌ها آن‌ها را به عقب می‌راند.

توسلی از سال‌های میانه دهه هشتاد انتقاداتش را آشکارتر مطرح کرد.

او نیز در زمره افرادی بود که از همان روزهای نخست انقلاب به این باور رسید که انقلاب از مسیر اصلی‌اش منحرف شده است اما همانند بقیه هم‌قطارانش در نهضت آزادی به حاشیه رانده شد و ترجیح داد عمده وقت و انرژی‌اش را صرف تدریس و تحقیق و فعالیت‌های صنفی مرتبط با جامعه‌شناسی کند.

بیشتر از