مونیکا لوینسکی، حادثه ماشین دزدی، اهمیت بهداشت روانی

از خودم ‌پرسیدم: «دیگر چگونه می‌توانم به این دنیا اعتماد کنم؟»

مونیکا لوینسکی-
Frazer Harrison / GETTY IMAGES NORTH AMERICA / Getty Images via AFP

مونیکا لوینسکی هنگام بازگویی صادقانه حس خود درباره اهمیت روان‌درمانی و سلامت روان در بحبوحه شیوع عالم‌گیر ویروس کرونا، زمانی را به یاد آورد که قربانی حادثه دزدی ماشین خود شد.

در یادداشت تازه‌ای برای نشریه «ونیتی فیر»، خانم لوینسکی توضیح می‌دهد که آن حادثه در ۱۰ مارس ۲۰۱۱، وقتی از کنسرتی در لس‌آنجلس به سمت خانه در حرکت بود، رخ داده است.

لوینسکی که اکنون ۴۷ ساله است، می‌گوید که در مسیرش به سمت خانه، چند خیابان مانده به آپارتمانش، در خیابانی خیلی روشن کنار زده بوده است تا با دوستی تلفنی مکالمه کند و پس از وارسی محیط اطراف خود، احساس کرده است که آنجا «امن» خواهد بود.

با این حال بعد از چند لحظه حس می‌کند که خودرو دیگری پشت او کنار می‌زند و پیش از آن که مردی به سمت در خودرو او بیاید، صداهایی می‌شنود.

لوینسکی با یادآوری آن خاطره ادامه می‌دهد: «در آینه بغل همواره نور خودروها را می‌دیدم، تا این که انعکاس نور قطع شد. فردی کنار در ماشینم ایستاده بود. او گرمکنی راه‌راه و خیلی روشن به رنگ‌های خاکستری و فیروزه‌ای به تن داشت. با خود فکر کردم دنبال آدرسی می‌گردد، ولی من تنها بودم و شب بود. می‌خواستم او را پی کارش بفرستم و به بالا و به سمت صورتش نگاه کردم. چیزی شرورانه در چهره‌اش بود و در نگاه دوم، چیزی جز گرمکن رنگارنگ و روشن او به چشمم خورد. او هفت تیری در دست داشت و آن را نزدیک کمرش نگه داشته بود. من داشتم دقیقا به داخل لوله هفت تیر نگاه می‌کردم.»

به گفته خانم لوینسکی، در آن لحظه «وحشت کامل» سراسر وجودش را فرا می‌گیرد و با خود تصور می‌کند که ممکن است تیر بخورد. اما آن مرد به جای شلیک، به او می‌گوید: «از ماشین پیاده‌شو هرزه!»

خانم لوینسکی وقتی متوجه می‌شود خودرو او توسط گروهی از سارقان محاصره شده است، ناگهان حس «حفظ جان» در وجودش فوران می‌کند و می‌تواند در امنیت کامل از صحنه بگریزد. پس دور شدن و از گریز از آن مخمصه، تاثیر آن حادثه را بر سلامت روانی خود احساس می‌کند و از خود می‌پرسد: «دیگر چگونه می‌توانم به این دنیا اعتماد کنم؟»

خانم لوینسکی می‌گوید برای مقابله با این احساسات، سراغ روان‌درمانی می‌رود تا به او کمک کند که «واقعیت تازه زندگی خود را پیدا کند»، و بعد توضیح می‌دهد که چگونه اقدامی مشابه در دوران شیوع عالم‌گیر ویروس کرونا هم می‌تواند یاری‌رسان باشد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

او می‌نویسد: «من اکنون سال‌ها است که به روان‌درمانی می‌روم. و به نظرم برای‌ شما هم غیرمنتظره نخواهد بود که بعد از آن شب نیز نیاز به مشاوره‌درمانی بیشتری داشتم. بعد از آن آسیب، نیاز داشتم کسی را پیدا کنم تا ضربه و هراس آن تجربه احتمالا مرگبار را به من توضیح دهد، کارشناسی که به من کمک کند تا واقعیت جدید زندگی خود را دریابم. طی یک لحظه وارد دنیایی شدم که دیگر هرگز مثل قبل نبود، اما با این همه، همچنان می‌خواستم به این دنیای جدید پا بگذارم و بتوانم از پس کارهایم برآیم. سراسر وجودم پر بود از اضطراب، افسردگی و ترس.»

به گفته خانم لوینسکی این حادثه برای او استعاره‌ای است از بیماری عالم‌گیر کنونی، چرا که زندگی همه ما «تحت تهدید مرگ احتمالی و اخلال‌های ایجاد شده در اثر ویروس کرونا» قرار گرفته است.

و گرچه او اظهار می‌دارد که شاید می‌توانست بعد از حادثه تلاش سارقان برای دزدیدن اتومبیلش بدون روان‌درمانی به زندگی ادامه دهد و از آن عبور کند، اما می‌افزاید که بهره‌گیری از آن کمک، «تاثیر بزرگی» بر توان او «برای درک و هضم این آسیب و تجربه کشف مسیر جدید زندگی» داشته است.

در این یادداشت،‌ خانم لوینسکی ایده انتصاب مقامی به عنوان کمیسر سلامت روانی کشور را مطرح می‌کند، یا «به عبارت دیگر، مقامی شبیه آنتونی فاوچی برای سلامت روانی کشور»، که بتواند برای افرادی که در دوران این بیماری عالم‌گیر دچار اضطراب و افسردگی شده‌اند، راهنماهایی فراهم آورد.

او با اشاره به این که ما از تمهیدات مورد نیاز برای جلوگیری از شیوع ویروس کرونا آگاه هستیم، می‌پرسد: «اما پس وضعیت مراقبت از سلامت روانی خود چه می‌شود؟ چگونه باید به مصاف اضطرابی برویم که آشکارا یا در نهان، بر روان، سیستم عصبی و احساسات ما اثر می‌گذارد؟»

© The Independent

بیشتر از زندگی