منفورترین باشگاه فوتبال در آلمان؛ مشکل باشگاه لایپزیگ

لایپزیگ با مفهوم یک باشگاه فوتبال در آلمان در تعارض است

تفاوت نظر درباره این که نقش فوتبال در واقع چیست، عامل ایجاد تنش اصلی حول محور باشگاه لایپزیگ است - Matthias Schrader / POOL / AFP

تنها یک نظر می‌تواند تمام رویکرد باشگاه لایپزیگ را تشریح کند، اما از طرف حساب کاربری شخصی که مشکلات و مسائل حول محور این باشگاه را نشان می‌دهد.

در سال ۲۰۱۵، برخی از هواداران پر و پا قرص باشگاه -بله که وجود دارند!- تلاش کردند با پلاکاردی در اعتراض به گروه راست افراطی لگیدا وارد ورزشگاه شوند. جلوی ورود آن‌ها به ورزشگاه ردبول گرفته شد و برخی از آن‌ها با احکام تعلیق و ممنوعیت مواجه شدند. این اقدام به شدت از چیزی که به عنوان بخشی از اصول فرهنگ فوتبال آلمان شناخته می‌شود فاصله داشت و ظاهرا قرار نیست یکی از بخش‌های اساسی فرهنگ باشگاه لایپزیگ باشد. 

کمی بعدتر، الیور مینتزلاف، مدیرعامل باشگاه گفت: «ما پلاکاردهای حاوی پیام‌های سیاسی را تایید نخواهیم کرد. ورزشگاه و بازی فوتبال جای این کارها نیست.» 

آخرین بخش پیام او احتمالا معنایی بسیار بیشتر از آن چه او نیت داشت انتقال می‌داد. 

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

این که دقیقا یک بازی فوتبال جای چه کاری است یکی از سؤالات محوری پیرامون کل پروژه باشگاه لایپزیگ است و به همین خاطر پیش از بازی نیمه‌نهایی لیگ قهرمانان روز سه‌شنبه این قدر جنجال‌برانگیز است. این مسابقه فقط میان پاریس سن ژرمن و لایپزیگ نیست بلکه دولت قطر علیه شرکت ردبول به میدان بازی می‌رود، مسابقه‌ای بین دو طرف سر مسائلی فرعی که فوتبال در اولویت آن‌ها نیست. در این مسابقه در طرفی وسیله‌ای برای یک حکومت و طرف دیگر یک شرکت نوشیدنی‌ساز قرار گرفته است. 

و به همین خاطر، به گونه‌ای ناگریز، این دیدی است که مدیران آن باشگاه‌ها دارند.

بیشتر نیات قطر از تطهیر ورزش در باشگاه پاریس سن ژرمن تاکنون آشکار و شناسایی شده است. در همین حال، ایندیپندنت از ملاقاتی زودهنگام در باشگاه لایپزیگ خبر گرفت که در آن از دیتریچ ماتچیتز، مالک شرکت ردبول درباره پروژه این باشگاه پرسیده شد. او پاسخ داد: «این صرفا فعالیتی تجاری است. من حتی یک قوطی ردبول بیشتر از این طریق نمی‌فروشم ولی خب باعث افزایش آگاهی از نشان تجاری ما می‌شود.» 

عبارت «آگاهی از نشان تجاری» که در ادبیات اقتصادی رایج است، دلیل بسیاری از ما برای تماشای فوتبال نیست و گرچه درست است که نیت آن‌ها به بدی اعمال قدرت یا تطهیر ورزش نیست اما هنوز اقدامی سؤال‌برانگیز است که منجر به ایجاد بحث و مناظره‌ای درباره مسیر و سرنوشت بازی فوتبال و نقش این باشگاه در آن می‌شود. 

تفاوت نظر درباره این که نقش فوتبال در واقع چیست، عامل ایجاد تنش اصلی حول محور باشگاه لایپزیگ است. 

گرچه اشخاصی نظیر ماتچیتز این باشگاه را به عنوان ابزاری برای تجارت تلقی می‌کنند، اما فرهنگ فوتبال آلمان به باشگاه‌های خود به عنوان حلقه رابطی میان جوامع و چیزی بسیار بیشتر از یک مسابقه ورزشی می‌نگرد. وقتی باشگاه فوتبالی وجود دارد، تجربه‌ای برای ارتباط جوامع ایجاد می‌شود. این دیدگاهی است که به گونه‌ای تهاجمی توسط نشریه «۱۱فروند» (11Freunde) در هفته جاری تدوین شد که اعلام کرد از پوشش بازی نیمه‌نهایی سه‌شنبه خودداری خواهد کرد، چرا که: «لایپزیگ یک باشگاه فوتبال نیست بلکه تنها تقلیدی از آن است و هرگز نیت آن را ندارد که صرفا فوتبال بازی کند.» 

بسیاری از هواداران دیگر باشگاه‌ها نیز اکنون مدتی است که دیدگاهی مشابه دارند و از شرکت در ورزشگاه ردبول برای تماشای مسابقات آن‌ها خودداری می‌کنند. با وجود این از آن‌جا که حدود ۴۰ هزار هوادار فوتبال مرتب برای تماشای مسابقات به ورزشگاه رفته تا بازی آن‌ها را شاهد باشند، مساله پیچیده‌تر می‌شود. رابرت کلاوس، استاد دانشگاهی در آلمان و متخصص فرهنگ هواداران فوتبال، باشگاه لایپزیگ را تقریبا انفرادی نماینده طیفی از مشکلاتی دیگر در نظر می‌گیرد. 

آقای کلاوس به ایندیپندنت گفت: «سابقه‌ای طولانی از اعتراض هواداران طی ۳۰ سال گذشته وجود دارد. می‌توان در اعتراض به خشونت پلیس، صندلی‌ها، شبکه‌های خصوصی تلویزیون، تقسیم روزهای مسابقات و به نظر من اوج آن را در بحث‌های جاری درباره باشگاه لایپزیگ مشاهده کرد. این باشگاه سابقه‌ای دیرینه ندارد، اعضای چندان گسترده‌ای نداشته و هوادارانش این باشگاه را یک محصول مصنوعی می‌نامند. هیچ باشگاه دیگری به اندازه لایپزیگ این قدر نماینده تجاری‌سازی شدید فوتبال آلمان و نقض قواعد و قوانین نیست.» 

مشکلات فعلی از همان آغاز در این باشگاه تعبیه شده بود. کل این پروژه وقتی شروع شد که ردبول باشگاه دسته پنجمی اس‌وی‌وی مارکرانستادت (SVV Markranstädt) را خرید و تقریبا همه چیز را درباره آن تغییر داد. باشگاهی که گرچه پیشینه‌ای متواضعانه داشت، اما به ابزار غول‌آسای تبلیغات مبدل گشت. 

البته نباید فراموش شود که بعضی از پرافتخارترین نهادهای اجتماعی فوتبال نیز آغازهایی جنجال‌برانگیز و تقریبا مصنوعی داشتند. 

لیورپول به خاطر اختلافی میان باشگاه اورتون و جان هولدینگ، مالک ورزشگاه آنفیلد متولد شد چرا که او بعد از این دعوا به دنبال باشگاهی جدید بود تا در ورزشگاهش بازی کند. چلسی برای کسب درآمد از پل استنفورد تاسیس شد چرا که باشگاه فولام از بازی در آن جا خودداری می‌کرد. در آلمان بایر لورکوزن برای مدت‌ها باشگاهی غریبه تلقی می‌شد چرا که آن‌ها یکی از معدود باشگاه‌هایی بودند که به طور مستقیم با شرکتی تجاری ارتباط داشتند. 

تمام این بحث و مناظرات در تاریخ گم شد و باشگاه‌های مذکور در جوامع خود ادغام شده و ریشه دوانده و اکنون نسل‌های متوالی را به خود علاقه‌مند کردند. آقای کلاوس می‌گوید: «طی دهه آینده این اتفاق ممکن است برای لایپزیگ هم بیفتد ولی به نظرم وقوع چنین اتفاقی به اتخاذ اقدامات بسیار بیشتری از جانب باشگاه محتاج است.» 

این جا دقیقا جایی است که مساله حتی پیچیده‌تر می‌شود، حداقل وقتی به اقداماتی می‌رسیم که این باشگاه به جامعه هواداران خود اجازه می‌دهد. گرچه باشگاه لایپزیگ به قانون معروف ۱+۵۰ آلمان پیوسته است که بر اساس آن اعضای باشگاه به طور عمده حقوق رای‌دهی را بر عهده دارند، اما این باشگاه مورد انتقاد قرار گرفته که «علیه ماهیت آن قانون» عمل کرده و به شدت سعی در سواستفاده از نقصان‌های آن داشته است. گرچه حق عضویت در بسیاری از باشگاه‌ها سالانه کمتر از ۱۰۰ یورو خرج برمی‌دارد، این حق عضویت در لایپزیگ از ۱۰۰۰ یورو شروع شده و حتی این عضویت هم به شما حق رای نمی‌دهد. در این باشگاه تنها ۱۹ نفر حق انتخاب مدیر باشگاه را دارند. در مقایسه، باشگاه‌های دیگر نظیر بورسیا دورتموند و شالکه حدود ۱۰۰ هزار عضو مشترک دارند که هر یک از آن‌ها درباره بسیاری از موضوعات، تا چیزی مانند قیمت بلیت مسابقات، حق رای دارند. 

آقای کلاوس گفت: «در لایپزیگ هیچ فرصتی برای مشارکت در امور باشگاه وجود ندارد. این امر مهمی برای فرهنگ هواداران فوتبال در آلمان است. این فرهنگ صرفا درباره تماشا و تشویق بازی تیم محبوب خود نیست بلکه مشارکت در امور باشگاه را نیز می‌طلبد.» 

دقیقا به این خاطر مشکلات باشگاه لایپزیگ بیش از این واقعیت است که آن‌ها صرفا یک ابزار تبلیغاتی‌اند و خیلی ساده‌انگارانه است که این باشگاه را نیز فقط به عنوان نماینده دیگری از سرمایه‌داری در بازی فوتبال در نظر گرفت. 

آقای کلاوس معتقد است: «این باشگاه تهدیدی علیه دموکراسی در فوتبال است چرا که هواداران جوان امکان مشارکت در روند رای‌گیری و دموکراسی را ندارند.» و دقیقا به همین دلیل این، بخش زیادی از این بحث برای هواداران فوتبال بریتانیایی امری تقریبا غریبه است چرا که آنان چنین نهادی در فرهنگ فوتبال خود ندارند. 

لایپزیگ با مفهوم یک باشگاه فوتبال در آلمان در تعارض است. باشگاه‌های فوتبال در این کشور قلب جوامع خود بوده و جامعه نیز به محور آن باشگاه فوتبال تبدیل می‌شود. حتی ابرباشگاه‌های فوتبال نیز با تمام دستکاری‌های عجیب و مدرن خود، در آغاز از گروهی از مردم شروع شده و رشد کردند. حتی بایر لورکوزن از جمعی از کارمندانی آغاز شد که تنها می‌خواستند فوتبال بازی کنند. 

دقیقا به خاطر فقدان همین ریشه محلی است که تبلیغ یک نوشیدنی انرژی‌زا به وسیله ردبول خیلی بدتر از تبلیغات شدید و کسب درآمد بالای شرکت گلیزرز در ورزشگاه الد ترافورد به نظر می‌رسد. 

اگر هر یک از مالکان باشگاه‌های منچستریونایتد، منچسترسیتی یا چلسی همین فردا کار خود را ترک کند، هنوز باشگاهی پرافتخار با هویتی کاملا مشخص برجا خواهد ماند. اما اگر ردبول لایپزیگ را رها کند تمام این باشگاه از هم خواهد پاشید. 

و بسیاری از آلمانی‌ها از آینده احتمالی این ماجرا هراس دارند چرا که به عقیده آن‌ها مشکل بزرگ‌تر باشگاه لایپزیگ این است که روندی بی‌سابقه ایجاد کرده که می‌تواند باشگاه‌های این کشور را برای همیشه تغییر دهد. 

دقیقا به همین خاطر بسیاری معتقدند این الگو نارکارآمد است. آن‌ها استدلال می‌کنند پذیرش شدید سرمایه‌داری در فوتبال باعث فرسایش ماهیت این بازی می‌شود. در این وضعیت و با راهی که باشگاه‌هایی نظیر بایرن مونیخ با نفوذ و قدرت شدید خود پی گرفته‌اند، در واقع به گونه‌ای اجتناب‌ناپذیر راهی برای جلب توجه گروه‌هایی مانند ردبول به فوتبال ایجاد شده است. 

علاوه بر این، لایپزیگ توانسته به نحوی ترقی‌جویانه تیم خود را مدیریت کند. دستمزد کل این تیم کمتر از نصف دستمزد نیمار و کمی بیش از نیمی از دستمزد کیلین ام‌باپه است. اما آن‌ها چهره‌های تازه‌ای هم در جمع چهار تیم نهایی لیگ قهرمانان و هم در صدر بوندسلیگا هستند. 

گرچه این امر باعث افزایش تعادل در رقابت شده است اما مساله این است که همچنین باعث افزایش مشکلات به طریقی دیگر می‌شود. تنها سرمایه‌داری بیشتر است که به جای بازتوزیع سرمایه در جایی که واقعا نیاز است در واقع باعث محدودتر شدن بازی فوتبال می‌شود. و همچنین باعث تقویت سرمایه‌داری تجاری می‌شود که عواقبی جدی برای محیط زیست و سیاره ما خواهد داشت. 

یک واقعیت غیرقابل انکار این است که لایپزیگ باعث توسعه جغرافیایی باشگاه‌های بوندسلیگا شده است. این شهر برای مدت‌ها یکی از پرجمعیت‌ترین شهرهای کشور بدون هیچ تیمی در سه لیگ برتر بود. لایپزیگ همچنین احیاگر فوتبال در آلمان سابقا شرقی است چرا که نظام سابق بیشتر هوادار توسعه این ورزش در مناطق ثروتمندتر غرب کشور بود. 

الکساندر زورنیگر مربی لایپزیگ بود که برای اولین بار باعث صعود آن از لیگی پایین‌تر به رده بالاتر شد و خود شاهد تاثیر آن بر این شهر بود. 

او به ایندیپندنت گفت: «فدراسیون آلمان در لایپزیگ تاسیس شد، که شهری تاریخی در سابقه فوتبال بود اما در گذر زمان از نقشه فوتبال آلمان محو شد. در دسته چهارم ما تنها ۷۵۰۰ تماشاچی داشتیم در ورزشگاهی که میزبان بازی‌های جام جهانی بود و به همین دلیل ورزشگاه کمی خالی به نظر می‌رسید. اما وقتی به دسته سوم صعود کردیم تعداد تماشاچیان به ۱۵ هزار نفر رسید و وقتی فرصت این را یافتیم که به بوندسلیگا صعود کنیم، ناگهان تمام ۴۰ هزار صندلی ورزشگاه فروخته شد. در نتیجه ما تقریبا هر سال میزان تماشاچی‌ها را دوبرابر کرده‌ایم.» 

او ادامه داد: «می‌توانستید رنگ‌های ما را در سطح شهر دیده و آرم باشگاه را روی خودروها مشاهده کنید. به یاد دارم که در آغاز مردم نمی‌خواستند رنگ‌های خود را به نشان از هواداری از ما نشان دهند چرا که باشگاه‌های دیگری هم در شهر وجود داشت و ترس آن را داشتند که مورد خشم و غضب هواداران آن‌ها قرار گیرند.» 

دقیقا همین نکته آخر با بحث جمهوری دموکراتیک سابق آلمان در تعارض است. همچنین به عقیده آقای کلاوس خیلی ساده‌انگارانه است که فکر کنیم این باشگاه مورد استقبال تمام ساکنان آن منطقه است. 

او گفت: «اولا به خاطر این که این باشگاه هیچ ریشه‌ای در تاریخ آلمان شرقی ندارد. ثانیا، این گونه نیست که باشگاه لایپزیگ هزاران شغل در منطقه ایجاد کرده و با جامعه ادغام شده باشد. البته که آن‌ها نیز برنامه‌های کوچک خود را دارند، تمام نهادهای مدرن امروز چنین برنامه‌هایی دارند، اما این گونه نیست که آن‌ها به طور عمده در ساختار و بافت محلی جامعه خود درگیر باشند. در نتیجه نمی‌توان باشگاه لایپزیگ را به عنوان یک نهاد اجتماعی توصیف کرد. باشگاه‌های دیگری در شهر لایپزیگ وجود دارد که قطعا می‌توان آن‌ها را به این نحو توصیف کرد اما آن‌ها در دسته چهارم بازی می‌کنند، باشگاه‌هایی نظیر لوکوموتیو و بی‌اس‌جی چیمی.» 

هواداران این باشگاه‌ها به علاوه سایرین از جمهوری دموکراتیک سابق آلمان دقیقا به همین خاطر بیشترین خصومت و دشمنی را علیه باشگاه لایپزیگ بروز داده‌اند. 

اتحادیه برلین پیشتر در فصل جاری از شرکت در بازی آغازین آن‌ها خودداری کرد تا به الگوی مدیریت این باشگاه اعتراض کند. در طرف دیگر هواداران دینامو درسدن نیز سه سال پیش، سر قطع شده گاوی را به وسط زمین پرتاب کردند. این باشگاه توانسته ۳۵ هزار هوادار را از باشگاه لایپزیگ به خود جذب کند که حاکی از غنای فرهنگ و سنت فوتبال در این منطقه است. به همین دلیل خصومتی واقعی با این باشگاه برای انحراف از سنت فوتبال وجود دارد. 

آقای زورنیگر می‌گوید: «از همان روز اولی که شروع به بازی کردیم، نفرت شدیدی علیه ما، به ویژه در شرق کشور وجود داشت. اولین بازی خود در مقابل هالشر را به یاد دارم که مردم به اتوبوس ما سنگ پرتاب می‌کردند. شکی وجود ندارد که این باشگاه منفورترین باشگاه است ولی احترامی نیز برای خود دست و پا کرده است.» 

به قطع در زمین بازی به آن‌ها احترام گذاشته می‌شود. این نشانگر ارزش لوح سفیدی است که در فوتبال وجود دارد. لایپزیگ با هیچ محدودیتی مواجه نیست و می‌تواند کاری را که به نظرشان بهترین نحوه مدیریت و بازی است پیاده کند. 

یکی از دست‌اندرکاران فوتبال که با بسیاری از باشگاه‌های سراسر اروپا کار کرده است به ایندیپندنت گفت: «اگر بخواهید امروز باشگاه فوتبالی تاسیس کنید، الگوی لایپزیگ بهترین الگو برای پیروی است. سیستم استخدام بازیکنان آن‌ها استثنایی است. آن‌ها مدام بازیکنان جوانی پیدا می‌کند و آن‌ها را پرورش می‌دهند قبل از آن که هرگونه سودی را در باشگاه خود دوباره سرمایه‌گذاری کنند. این کاری است که تمام باشگاه‌ها باید انجام دهند.» 

آن‌ها همچنین یک آموزشکده مربیگری بسیار کارآمد دارند که مربیان جوان را از طریق اصولی که رالف رانگنیک بنیان نهاده آموزش می‌دهند و آن‌ها را همواره زیر نظر داشته و به روز می‌کند تا بر جریان مدرن بازی‌های فوتبال تاثیر گذارد. در اثبات این مورد تنها کافی است نگاهی داشته باشید به مارکو رز، رالف هسنهاتل، دنی رول از بایرن مونیخ و جولیان ناگلزمان. 

اما مانند هر چیز دیگری در این باره هم پیچیدگی‌هایی وجود دارد. آموزشکده خود باشگاه لایپزیگ هنوز بازیکنی تولید نکرده که حتی یک دقیقه در بوندسلیگا بازی کرده باشد. به جایش آن‌ها دانش‌آموختگان خود را به شبکه باشگاه‌های تحت حمایت ردبول می‌فرستند. در کل ۱۸ بازیکن از جمله دیو اوپامکانو و مارسل سابیتزر که در بازی نیمه‌هایی جاری حضور دارند، از سالزبورگ به لایپزیگ منتقل شده‌اند. 

و بعد به خود فوتبال می‌رسیم که همه ما به خاطر آن دور هم جمع شده‌ایم. هر چقدر هم که مدرن و سرگرم‌کننده باشد خود بخشی از دلیل فروش این نوشیدنی انرژی‌زا است. 

آقای زورنیگر می‌گوید: «فوتبال با نشان ردبول انطباق دارد. این نشان می‌گوید به شما بال می‌دهد و تبلیغاتی از این دست دارد. شما باعث سرگرمی مردم نخواهید شد اگر وقتی مشغول تماشای بازی هستید به دستشویی رفته و تنها اتفاق جالب کل مسابقه را از دست بدهید. این فوتبالی سرگرم‌کننده نخواهد بود. تحت این دیدگاه شما با اعمال و امکانات محدودی مواجه خواهید بود.» 

اما ابعاد دیگر این دیدگاه است که هنوز تحت سؤال قرار دارد. منبعی آگاه گفت این باشگاه به روز مسابقه به عنوان چیزی جز روزی برای نمایش نگاه نمی‌کند، تجربه‌ای «خنثی از نظر سیاسی و اجتماعی» که نمی‌خواهد هیچ چیزی را جز خود بازی، غرق در تبلیغات، به نمایش گذارد. او گفت: «این در واقع در تعارض با هر زمین بازی دیگر در آلمان است و تا سرحد ممکن تجاری شده است.» 

برای این باشگاه، فوتبال صرفا یک شی قابل مصرف است به جای آن که تجربه‌ای زنده باشد. 

آقای کلاوس در آخر افزود: «به نظرم هیچ کس نمی‌گوید لایپزیگ تنها باشگاه سرمایه‌داری در فوتبال آلمان است. این باوری مسخره است. اما این باشگاه بی‌شک تمام دستاوردهای سیاسی و مالی ۳۰ سال گذشته در فوتبال را متحول کرده است.» 

آن‌ها ماهیت واقعی فوتبال را به چالش کشیده‌اند. 

© The Independent

بیشتر از ورزش