توافق صلح امارات و اسرائيل و چالش پیش روی فلسطینی‌ها

فلسطین با چه سیاستی می‌تواند به پایان اشغال نظامی مردم خود پایان دهد؟

در رویدادی تاریخی، دونالد ترامپ، بنیامین نتانیاهو، و محمد بن زاید، برای برقراری صلح بین اسرائیل و امارات توافق کردند-CREDITBRENDAN SMIALOWSKI / AFP

مهمترین دستاورد دیپلماتیک دونالد ترامپ کمتر از سه ماه مانده به انتخابات به دست آمد. در رویدادی تاریخی، ترامپ، بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائيل و محمد بن زاید، ولیعهد امارات متحده عربی توافق کردند که صلح بین اسرائیل و امارات برقرار شود. از سال ۱۹۹۴ که اسرائیل و اردن توافق صلح امضا کردند، این اولین توافق اینچنینی بین اسرائیل و کشوری عربی است. از ۲۲ کشور عضو اتحادیه عرب تا کنون تنها دو کشور با اسرائيل روابط رسمی داشتند: مصر و اردن. البته به‌اضافه سازمان آزادی‌بخش فلسطین (ساف)‌ که سال‌ها است اسرائیل را به رسمیت می‌شناسد. باید افزود که مراکش نیز تحت سیاست‌های همیشه محتاطانه پادشاه خود روابطی مخفیانه با اسرائیل دارد و در بعضی سال‌ها آن‌ را به رسمیت شناخته (گردشگران اسرائیلی اجازه سفر به مراکش را دارند)‌ حالا یک کشور دیگر نیز به این فهرست اضافه شد.

طبق بیانیه مشترک این سه رهبر،‌ امارات و اسرائيل نه تنها روابط دیپلماتیک برقرار کردند که «در هفته‌های آینده توافق‌های دوجانبه در زمینه سرمایه‌گذاری، گردشگری، پرواز مستقیم، امنیت، ارتباطات از راه دور، فن‌‌آوری، انرژی، خدمات درمانی، فرهنگ و محیط زیست» نیز امضا خواهند کرد. اولین زمینه همکاری ابوظبی و تل‌آویو تلاش برای ساخت واکسن برای ویروس کرونا خواهد بود. نام این توافق تاریخی «پیمان ابراهیم» است، به نام پیامبری که مسلمانان و یهودیان و مسیحیان همه به او اقتدا می‌کنند.

با این حساب، اسرائیل نشان داده که با وجود ادامه اشغال غیرقانونی اراضی‌ای که در جنگ ۱۹۶۷ به دست آورده و با وجود ادامه حکومت نظامی بر میلیون‌ها فلسطینی، همچنان از انزوای دیپلماتیک خود می‌کاهد. از ۱۹۳ عضو سازمان ملل در حال حاضر تنها حدود سی کشور اسرائیل را به رسمیت نمی‌شناسند. این شامل اکثریت اعضای اتحادیه عرب می‌شود که بعضی از آن‌ها روابط پنهانی و حتی آشکار با اسرائیل دارند (از آن جمله عربستان سعودی و عمان.) از میان کشورهای مسلمان غیرعرب در آسیا و آفریقا هم ۹ کشور اسرائیل به رسمیت نمی‌شناسند (ایران، افغانستان، پاکستان، بنگلادش، اندونزی، مالزی، برونئی، نیجر و مالی) که مجددا بعضی از آن‌ها هم روابطی مخفی با اسرائیل دارند (مثلا گزارش‌های تاییدنشده خبر از ارتباط سفارت افغانستان در تاشکند با اسرائیلی‌ها می‌دهد یا برخی گردشگران اسرائیلی اجازه ورود به اندونزی را داشته‌اند)‌ تنها چهار کشور غیرمسلمان و غیرعرب در جهان هستند که اسرائیل را به رسمیت نمی‌شناسند:‌ کوبا و کره شمالیِ کمونیست، ونزوئلای سوسیالیست و بوتان. روزهایی که در آن اکثریت اعضای سازمان ملل از به رسمیت شناختن اسرائیل خودداری می‌کردند سال‌ها است به پایان رسیده است.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

سال‌ها است که پیشنهاد تاریخی جهان عرب به اسرائیل «صلح در مقابل زمین» بوده است. یعنی گفته می‌شد اگر اسرائیل به حکومت خود بر کرانه غربی و نوار غزه پایان دهد و اجازه تشکیل دولت مستقل فلسطینی را بدهد، می‌تواند توسط جهان عرب به رسمیت شناخته شود. تصور غالب این بود که ادامه نقض آشکار قانون بین‌‌المللی توسط اسرائیل (از جمله با ساخت شهرک‌های یهودی‌نشین غیرقانونی در کرانه غربی، حصر غزه و حملات متعدد به آن) این کشور را با مشکلات دیپلماتیک مواجه خواهد کرد. اسرائیل اما در ۱۱ سال زمامت نتانیاهو توانسته ماهرانه از انزوای دیپلماتیک خود بکاهد و امروز در بهترین حالت دیپلماتیک تاریخ خود قرار دارد. کشورهای قاره آفریقا که در پی جنگ یوم کیپور ۱۹۷۳ بسیاری با اسرائیل قطع رابطه کرده بودند اکنون نزدیک‌ترین روابط را با این کشور دارند. کشور چاد (که اکثریت مسلمان دارد) از آخرین کشورهایی است که دو سال پیش روابط کامل با اسرائيل برقرار کرد. دیگر کشور مسلمان، مالدیو، این کار را پیش از آن انجام داده بود. حتی کشورهای عرب منطقه هم به نوعی به رابطه با اسرائیل رسیده‌اند. در عربستان سعودی، هم در سطح جامعه و هم در سطح نخبگان هیات حاکمه، امروز مخالفت با جمهوری اسلامی ایران قوی‌تر از اسرائیل است و ارتباط‌های پنهانی، بخصوص در زمینه مقابله با ایران، بین دستگاه‌های اطلاعاتی دو کشور موجود است. عربستان و اسرائیل در سطح علنی تبادل گردشگر داشته‌اند و در روزنامه‌های دو کشور ماجرای سفر شهروندان این دو به یکدیگر بازگو شده است. حتی قطر که خود را در جنگ سرد منطقه در اردوی ایران قرار داده اعلام کرده که در زمان برگزاری جام جهانی فوتبال ۲۰۲۲ به اسرائیلی‌ها اجازه ورود خواهد داد.

دلیل موفقیت اسرائیل در این زمینه واضح است. کشورها طبیعتا منافع شهروندان خود را در ارجحیت قرار می‌دهند. رهبران این کشورها از خود سوال می‌کنند که چطور و تا چند سال باید با کشوری توسعه‌یافته مثل اسرائیل رابطه نداشته باشند و از این لحاظ ضرر ببینند در حالی که مساله فلسطین همچنان حل‌ناشده باقی می‌ماند؟ و آیا عدم رابطه با اسرائیل اصلا به حل مساله فلسطین کمکی می‌کند؟

رهبران سازمان آزادی‌بخش فلسطین چنان‌که پیش‌بینی می‌شد با صدای بلند «پیمان ابراهیم» را محکوم کردند. رهبران حماس و حامیان اصلی این سازمان یعنی سوریه بشار اسد و جمهوری اسلامی حتما با صدای بلندتر هم محکوم می‌کنند و حرف از نابودی اسرائيل می‌زنند (گرچه پدر بشار اسد تا یک قدمی صلح با اسرائیل رفته بود.) اما امروز این سوال در مقابل رهبران و کنشگران فلسطینی‌ قرار دارد که باید با کدام استراتژی و کدام تاکتیک برای منافع مردم خود عمل کنند؟

در سطح جهان همدلی بسیاری با فلسطینی‌ها و مصائب بسیارشان، چه تاریخی و چه کنونی، وجود دارد. ۷۵۰ هزار نفر فلسطینی هنگام بنیانگذاری اسرائیل از کشور خود بیرون شدند و بازماندگان‌شان در سراسر منطقه و جهان آواره‌اند: بیشترشان در اردوگاه‌های بزرگ پناهجویان در لبنان و سوریه،‌ بدون برخورداری از ساده‌ترین حقوق انسانی. میلیون‌ها فلسطینی ساکن کرانه غربی باید تحت حکومت نظامی اسرائيل زندگی کنند و قریب دو میلیون فلسطینی دیگر در نوار غزه تحت حصر ظالمانه که در سال‌های اخیر با جنایات جنگی متعدد اسرائیل روبرو بوده است. اما رهبران فلسطینی و جنبش دفاع از حقوق فلسطین موفق نشده‌اند این همدلی را به فشار روی اسرائیل برای پیدا کردن راه‌حلی برای این تخاصم بدل کنند. بسیاری از آن‌ها (بخصوص در دانشگاه‌های اروپا و آمریکا)  تمرکز خود را به جای این‌که بر نیاز به صلح و همزیستی در منطقه قرار دهند بر دشمنی با اسرائيل و خلع کامل مشروعیت آن قرار داده‌اند. چنان‌که در جنبش تحریم اسرائیل موسوم به «بی دی اس» می‌بینیم که خواهان تحریم حتی صلح‌طلب‌ترین و چپ‌گراترین اسرائیلی‌ها است. این رهبران حالا باید پاسخگوی این باشند که وقتی در تمام این سال‌ها تلاش‌شان این بوده که فلان مشتری هلندی، هندوانه صادراتی اسرائیل را نخرد و یا فلان جشنواره فیلم اسرائیلی در لندن یا تورنتو تعطیل شود،‌ چطور اسرائیل به وسیع‌ترین موفقیت‌های دیپلماتیک رسیده است؟ آن‌ها باید پاسخگوی سیاست‌های خود باشند.

همین سوال را در مورد سیاست‌های مورد دفاع جمهوری اسلامی که از سوی حماس و حزب‌الله لبنان دنبال می‌شود نیز باید پرسید. نتیجه این همه خصومت‌جویی نسبت به اسرائيل، موشک‌پراکنی به آن، نشر یهودستیزی و دشمنی با صدای بلند با اسرائیل و مخالفت با هرگونه تلاش برای صلح چه بوده است؟ چه ارمغانی برای مردم مظلوم فلسطین داشته است؟

در سال ۱۹۷۸ مصر به رهبری انور سادات و با وساطت جیمی کارتر،‌ رئیس‌جمهور وقت آمریکا، با اسرائیل صلح کرد. اما فلسطینی‌ها که در آن زمان حاضر به پذیرش موجودیت اسرائیل نبودند در توافق کمپ دیوید گنجانده نشدند. امروز آن‌ها بار دیگر از «پیمان ابراهیم» ۲۰۲۰ کنار مانده‌اند با این‌که رهبری ساف، اسرائیل را به رسمیت شناخته و کاملا با آن همکاری هم می‌کند. اما این‌بار این خود ساف است که توسط مردمش به رسمیت شناخته نمی‌شود چون نتوانسته به نتیجه برسد و در این میان تهران نیز سواستفاده کرده و کارزار خود علیه صلح با اسرائیل را ادامه داده. امارات در بیانیه خود گفته این کشور «همچنان حامی قوی مردم فلسطین باقی می‌ماند — برای کرامت آن‌ها، برای حقوق آن‌ها و برای دولت مستقل خودشان.» در بقیه بیانیه ابوظبی می‌خوانیم: «آنان باید از عادی‌سازی بهره ببرند. ما قویا از این اهداف پشتیبانی می‌کنیم، اکنون به صورت مستقیم و با پشتوانه انگیزه‌های قوی‌تر، گزینه‌های سیاست‌گذاری و ابزارهای دیپلماتیک.»

نه راه «بی دی اس» و نه راه جمهوری اسلامی، ارمغانی برای مردم فلسطین نداشته‌اند. انکار موجودیت اسرائیل و آٰرزوی محال نابودی آن بیش از هر چیز خیانت به مردم فلسطین است؛ چون ظلمی را که بر آن‌ها می‌رود ابدی می‌کند. رهبران فلسطینی که در سازمان ملل، استراتژی موفق گسترش به رسمیت شناختن دیپلماتیک خود را پیش برده‌اند، اکنون باید به جای محکوم کردن «توافق ابراهیم» به این فکر باشند که چطور از پتانسیل‌های آن برای یک منظور ساده استفاده کنند: منافع مردم خودشان.