از پدرسالاری تا کودک شاهی

«اطراف ما پرشده از کودکانی که از زیست اجتماعی هیچ تجربه‌ای ندارند»

«از کودکان دلبند شما در زمان مناسب‌تری پذیرایی خواهد شد».

این نوشته که از اواسط دهه هفتاد روی کارت‌های دعوت عروسی پدیدار شد فصل جدیدی بود در جامعه رو به مدرن ایران که بچه‌ها همیشه در تعداد بالا همه‌جا زیردست و پای بزرگ‌ترها بودند.

در جامعه سنتی ایران، تا قبل از ورود به دنیای جدید، جایگاه افراد در خانواده و حدود معاشرت افراد عموماً توسط والد مذکر سالمند تعیین می‌شد. این ساختار سنتی اولین بار به‌صورت جدی توسط نهاد تازه تأسیس دولت به چالش کشیده شد.

اجبار قانونی به تحصیل کودکان، لباس فرم، اردوهای دانش‌آموزی و نظام آموزش‌ و پرورش یکپارچه باعث شد سلطه‌ خانواده بر زندگی اجتماعی کودک کمرنگ شود و به‌عنوان انسان نابالغ دارای جایگاه حقوقی و قانونی شود.

هرآنچه درگذشته هنجار و رفتار عادی در مواجهه با کودکان به شمار می‌آمد تغییر کرد. حال قانون در مواردی مانند تنبیه فیزیکی کودکان، مشاغل خانگی، ازدواج اجباری زیر سن رشد و منع از تحصیل از کودک حمایت می‌کند.

افزایش سطح آگاهی و رفاه عمومی همراه با گسترش طبقه متوسط باعث به وجود آمدن خانواده‌های کم‌جمعیت کودک محور شد. این بار نه ‌تنها وجود کودک کتمان نمی‌شد بلکه تمام توجه خانواده بر روی موقعیت، موفقیت و آسایش کودک متمرکز شد. گویی پدر و مادر و اطرافیان رسالتی در زندگی بالاتر از تأمین آینده کودکان ندارند و حتی موج بزرگی از مهاجرت باانگیزه‌ی آینده بهتر برای کودکان ایجاد شد. مدارس غیرانتفاعی و انبوه کلاس‌های فوق‌برنامه تنها بخش کوچکی از تجارت پرسود ترقی فرزندان هستند.

اما این توجه حداکثری بر کودک و روش‌های تربیتی والدین جوان به مذاق همه خوش نیامد.

پخش یک ویدیو از کودکی که در رستوران باعث واژگون شدن گلدانی شد، دوباره آتش زیر خاکستر را بلند کرد. دعوای بچه‌دارها و بچه ندارها.

درحالی‌که طبق دستورالعمل ایمنی و بهداشت‌کار در آشپزخانه و رستوران «کلیه اجسام در ارتفاع باید به‌طور محکم مهار گردند» اما گویا کسی کاری به ماده و تبصره قانونی ندارد.

شمشیرهای آخته ملامت بر سر والدین کودک فرود آمد و یک فریاد جمعی هماهنگ از جانب جبهه مقابل بر سرشان کشیده شد.

 

 

اگر توان کنترل کودک را ندارید از خانه خارج نشوید!

ایران در سال ۱۳۷۲ به كنوانسیون حقوق كودک پیوسته است. طبق این كنوانسیون كشورهای عضو، حق كودک را برای شركت كامل در حیات فرهنگی و هنری محترم شمرده است. کودک به‌عنوان شهروند حق استفاده از تمام امکاناتی که برای استفاده عموم در نظر گرفته ‌شده باشد را دارد و طبق مصوبه شورای عالی استان‌ها در مورد طرح «شهر دوستدار كودک» شهرداری‌های سراسر کشور مکلف هستند تا با مناسب‌سازی و ایمن‌سازی فضاهای عمومي مانند، الزام استفاده از صندلي مخصوص كودک در وسایل حمل‌ونقل عمومي و ایجاد مراكز مخصوص رفاهی ویژه كودكان شیرخوار در سطح شهر، از این حق محافظت کنند.

علاوه براین ایران متعهد شده است که تا سال ۱۴۰۴ به‌صورت رسمی دارای شهرهای دوستدار کودک باشد. شهر تهران در سال ۱۳۸۶ به طرح شهرهاي دوستدار كودك پیوسته و اصفهان با همه ظرفیت‌ها و قابلیت‌های بالقوه به‌عنوان شهر دوستدار كودك، از نگاه و منظر یونیسف، نام‌گرفته است. ویل پارکس نماینده یونیسف در ایران در حالی به پایان دوره چهارساله کاری خود در ایران رسیده است، به‌تازگی در اولین نشست ارزیابی برای انتخاب شیراز به‌عنوان شهر دوستدار کودک شرکت داشت.

اما شهر دوستدار کودک چیزی فراتر از یک بیلبورد با تصویر کودکی خندان در پارک است.

 

یکی از فعالین حوزه کودک و نوجوان اعتقاد دارد که ما راه‌های اشتباه زیادی رفته‌ایم که اول باید برگردیم به نقطه شروع: «اولین جداسازی کودکان از بزرگ‌سالان باهدف منفعت کودک نبوده است، بلکه همواره مقصود اصلی راحتی و آسایش بزرگ‌سالان بوده است. مثلاً مهدهای کودک برای اوقات فراغت کودک ایجاد نشده که فعالیت‌هایش کودک محور باشد، بلکه فضایی بوده که پدر و مادر شاغل کودک خود را به امانت بگذارند و بعدازظهر صحیح و سالم تحویل بگیرند. درحالی‌که جامعه باید شرایط رشد طبیعی فرزند را با همراهی والدین مهیا کند».

او می‌افزاید: «در مورد دیگر هم به‌جای امن کردن مسیر رفت‌وآمد و مکان‌یابی مناسب برای مدارس محلات و گسترش و کارآمد کردن سیستم حمل‌ونقل عمومی، سرویس مدارس را راه انداخته‌ایم و عملاً کودک را از مواجهه هرروز با جامعه و تمرین روابط اجتماعی محروم کردیم. اطراف ما پرشده از پدر و مادرهای مضطربی که بچه‌هایشان کوچک‌ترین تجربه زیست اجتماعی ندارند. درحالی‌که اگر فضایی را که داریم مناسب حضور کودکان کنیم منفعت آن شامل حال همه، مخصوصاً معلولان و سالمندان خواهد شد».

شهردار اصفهان نیز عقیده دارد اصفهان نه‌تنها به شهر دوستداران کودک می‌پیوندد بلکه به دوستداران سالمندان هم می‌پیوندد.

در شهر دوستدار کودک از بدو تولد تا هجده‌سالگی حق کودک به‌عنوان شهروند در استفاده از فضاهای عمومی در نظر گرفته می‌شود.

روانشناسان اعتقاد دارند خط زدن عناصر نامطلوب از اجتماع به بهانه بالا بردن کیفیت زندگی شهروندان، پیش‌زمینه رشد افکار برتری خواهانه است.

حضور در فضای عمومی و تعامل با دیگران باعث رشد اجتماعی یک فرد می‌شود. اگر فردی را به دلیل سن، معلولیت، سالمند یا بیمار بودن از این تعامل محروم کنیم حتی اگر بهترین فضای اختصاصی را هم برایش درنظر بگیریم بازهم ضد حقوق انسانی آن فرد یا گروه رفتار کرده‌ایم. ایجاد فضای انزوا، به بهانه مراقبت و امنیت نباید با حقوق انسانی در تضاد باشد.

اما برخی از شهروندان نظر متفاوتی دارند. از دیدگاه آن‌ها حضور یک کودک گریان در طی سفر باعث آزار و اذیت مسافرانی خواهد شد که علاقه‌ای به شنیدن صدای گریه نوزاد ندارند.

 

مهدیه مادر جوانی که سابقه چندین سفر هوایی با کودک خود را دارد می‌گوید خودش هم همپای کودکش گریه کرده است.

او می‌گوید: «اختلاف فشار کابین باعث گوش‌درد نوزاد می‌شود. واکنش طبیعی نوزاد هم گریه کردن است. اغلب اوقات برخورد مردم مناسب است و پیشنهاد کمک می‌دهند، مخصوصاً خانم‌هایی که خودشان کودک خردسال دارند. اما وقتی اعتراض می‌کنند معمولاً بدترین جملات را به کار می‌برند. باورنکردنی است که به من گفتند چرا قبل از سفر به بچه داروی خواب، شبیه داروهایی که به سگ و گربه می‌دهند، ندادی. خیلی بی‌رحم برخورد می‌کنند. مطمئن باشید آدم تا مجبور نباشد با نوزاد سوار هواپیما نمی‌شود. اما نمی‌شود برای چند سال از در خانه بیرون نیاییم و بچه‌ای بزاییم که هیچ‌وقت گریه نکند».

مهدیه و دوستانش یک دوره دوستانه در منزل برگزار می‌کنند تا کودکانشان باهم معاشرت کنند.

مادر جوان دیگری از تجربه افسردگی خود می‌گوید: «از ماه‌های آخر بارداری باوجود اینکه پزشک توصیه کرده بود فعال باشم و پیاده‌روی کنم اما خانه‌نشین شدم. یک زن باردار نیاز دارد برای بارهای بیشتری ادرار کند اما در سطح شهر سرویس بهداشتی مناسب وجود ندارد. همان تحرک اندک هم بعد از زایمان غیرممکن شد. برای یک خرید ساده باید منتظر بمانم همسرم از سرکار برگردد یا از کسی خواهش کنم از کودکم نگهداری کند تا من برای انجام کار اداری یا بانکی چند ساعت از خانه بیرون بروم. کالسکه کودکی که خریده‌ایم کاملاً بی‌مصرف است. صد متر پیاده‌رو مناسب در تمام این شهر پیدا نمی‌کنید. اگر هم مجبور باشم بیرون بروم دائم دعا می‌کنم بچه گرسنه نشود یا نیاز به تعویض پوشک نداشته باشد. بعد از زایمان هیچ‌وقت بیشتر از یک ساعت بیرون خانه نبوده‌ام».

مادر دو کودک زیر سن دبستان می‌گوید: «ای‌کاش مثل خارج از کشور ما هم پرستار ساعتی برای بچه داشتیم. آن‌وقت خیلی راحت ساعت نه شب بچه را می‌خواباندیم و با همسرمان به سینما و رستوران و مهمانی می‌رفتیم. وقتی با همسرم توی فیلم می‌بینیم که مادر و پدر بچه‌ها را پیش پرستار گذاشته و به مهمانی می‌روند می‌خندیم و می‌گوییم همه امکانات مال خارجی‌هاست».