سنت «حکومت و رهبری مادامالعمر» هنوز هم در کشورهای مختلف دنیا زنده است. در دوران باستان، شاهان، راجاهای بزرگ، و سردارها، سلسلههای پادشاهی موروثی را اساس گذاشته بودند. این کار، قبلاً بدون رأیگیری انجام میشد و ریشههای مردمسالاری محکم نشده بود. اکنون برخی از رهبران و حکمرانان با نواختن طبل دموکراسی، تا آخرین دم حیات بر اریکۀ قدرت تکیه میزنند.
اگر این سنت به طمع کرسیِ دولتی منحصر باشد، قابل درک است. اما برخی از سیاستمداران حاضر نیستند که رهبری حزب را نیز رها کنند؛ حتی اگر اعضای آن حزب، از لحاظ کمیت، فقط به همان یک رهبر کاهش یافته باشد.
من میتوانم دهها نمونه از شبهقاره را بیان کنم که رهبریِ حزب یا حکمرانی، مادامالعمر محدود به یک فرد یا خانواده است، اما میدانم که شما فهرستی از صدها شخص و حزب را در اختیار دارید که عامۀ مردم را به مثابۀ یک «جمعِ درهمریخته» میشناسند که فقط میتوان همچون رانندهای آن را راند و رها کرد. این رسم در دموکراسیهای بزرگ معمول است.
مرحوم غفارخان، یک بار گفته بود: «جمعیت را میتوان رها کرد، یا رهنمایی کرد و سمت و سو داد. این تصمیم بر عهدۀ رهبر است که کدام مسیر را اختیار کند.» با تأسف، ما را فقط رها کردهاند. مسئله تعیین جهت مطرح نیست، این چیزی است که تجربه به ما نشان میدهد.
اما سرچشمۀ همه بدیها تنها در شبهقاره نیست، بلکه شبهقاره در حال دریافت چنین انگیزههایی از دنیای خارج است. توهمِ انحصار قدرت و منصب به گونهای است که ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه، نیز آن را با ترفندها و بازیهای گوناگون سرسختانه به دست گرفته است. گاهی به عنوان رئیس «KGB»، گاهی در جایگاه نخست وزیر و زمانی هم در ردای رئیس جمهور، عامۀ مردم را در دام شعارهای پُر زرق و برق انداخته و دوام حکومت و قدرت خود را تضمین میکند و قدرت تصمیمگیری را از مردم سلب کرده است.
رجب طیب اردوغان زمانی شهردار استانبول شد و از آن گاه، چنان شوق و لذت کرسی و قدرت بر او مستولی شده است که گاهی همچون سلاطین مسلمان عثمانی، جهانِ عرب را به چالش میکشد و زمانی هم چنگ به دامان کشورهای اروپایی میاندازد با تأمین روابط و معاملات تجاری، ترکها را قرنها متعهد و ملزم میسازد.
با الهامگیری از «سریال ارطغرل»، تبدیل موزه ایاصوفیه به مسجد از نظر اکثر تحلیلگران خطرناک است، اما با توجه به اوضاع داخلی کشور، اردوغان با این تصمیم حداقل تا پانزده سال دوام حکومت خود را تائید و تضمین کرده است. او کودتای داخلی سال ۲۰۱۶ را به گونهای مهار کرد که گویی تمرینِ درام ترکی در «میدان تقسیم» در حال اجرا باشد.
در مورد جلال پادشاهان عرب که بیشتر آنها بیش از هفتاد سال عمر دارند، چه میتوان گفت؟ شمارش آنها ناممکن است و اگر بخواهیم حساب شاهزادگان و شاهدختهای آنها را نیز داشته باشیم، ابتدا باید آدرس آنان را به دست آوریم که با پناه بردن به کشورهای اروپایی و استفاده از امکانات و سرمایۀ بزرگ سلطنتی، در اوج لذت و خوشگذرانی به سر میبرند. گفتنی است که در جادۀ «Edgeware Road» شهر لندن، فروشگاههای جذاب فروش «شیشه» (نوعی ماده مخدر) برای تفریح آنها قرار دارد.
دربارۀ «رابرت موگابه»، رهبر کشور زیمبابوه، بسیاری از مردم میگفتند که او چنان بر کرسیِ قدرت چسبیده است که گویا قصد بازگشت از گور را دارد. این درحالی است که موگابه با اصلاحات ارضی که طی آن زمینهای کشاورزان سفیدپوست را گرفت و میان سیاهپوستان تقسیم کرد، کشور را به بحرانی اقتصادی کشاند، دولت او بارها متهم به موارد زیادی نقض حقوق بشر، تعقیب و آزار مخالفان و سرکوب حق آزادی بیان و رسانه شد. او پس از سالها حکومت، جز خشکسالی و بحران ارمغانی برای کشورش نداشت و بعد از کودتای نظامی ۲۰۱۷ بیمار شد.
به سیاستمداران پاکستانی مجال درنگِ چندانی بر اریکۀ قدرت داده نمیشود؛ حد اکثر سه یا چهار سال. سپس یکی پس از دیگری تبعید یا کشته میشوند، یا خجالتزده در دادگاه. مرددم رهبران نظامی را باز هم تا چند ده سال تحمل کردهاند و بعد به این ایده رسیدند که چگونه آنها را وادار به ترک قدرت کنند. آنها آمادۀ این کار نیستند، مگر آن که تشخیص دهند که آشفتگی سیاسی داخلی بر سلامت و تمامیت کشور سنگین تمام میشود.
هندوستان تا هفت دهه بر طبل دموکراسی خود در سراسر جهان نواخت، اما حزب بهارتیا جاناتا (BJP) با اقدامات اخیرش به گونهای دموکراسی هند را بینقاب ساخت که چهرۀ اصلی و زشت آن اکنون در معرض دید همگان قرار دارد. طی ۶۰ سال اول، این کشور فقط توسط خانوادۀ نهرو اداره میشد. حال که مردم در چند سال گذشته چهرۀ جدیدی از سیاست را مشاهده کردهاند، اکثر آنها فریاد «راما راما» (بار خدایا بار خدایا) سر دادهاند، که یعنی این چه حال است؟
این صداها اکنون به فریادها تبدیل شدهاند. حاکمانی که فعلاً در اقتدار هستند، نه در خفا بلکه آشکارا و به زودی، گواهی قانون را مبتنی بر حکومت و رهبریت مادامالعمر به دست خواهند آورد. فقط اندکی صبر کنید، نارندرا مودی، ولادیمیر پوتینِ هند خواهد شد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
به سمت کشمیر نیز قدمی رنجه کنید. آنجا به اندازۀ زیباییهای طبیعت، زشتی سیاست وجود دارد. رهبر بزرگ ما شیخعبدالله در زمان الحاق هند، موفق به به اخذ قرارداد حكومت مادامالعمر شده بود. او حتی نمیخواست فرزندانش را شریک قدرت سازد. اما زمانی فرا رسید که به دلیل بیماری میبایست از قدرت کنار رود. خانوادۀ وی فوراً «کلاه» رسمی حکمرانی را بر سر فاروق عبدالله گذاشتند تا سلسلۀ قدرت در خاندانش برقرار بماند.
مفتی محمد سید، یکی از فعالان سیاسی که دو بار به عنوان وزیر ارشد در ایالت جامو و کشمیر انتخاب شد، نیز از کسی کم نبود. او به پشت سر یا به جلو نگاه نکرد، بلکه ماهیت متغیر سیاست هند را پذیرفت و در آغوش گرفت و تا شش سال تمام از جانب حزب بهارتیا جناتا (BJP) قرارداد شفاهی به دست آورد منسوبین هندوگرا تعبیری شرمآور و منفی از رؤیایی ارائه میدهند که او برای کشمیر در سر داشت.
فقط پس از دو سال، آثار دوستی با هندوها چنان آشکار شد که نه دختر مفتی محمد سید که جانشین وی بود به چشم میخورد، و نه حزب ایشان که تحت تأثیر سیلیها و فشارهای سیاسی قرار گرفته بود. اما با تأسف، ریسمان رهبری مادامالعمر هنوز هم در دست آنان است.
اینها افرادیاند که دارای کرسی، قدرت و مناصب دولتی هستند، پس افسوس به حال کسانی که به دلیل رهبری حزبی آنان، زندانی، بازداشت، کشته و تبعید و تحریم شدهاند. بیشتر هوادارانشان آرزو دارند تا جانشین آنها شوند. البته نه اینکه زندانی شوند، بلکه آنها هم تمنای رسیدن به کاخهای ثروت و قدرت را دارند.
برخی سیاستمداران حتی بدون داشتن کرسیِ رسمی، قدرت دارند. بنابر این، رهبریِ حزب را تا آخرین دم حیات در اختیار خود نگه میدارند. نمونۀ آشکار آن، رهبر «حزب حریت» سیدعلیشاه گیلانی. رهبریهای احزاب دیگر را خودتان قیاس کنید. گیلانی میتوانست در طول زندگی، جانشین خود را انتخاب کند. اما او این کار را نکرد و اکنون هم شاید دیگر به دلیل ضعف جسمی و روانی توانایی انجام چنین کاری را ندارد.
خیرنصیب مهاتیر محمد، رهبر مالزی، پس از ۷۰ سال با سیاست خداحافظی کرد و حداقل برای دنیای سیاست الگو و نمونهای قرار داد. از او که بگذریم، سه نسل فعلی بزرگترین ملکۀ بریتانیا که رؤیای پادشاهی را در سر میپرورانند، اکنون ترجیح میدهند کشور را ترک کنند.
© IndependentUrdu