اینک آخرالزبان

نگاهی به مسئله مشارکت مردم در انتخابات مجلس

یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، ۲ اسفند ۱۳۹۸-ATTA KENARE / AFP

در داستان «فارسی شکر است» که اولین داستان‌ کوتاه فارسی (در چارچوب ژانر «داستان کوتاه» در ادبیات داستانی مدرن غربی) به‌شمار می‌آید، محمدعلی جمالزاده با ایجاد موقعیتی «آخرالزبانی» در محبسی تاریک، وضعیتی از ایران ترسیم کرده است که گویای وضعیت گذشته و حال این سرزمین است. کسی وارد ظلمات محبس می‌شود و زبان یک فرد معمم (که واژه‌ها و عبارات عربی بلغور می‌کند) و دیگران (از جمله، از غرب برگشته‌ای که واژه‌های زبان‌های دیگر را در جملاتی با ساختار ناقص فارسی به هم می‌دوزد) را نمی‌فهمد، و دست آخر، این راوی داستان است که به داد او می‌رسد و او را از این اضطرابِ غریبگی زبانی خارج می‌کند.

این غریبه بودن، محصول ناهمزبانی در میان جمعی است که با وجود هموطن بودن، او را به وحشت و تردید می‌اندازد و بن‌بستی می‌سازد که ما را با شمایی از غریبگیِ زبان در وطن خویش آشنا می‌سازد. این غریبگی، این روزها به انتخابات مجلس شورای اسلامی و سردی آن گره خورده است. طبق سرشماری‌های اعلام شده، مردم رغبتی به حضور در انتخابات روز جمعه ندارند و فضای مجازی نیز مملو از ویدیوها و هشتگ‌هایی است که از رای ندادن حکایت دارند. این فضای سرد حاکم، نتیجه‌ از بین رفتن حلقه وصل افراد جامعه با نهادهای حکومتی است. اعتماد سیاسی از بین رفته است و افراد، خود را بیرون از این پیوند و معادلات سیاسی می‌بینند.

این بیرون‌شدگی، هر چند نتیجه تداوم آشفتگی در ساختار اجتماعی سیاسی این چند دهه است، اما سرخوردگی بزرگ را باید در اتفاقاتی دید که در این چند سال اخیر روی داده است و باعث تردید مردم در مشارکت شده است. گمگشتگی در زبان و عدم فهم زبان طرف مقابل، محصول ادبیاتِ بحران/ کی‌آس (chaos) است. سخنان ضد و نقیض و پرتابِ مسئولیتِ واقعه به دیگری، نقش بسزایی در این آشفتگی داشته است. جدا از مسئله نظارت استصوابی و رد صلاحیت‌ها و عدم اعتماد به خروجی شورای نگهبان، و در نتیجه، از بین رفتن فضای رقابتی که لازمه انتخابات سالم است، وقایع این چند ماه سهم بسزایی در شکل‌گیری فضای راکد داشته است. گرانی بنزین و ناکارآمدی دولت حسن روحانی و سخنان متناقض او و مسئولان دیگر، سبب زایش «آبان خونین» شد؛ اعتراضاتی که در آن تعداد بسیاری از معترضان کشته و زخمی شدند و بسیاری نیز دستگیر شدند که اطلاع چندانی از وضعیت آنان در دست نیست. نحوه شلیک به معترضان و ارتباط دادن آنان به «منافقان» و اوباش، سبب شد که بارقه‌های خشم خفته در جامعه بیدار شود و پیوند زبانی فی‌مابین، بیش از پیش مخدوش شود. کشته شدن هجده کودک و ممانعت از تحویل اجساد و برگزاری مراسم تشییع و تهدید خانواده‌های عزادار و اجبارشان به سکوت، و تناقض در اعلام آمار صحیحی از کشته‌شدگان، جملگی دست به دست هم داد تا بر تاریکی این محبس بیفزاید و پیوندهای زبانی روز به روز گسسته‌تر شود.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

آنچه بر این ضایع شدن زبان افزود، برخورد سران نظام با وقایعی بود که روی داده بود. رهبر جمهوری اسلامی در مواجهه با اعتراضات، تعریف تازه‌ای از واژه «مستضعف» ارائه داد تا نشان دهد که در آناتومی این گسست، بی‌اعتنای لازم به زمان و زبان، توجه خود را معطوف به حفظ وضعیت کرده است. تعریف تازه‌ای که آیت‌الله خامنه‌ای از واژه مستضعف ارائه داد، برخلاف چهل سال گذشته نشانی از پابرهنگان و فرودستانی که به دست «مستکبران» بدین روز نشانده شده‌اند، در خود نداشت. او ائمه و پیشوایان را جایگزین «مستضعف»ی کرد که از ارکان اصلی زبان انقلاب محسوب می‌شد و در نظریات سران انقلاب، بارها بدان اشاره شده بود، و اکنون برای اعتراض به وضع موجود، به خیابان آمده بود. این دسته‌بندی جدید، در حالی صورت می‌گرفت که نسیم انتخابات وزیدن گرفته بود و مشخص نبود تهی کردن این قوه بالفعل و جداسازی آن از نیروهای انقلابی، چطور خواهد توانست آن را یک ماه بعد، حتی به شکلی نمادین، به مشارکت در پای صندوق‌های رای دعوت کند. بزرگترین گسست اما در سحرگاه هجدهم دی به وقوع پیوست. هواپیمای اوکراینی که با ۱۷۶ مسافر در نزدیکی فرودگاه امام‌خمینی سرنگون شد و علت آن حادثه، بلافاصله «نقص فنی» اعلام شد. با ظاهرشدن فیلم‌های ثبت شده از سقوط بوئینگ اوکراینی بود که نقطه‌های روشنی در دل تاریکی مشاهده شد و آن نقطه‌ها، سرنوشت غم‌انگیز مسافران آن شب را مشخص کرد.

فیلم‌ها نشان می‌دادند که موشک‌هایی که از زمین به هواپیما اصابت کرده‌اند، باعث سرنگونی هواپیما شده‌اند. مقامات رسمی و خبرگزاری‌ها در ابتدا منکر این روایت و مستندات الصاقی شدند و آن را «خدعه دشمن» و «جنگ روانی» دانستند که کمر به زایل کردن اثرات حمله موشکی به عین‌الاسد بسته است. اما انتشار ویدیویی که نحوه اصابت دو موشک را به وضوح نشان می‌داد، ورق را برگرداند و مسئولان را وادار به اعتراف به «خطای انسانی» کرد. این اقرار دیرهنگام، سبب آشفتگی عظیمی میان رسانه‌ها و مخاطبان شد. روزنامه‌ها و خبرگزاری‌های رسمی کشور که تا روز قبل حتی پای بوئینگ و ارزش سهام آن را نیز وسط کشیده بودند تا نقطه‌های روشن را مخفی کنند، از مردم بابت انتشار اخبار کذب عذرخواهی کردند و اعلام کردند که این اخبار از بالا به آنها دیکته شده بوده است. اما اتفاقی که از پس این وضعیت در میان مردم روی داد، به بهتی همگانی منجر شد. سکوت، انکار و سپس اذعان به برخورد دو موشک به هواپیما، و تقلیل دادن آن به اشتباهی خُرد، شوکی به جامعه داد که منجر به سرخوردگی جمعی شد. شلیک به هواپیما، تنها ۱۷۶ را به کشتن نداد، بلکه مردم یک سرزمین را نسبت به سران و مسئولان، بیش از پیش بدبین کرد و اعتماد سیاسی را به‌شدت متزلزل کرد. هر چند در ابتدا سعی شد تا با اعلام مجازات برای عاملان آن اقدام، این اعتماد از دست رفته را بازگردانند، اما تا به امروز نه تنها هیچ مسئولی مجازات نشده است، که خانواده‌های قربانیان نیز تحت فشار قرار گرفته‌اند.

عدم ارسال جعبه‌ سیاه جهت بازخوانی به کشور مربوطه و تعلل در بازپس دادن اجساد و دفن آنها با تدابیر امنیتی شدید، به نابودی آنچه از پیوند میان مردم و حکومت باقی مانده بود، صحه گذاشت. شعبده‌‌های زبانی و عملی و باز نکردن جعبه سیاه در این کلافگی خبری و بی‌اعتمادی طرفین، میخی بود که بر صندوق انتخابات کوبیده شد. طی چند روز، سه گفته متفاوت از سه مسئول رده بالای مملکتی درباره جعبه سیاه گفته شد. محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، که در مصاحبه‌ای با شبکه ان.بی.سی گفته بود ما جعبه سیاه را به کسی نمی‌دهیم، وزیر راه ایران که یک روز بعد اعلام کرد که اگر نتوانیم اطلاعات جعبه سیاه هواپیمای مسافربری اوکراینی را بازخوانی کنیم، آن را به کشور ثالث می‌فرستیم، و امروز امیر حاتمی، وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، که گفته است جعبه سیاه آسیب قابل توجهی دیده است. 

رفتار با این صندوق سیاه، «ماکت» ادبیاتی است که ترویج‌گران آن، با عدم پاسخگویی و قبول مسئولیت و ایهام در زبان، سعی در خرید زمان و مسکوت گذاردن و به فراموشی کشاندن ماجرا دارند؛ حال آن که کمترین نتیجه‌ تسلسل این آشفتگی‌ها در موقعیت بحرانی‌ای که با وضعیت معیشیتی مردم نیز گره خورده است، می‌تواند سردی انتخابات و عدم مشارکت در امری باشد که مردم، در بطن آن صداقتی نمی‌بینند.

بیشتر از