نیروهای افراطگرا در خاورمیانه که بسیاری از آنها با حمایت مالی و نیابتی جمهوری اسلامی فعالیت میکنند، دههها است که منطقه را بیثبات کردهاند. اکنون باید امیدوار بود که فروپاشی جمهوری اسلامی پس از بمباران تاسیسات هستهای ایران بهنفع کل منطقه تمام شود.
نوامبر گذشته، پیشبینی کرده بودم که اسرائیل احتمالا به تاسیسات هستهای و نظامی جمهوری اسلامی حمله خواهد کرد، حتی ممکن است رهبران عالیرتبه نظامی و سیاسی رژیم را از میان بردارد، و «هر دولتی در آمریکا بهناچار از [اسرائیل] حمایت خواهد کرد؛ چه بهصورت مستقیم و چه غیرمستقیم».
صرفنظر از اختلافنظرهای عمیق در اسرائیل در مورد جنگ غزه، اجماع گستردهای میان جناحهای سیاسیــ از جمله منتقدان میانهرو و چپگرای بنیامین نتانیاهوــ وجود داشت مبنی بر اینکه جمهوری اسلامی به مرحلهای نزدیک شده است که میتواند سلاح هستهای بسازد، و این تهدیدی وجودی برای اسرائیل محسوب میشود. حتی رهبران میانهرویی مانند بنی گانتس و یائیر لاپید نتانیاهو را به نرمش در قبال جمهوری اسلامی متهم میکردند.
در حمله اسرائیل به ایران فقط مسئله زمان مطرح بود. جمهوری اسلامی از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، حماس، حزبالله، حوثیهای یمن و شبهنظامیان شیعه در سوریه و عراق را علیه اسرائیل به میدان فرستاد. پس از آنکه اسرائیل این نیروهای نیابتی را بهشدت سرکوب کرد و جمهوری اسلامی بازدارندگی راهبردیاش را از دست داد، تنها گزینه باقیمانده برای تهران دستیابی به سلاح هستهای بود، موضوعی که برای اسرائیل و کل غرب غیرقابلقبول بود. بنابراین، اسرائیل به ایران حمله کرد. و چون برخی تاسیسات هستهای زیرزمینی مقابل سلاحهای اسرائیلی مقاوم بودند، آشکار بود که آمریکا برای نابودی آنها مداخله خواهد کرد، حتی با اینکه پایگاه رایدهندگان حامی دونالد ترامپ گرایش ضد سیاست مداخلهگرانه دارند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
جمهوری اسلامی با شلیک موشک به اسرائیل پاسخ داد و نیروهای آمریکایی در منطقه را تهدید میکند. اما رژیم آنقدر تضعیف شده است که بهسختی میتواند از خود دفاع کند، چه رسد به آنکه بخواهد سلاحهای محدودش را علیه نیروهای آمریکایی به کار گیرد. درست است که برخی شبهنظامیان شیعه ممکن است به پایگاهها و نیروهای آمریکایی حمله کنند، اما صرفنظر از احتمال پاسخهای شدیدتر از سوی آمریکا و اسرائیل، آسیبهایی که میتوانند وارد کنند محدود است.
علاوه بر این، توان و اراده جمهوری اسلامی برای بستن تنگه هرمز، مینگذاری در خلیج فارس، یا حمله به تاسیسات و خطوط لوله انرژی کشورهای همسایه عربی اکنون بهشدت کاهش یافته است. رژیم تمرکز را روی بقایش گذاشته، اما فروپاشیاش در ماههای آینده محتمل است.
درست است که حمله اسرائیل باعث شد حتی برخی مخالفان رژیم حول پرچم کشور جمع شوند. اما با گذشت زمان، اکثریت بزرگی از مردم ایران که از رژیمی متنفرند که کشور را به ورشکستگی اقتصادی و اکنون به فروپاشی ژئوپلیتیکی و نظامی کشانده است، قیام خواهند کرد و جایگزینی برایش خواهند یافت.
در سال ۱۹۹۰، سرانه تولید ناخالص داخلی ایران تقریبا با اسرائیل برابر بود؛ امروز، سرانه تولید ناخالص داخلی اسرائیل حدود ۱۵ برابر بیشتر است. ذخایر انرژی ایران با عربستان سعودی برابری میکند یا حتی از آن بیشتر است، اما جمهوری اسلامی در جنگی بیحاصل با غرب در پنج دهه گذشته صدها میلیارد دلار از درآمدهای بالقوه بخش انرژی را از دست داده است.
امروزه، ایرانیان با تورم سرسامآور، سقوط درآمد واقعی، فقر گسترده و حتی گرسنگی مواجهاند، نه بهدلیل تحریمهای آمریکا و غرب، بلکه بهدلیل سیاستهای بیمنطق جمهوری اسلامی. کشوری که میتوانست از تمام کشورهای نفتخیز منطقه ثروتمندتر باشد، اکنون به مرز ورشکستگی رسیده است، و این نتیجه فساد، بیکفایتی و بیاحتیاطی راهبردی رژیم است.
جمهوری اسلامی علاوه بر اینکه بلایی برای مردم ایران بوده، دههها است که گروههای تروریستی در خاورمیانه را تامین مالی کرده است. ثبات و بازسازی دولتهای شکستخورده یا رو به شکست در خاورمیانه مستلزم تغییر رژیم در ایران است. مردم ایرانــ نه نیروهای خارجیــ در سال آینده این تغییر را رقم خواهند زد. ایرانیان در چند دهه گذشته دستکم شش بار علیه جمهوری اسلامی شوریدهاند، و هرگاه فرصت داشتهاند، همواره رهبران میانهرو را بهجای تندروهای مذهبی انتخاب کردهاند.
در حال حاضر، بازارهای مالی بهدرستی پیشبینی میکنند که تاثیر جهانی جنگ اخیر احتمالا حداقلی خواهد بود. روند فعلی قیمت نفت، سهام آمریکا و جهان، بازده اوراق قرضه آمریکا و جهان، و نرخ ارزها نشان میدهد که شوک بزرگ رکودی-تورمی ناشی از اختلال شدید در تولید و صادرات انرژی خلیج فارس، فقط یک خطر احتمالی حاشیهای است، نه سناریوی اصلی.
جنگ یومکیپور در سال ۱۹۷۳ و انقلاب اسلامی در ایران در سال ۱۹۷۹ باعث جهش شدید قیمت نفت شد که به رکود تورمی شدید در سالهای ۷۵–۱۹۷۴ و ۸۲–۱۹۸۰ منجر شد. اما این بار به دلایل متعدد احتمالا شرایط متفاوت خواهد بود: سهم انرژی در مصرف و تولید در اقتصادهای واردکننده نفت اکنون بسیار کمتر از دهه ۱۹۷۰ است؛ آمریکا و سایر تولیدکنندگان بزرگ جدید و خارج از اوپک ظهور کردهاند؛ عربستان سعودی و دیگر کشورها ظرفیت مازاد تولید و ذخایر نفتی بزرگی در اختیار دارند.
و اگر در نتیجه ورود آمریکا به این جنگ، قیمت نفت افزایش پیدا کند و خطرات جدیدی پدید آید، مجموعهای از سیاستهای کلان اقتصادی و ابزارهای دیگر میتوانند برای کاهش آثار رکودی-تورمی به کار گرفته شوند.
ایران مجهز به سلاح هستهای نه فقط برای اسرائیل، بلکه برای تمامی کشورهای خاورمیانه، اروپا و در نهایت آمریکا نیز تهدیدی جدی بوده است. فریدریش مرتس، صدراعظم آلمان، حرفی زد که در ذهن بسیاری از رهبران جهان است، اما حاضر نیستند علنی بگویند: «اسرائیل دارد کار کثیف را بهجای همه ما انجام میدهد.» حتی چین و روسیه، که متحد جمهوری اسلامی محسوب میشوند، در این شرایط خویشتنداری نشان دادهاند.
نیروهای افراطگرا دههها است که خاورمیانه را بیثبات کردهاند و پیامدهایشــ از طریق تروریسم، فروپاشی حکومتها و مهاجرتهای گستردهــ دامن اروپا و غرب را نیز گرفته است. اکنون این اسرائیل است که توانست تندروهای شیعه و نیروهای نیابتی را تضعیف و نابود کند.
باید امیدوار بود که فروپاشی جمهوری اسلامی به افزایش ثبات و امکان بازسازی در منطقه، و همچنین عادیسازی روابط دیپلماتیک میان اسرائیل و عربستان سعودی منجر شود. در آن صورت است که تشکیل دولتی جدید در اسرائیل که برای صلح با فلسطینیها و راهحل دوکشوری آمادگی داشته باشد، ممکن خواهد بود. اما برای تحقق این هدف، جمهوری اسلامی باید با حکومتی عقلگرا جایگزین شود که بهجای حمله، مشتاق بازگشت به جامعه جهانی باشد.
برگرفته از پروجکت سیندیکیت