مجسمه‌ای‌ که هرگز نصب نشد؛ قامت ایستاده فردوسی، خط قرمز گنبد

مخالفان بر آن بودند که هیچ نمادی نباید در مشهد، از حیث ارتفاع و شکوه، بر حرم امام رضا پیشی گیرد

فرایند ساخت مجسمه فردوسی-اینستاگرام محسن سراجی

پاییز ۱۳۹۸، محسن سراجی، هنرمند مجسمه‌ساز، به سفارش حسین ثابت، کارآفرین و هتل‌دار ایرانی، ساخت تندیسی از فردوسی را آغاز کرد؛ تندیسی با ارتفاع ۳۸ متر و بلندتر از مجسمه مسیح در ریو دو ژانیرو، که قرار بود در میدان علوم دانشگاه فردوسی مشهد، دانشگاهی که نام این شاعر سترگ را بر خود دارد، نصب شود.

«شکوه فردوسی» نامی بود که برای این اثر برگزیده شد. مجسمه‌ای از جنس فایبرگلاس، با محاسبات فنی پیچیده، طراحی ایستایی دقیق، پیش‌بینی صاعقه‌گیر، قابلیت اکران سه‌بعدی (تری‌دی مپینگ) و گالری آثار هنری در پایه آن. طرحی که حتی به تایید کارشناسان اروپایی«شرکت تجارت بین‌المللی ثابت» رسیده بود و از نظر هنری و ابعاد بزرگ‌ترین مجسمه مفاخر ادبی جهان به شمار می‌رفت، نگینی درخشان که می‌توانست بر تارک ایران بدرخشد. اما این پروژه، به‌رغم ظرفیت‌های هنری و فنی‌اش، هیچ‌گاه مجال قد کشیدن نیافت. «شکوه فردوسی» قربانی کارشکنی‌ها، فشارها و مخالفت‌های برخی گروه‌های مذهبی شد، زیرا آن‌ها بر این باور بودند که هیچ نمادی در مشهد نباید بالاتر از گنبد امام هشتم شیعیان باشد. به این ترتیب شکوه فردوسی به جای آنکه در افق شهر بدرخشد تکه‌تکه شد.

پشت‌ پرده اعتراض به ساخت مجسمه فردوسی

براساس گزارش‌های اولیه، قرار بود تندیس فردوسی هم‌زمان با آیین هفتادمین سال تاسیس دانشگاه فردوسی مشهد جانمایی و رونمایی شود. خبرگزاری دولتی ایرنا نیز در همان ایام اعلام کرد که طرح نصب این تندیس به تصویب هیئت‌رئیسه دانشگاه رسیده است. بنابر همین گزارش، حدود ۱۰ متر بتن‌ریزی در میدان علومِ پردیس دانشگاه فردوسی برای ایجاد فونداسیون تندیس انجام شده بود و پیمانکار طرح اعلام کرده بود که توانایی نصب و تکمیل آن را در کمتر از یک ماه دارد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، محمد کافی، رئیس وقت دانشگاه فردوسی مشهد، در گفتگو با خبرگزاری ایرنا اعلام کرد که تمامی هزینه‌های ساخت این تندیس را «یکی از فرزندان خراسان و از دوستداران فردوسی» تقبل کرده و کار ساخت نیز در حال انجام است. با این حال، به گفته او، روند اجرا به‌دلیل شیوع ویروس کرونا با تاخیر روبه‌رو شده بود. کافی همچنین تاکید کرده بود که هرگونه تصمیم قطعی برای نصب تندیس با «همفکری صاحبان خرد و مدیران اجرایی» انجام خواهد شد.

اما کمتر از دو هفته پس از این اظهارات، برخی رسانه‌های داخلی گزارش‌هایی را در اعتراض به این پروژه منتشر کردند. منتقدان مدعی شدند که ساخت تندیسی به این عظمت در دانشگاه فردوسی بدون اطلاع و مشارکت جامعه دانشگاهی پیش رفته است. با اینکه شفاف نبودن هزینه‌های ساخت ازجمله محورهای این انتقادها عنوان شد، اما بنابر محتوای نامه‌ای که با عنوان «جمعی از استادان و دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد» منتشر شد، مخالفت اصلی متوجه اصل طرح و ابعاد آن بود.

در این نامه، که خطاب به وزرای علوم و فرهنگ، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر، رئیس سازمان بازرسی کل کشور، نمایندگان مردم مشهد، استاندار خراسان رضوی، و مسئولان نهاد رهبری در دانشگاه‌ها نوشته شده بود، امضاکنندگان خواستار توقف ساخت و نصب تندیس شده بودند.

آن‌ها این پروژه را «غیرکارشناسی» توصیف کردند و مدعی شدند که جامعه دانشگاهی با آن مخالف است. همچنین سرمایه‌گذار طرح نیز متهم شده بود که با هدف «کسب شهرت» هزینه‌های آن را برعهده گرفته و مسئولان دانشگاه را با اتکا به توان مالی خود «مقهور» کرده است.

نویسندگان این نامه، اجرای پروژه را در دوران تعطیلی دانشگاه، نوعی سوءاستفاده از غیبت استادان و دانشجویان تعبیر کردند و مدعی شدند: «در حالی‌که اعضای دانشگاه فردوسی مشهد ـ اعم از اساتید، دانشجویان و کارکنان ـ همانند سایر اقشار جامعه درگیر کمک به مدیریت بحران کرونا و همراهی با محرومان هستند، برخی با استقرار تجهیزات کارگاهی در میدان علوم، در پی اجرای طرحی هستند که سراسر محل اشکال است.»

در بخش دیگری از نامه، منتقدان طرح را فاقد مبانی علمی، فنی، هنری، فرهنگی و اجتماعی دانسته و تاکید کرده بودند: «جامعه تخصصی معماری و شهرسازی دانشگاه، این نماد را با این ابعاد نامتعارف، در این مکان، بدون هیچ‌گونه پشتوانه تخصصی و متضاد با اصول اولیه معماری و طراحی فضاهای آموزشی می‌داند.»

آن‌ها در ادامه با لحنی تندتر، اشاره کرده بودند که حتی دانشجویان معماری نیز می‌دانند که «به‌کارگیری نمادهای عظیم‌الجثه، میراث تفکر استالینی و دیدگاه سوسیالیستی-کمونیستی است؛ اندیشه‌ای که امروزه نه‌تنها نشانه‌ قدرت و تمدن به‌شمار نمی‌رود، بلکه نمایانگر عقب‌ماندگی و مایه شرمساری متخصصان در بازدیدهای بین‌المللی است و با تدبیر و دیپلماسی علمی در تضاد است».

نویسندگان نامه در پایان، با اشاره به شرایط اقتصادی کشور، تصریح کرده بودند که اجرای چنین طرح‌هایی در اولویت نیست و دانشگاه باید با ارائه راهبردهایی در مسیر اقتصاد مقاومتی پیشرو و الگو باشد.

ساخت تندیس فردوسی در دانشگاه، به سوژه اصلی یکی از شماره‌های گاهنامه دانشجویی «میدان علوم» نیز بدل شد؛ نشریه‌ای که تندیس موردنظر را با «ابوالهول» مقایسه کرد و مدعی شد که این مجسمه با شاخص‌هایی نظیر تناسبات و مقیاس انسانی، خط آسمان، میدان دید، مشارکت عمومی و الزامات پدافند غیرعامل تعارض دارد و استقرار تندیسی با چنین ابعاد عظیمی پیامد دارد.

در بخشی از این گزارش آمده بود: «فرض کنید در میدان علوم، به قطر ۱۰۰ متر ایستاده‌اید و مجسمه‌ای به ارتفاع ۴۰ متر در مرکز میدان قرار دارد؛ آیا چنین فضایی برای شما حس حقارت به ارمغان نمی‌آورد؟»

توقف پروژه و انکار رسمی

در نهایت، موج اعتراض‌ها به جایی رسید که اجرای پروژه متوقف شد و مدیر روابط عمومی دانشگاه فردوسی، ساخت و نصب این تندیس را انکار کرد و مدعی شد که مسئولان دانشگاه هیچ‌گاه در این‌باره به جمع‌بندی و تصمیم قطعی نرسیده‌اند. او همچنین تاکید کرد که «حتی یک ریال از بودجه دانشگاه» صرف این پروژه نشده و تمام هزینه‌ها را «یک خیر خوش‌نام و خوش‌فکر» با هدف زنده نگه‌داشتن نام و یاد حکیم فردوسی تقبل کرده است.

 

 

این انکار در حالی مطرح شد که آثار فیزیکی و عمرانی مربوط به ساخت تندیس در میدان علوم دانشگاه قابل مشاهده بود و نمی‌شد وجود پروژه را نادیده گرفت. از سوی دیگر، اظهارات پیشین رئیس دانشگاه نیز خلاف این را نشان می‌داد. محمد کافی، رئیس وقت دانشگاه فردوسی مشهد، در یکی از سخنرانی‌های مجازی‌اش تاکید کرده بود: «اگر امام رضا مرجع و افتخار معنوی خراسان است، فردوسی نیز مرجع و افتخار ملی ایرانیان به شمار می‌رود.»

دلایل مخالفت با مجسمه فردوسی

مخالفت با ساخت تندیس فردوسی، هرچند در ظاهر با دلایلی چون «عدم شفافیت مالی»، «ناهمگونی با محیط دانشگاهی» یا «ابعاد نامتعارف» توجیه شد، اما در اصل ریشه در ملاحظات ایدئولوژیک و هویتی داشت. مهم‌ترین عامل این مخالفت‌ها رویکرد ملی‌گرایانه فردوسی و جایگاه او به‌منزله نماد هویت ایرانی مستقل از چارچوب‌های مذهبی بود.

دلیل دوم نیز، همان‌گونه که در صحبت‌های رئیس وقت دانشگاه نیز به آن اشاره شد، به موقعیت جغرافیایی و نمادین پروژه مربوط بود. مخالفان بر آن بودند که هیچ نمادی در مشهد، از حیث ارتفاع و شکوه، نباید بر حرم امام رضا پیشی گیرد، و ساخت تندیسی ۳۸ متری در دانشگاه فردوسی در تعارض با این نگاه تلقی می‌شد.

در پیوند با همین نگاه و تفکر، یکی از استادان دانشگاه به نام سعید شعرباف، در یادداشتی ضمن مخالفت سرسختانه با این پروژه نوشت: «نسبت این مجسمه با قطب اصلی شهر مشهد یعنی حرم مطهر حضرت رضا چیست؟ مگر در یک زمین خالی قرار است مجسمه ساخته شود که سرمایه‌گذار با هر فرمی آزاد باشد آن را در مقابل حرم عَلَم کند؟»

او انتقاد خود را نه صرفا از منظر معماری یا ملاحظات تخصصی، بلکه با تکیه بر مفاهیمی چون «حرمت حرم امام رضا» و «غیرت دینی در برابر نمادهای ملی» مطرح کرد؛ موضعی که بیش از آنکه به‌دنبال گفتگوی منطقی باشد، رنگی از تقابل ایدئولوژیک با نمادهای هویت ایرانی داشت.

شعرباف سپس با استناد به بازطراحی مجسمه آزادی در شهر ممفیس آمریکا، تلاش کرد نشان دهد که در دیگر کشورها نیز فرم و محتوای آثار شهری تابع ملاحظات مذهبی است. در مثالی که از آن یاد کرد، مجسمه‌ای سکولار به شکلی دینی بازتعریف شده بود تا با فضای مذهبی منطقه هماهنگ شود. مقایسه‌ای که در بافت فرهنگی، تاریخی و کارکردی تفاوت‌هایی جدی با ماجرای فردوسی دارد و بیش از آنکه استدلالی تخصصی باشد تلاشی است برای توجیه محدودسازی نمادهای ملی در سایه اقتدار مذهبی.

این سخنان در فضای مجازی با واکنش‌های گسترده و متناقضی روبه‌رو شد. در حالی‌که برخی از آن دفاع کردند، بسیاری نیز آن را نمونه ترجیح دادن نگاه ایدئولوژیک به هویت فرهنگی و استقلال دانشگاهی دانستند.

فردوسی تنهاتر از همیشه

در نهایت، موج مخالفت‌ها به نتیجه رسید و تندیس بلندمرتبه فردوسی که قرار بود در میدان علوم دانشگاه فردوسی مشهد نصب شود، سرنوشتی دیگر یافت.

محسن سراجی، سازنده این اثر، با انتشار تصاویری از قطعات مجسمه در صفحه اینستاگرامش، با لحنی تلخ و طعنه‌آمیز نوشت: «این فردوسی تنها نیست؛ تنهاترین است.»

او در اردیبهشت ۱۴۰۳، هم‌زمان با روز بزرگداشت فردوسی، با انتشار عکس‌هایی از پروژه ناتمام در اینستاگرامش چنین نوشت: «مسئولان کلاهشان را بالاتر بگذارند، درست همان وقتی که دارند در روز بزرگداشت فردوسی سخنرانی می‌کنند، نیمی از تکه‌های مجسمه بزرگ فردوسی که به هزار و یک دلیل اجازه نیافت، زیر درختان کاج، در پروژه حسین ثابت، خاک می‌خورد و نیم دیگرش در دانشگاه فردوسی گرفتار بی‌تدبیری است.»

 

 

 

سراجی همچنین با کنایه زدن به مخالفان، این مجسمه را «بزرگ‌ترین مجسمه مفاخر ادبی جهان» خواند و نوشت: «این تندیس، خیلی خیلی بزرگ‌تر از دنیای کسانی ا‌ست که امروز دارند برای سخنرانی فردایشان، ابیاتی از فردوسی را به‌زور حفظ می‌کنند.»

او در مطلبی دیگر، با تاکید بر آمادگی کامل پروژه و نبود اراده برای تکمیل آن نوشت: «همه چیز آماده بود، جز شجاعت نصب؛ شجاعت ایستادن کنار بزرگی که نامش ما را زنده نگه داشته و حالا هر سال، چند مسئول با لبخند و نطق و بیانیه، می‌خواهند نبودن این مجسمه را با چند بیت جبران کنند. اما نمی‌شود. فردوسی نصب نشد چون بزرگ بود؛ بزرگ‌تر از افق دید شما.»

سراجی در پایان، با اشاره به بی‌مهری نهادهای رسمی به فردوسی و نمادهای ملی، چنین نتیجه‌گیری کرد: «شاید وطن اصلی فردوسی، نه طوس باشد، نه مشهد، که جایی دورتر؛ جایی که مردمش هنوز بلدند برای شاعرشان مجسمه بسازند و شرم نکنند از ایستادن در سایه‌اش.»

پروژه ساخت تندیس «شکوه فردوسی» نه‌فقط یک طرح هنری و شهری، که بازتاب تعارض منافع وابستگان جمهوری اسلامی با هویت، نماد و فرهنگ ایران بود؛ نگاهی که هر نماد غیرمذهبی را در سایه‌ گنبد حرم ناموجه تلقی می‌کند و در تقابل با نگاهی است که فردوسی را نماد شکوه زبان و هویت ملی می‌داند. سرنوشت این تندیس، بیش از آنکه نتیجه‌ یک اختلاف سلیقه‌ فنی یا شهری باشد، گواهی است بر تنگنای دیدگاهی که حتی قامت ایستاده‌ شاعری چون فردوسی را نیز تاب نمی‌آورد.‌

بیشتر از فرهنگ و هنر