ملا هبتالله آخندزاده، رهبر گروه طالبان، در دیدار با جمعی از مسئولان این گروه در کابل، مدعی شد که با استقرار «امارت اسلامی طالبان» علمای دینی پس از قرنها به صحنه سیاست بازگشتهاند، با اینکه جهان کوشیده بود آنان را به حاشیه براند.
حمدالله فطرت، معاون سخنگوی طالبان، روز جمعه ١٢ ثور (اردیبهشت) جزئیات این نشست را در شبکه ایکس منتشر کرد: «نظام اسلامی، جهاد، شریعت و حدود الله تنها در کتابها و داستانها باقی مانده بودند. اما برخلاف تخمینها، به فضل الله تعالی اکنون سیاست در افغانستان به دست علمای کرام و مردم نیک است. بنابراین، اکنون الله تعالی ما را در یک امتحان قرار داده و سیاستی را که مسلمانان صدها سال از آن محروم بودند، حالا با آن روبهرو هستیم و باید بسیار متوجه باشید.»
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
رهبر طالبان تاکید کرده است که اگر اداره امور دولتی براساس اصول «شریعت اسلامی» انجام شود، ناکامی در کار نخواهد بود. او همچنین مسئولان طالبان را به مقابله با آنچه «تبلیغات دشمن» نامید فراخواند.
با این حال، در اطلاعیه طالبان روشن نیست که آیا رهبر این گروه برای این نشست به کابل آمده یا مسئولان را از پایتخت به قندهار، محل اقامتش، فراخوانده است. ملا هبتالله آخندازده، تحت تدابیر شدید امنیتی، در قندهار در جنوب افغانستان اقامت دارد.
ملا هبتالله آخندزاده پس از کشتهشدن اختر محمد منصور، رهبر پیشین طالبان، به رهبری این گروه رسید. اختر محمد منصور در مه ۲۰۱۶ براثر حمله هواپیمای بدون سرنشین آمریکایی در پاکستان کشته شد. ملا هبتالله پیش از آن در فعالیتهای نظامی و سیاسی طالبان هیچ نقشی نداشت و صرفا یک عالم دینی بود. با این حال، از زمان دوباره به قدرت رسیدن طالبان، بهتدریج کوشیده است نفوذ و قدرتش را افزایش دهد.
طی بیش از سه و سال نیم گذشته، ساختار قدرت در این رژیم بهگونهای شکل گرفته که بیشتر مقامهای ارشد آن نهتنها با علوم معاصر آشنا نیستند، که اغلب تنها در حوزههای دینی آموزش دیدهاند. در واقع، معیار انتصاب در مناصب دولتی نه شایستگی فنی یا تحصیلات عالی، بلکه وفاداری عقیدتی و سابقه جنگیدن برای طالبان است.
در همین راستا، طالبان صدها کارمند متخصص را کنار زدهاند، ازجمله کسانی که مدارک عالی تحصیلی از دانشگاههای معتبر اروپا و آمریکا داشتهاند. جایگزین آنها افراد نزدیک به طالبان یا نیروهای وابسته به این گروه و بیشترشان فاقد تجربه اداری یا تحصیلات مرتبط بودهاند.
یکی از پیامدهای مستقیم این نوع انتصابها، کاهش جدی کارایی دستگاههای دولتی است. بیسوادی و کمسوادی در سطوح بالای اداری سبب شده است که روند خدماترسانی به مردم با مشکلات بسیار مواجه شود.
افزون بر این، طالبان بهشدت بر گسترش مدارس دینی متمرکزند. هدف آنها از این سرمایهگذاری، تنها ترویج آموزههای اسلامی نیست، بلکه ایجاد نسلی است که از کودکی با مفاهیم طالبانی تربیت شود، نسلی مطیع، وفادار و آماده برای قربانیشدن در راه «امارت اسلامی طالبان».
طالبان در دوران جنگ با دولت پیشین و متحدان غربی آن، بخش زیادی از نیروهای جنگیاش را از میان طلاب مدارس دینی افغانستان و پاکستان تامین میکرد. بسیاری از نوجوانان و جوانانی که در این مدارس آموزش میدیدند بعدها به نیروهای جنگی و حتی عاملان حملات انتحاری بدل شدند.
رهبران طالبان، که تجربه حضور در کشورهای توسعهیافته را ندارند و نگاهشان به دنیا محدود به سفرهای منطقهای و برخی کشورهای عربی است، میپندارند که با اجرای سختگیرانه «شریعت اسلامی» میتوانند افغانستان را به «عدالت، رفاه و توسعه اقتصادی» برسانند. اما نتیجه عملکرد میدانی این گروه خلاف این تصور بوده است. به باور ناظران، سیاستهای طالبانی نهتنها به رشد اقتصادی و اجتماعی منجر نشده، که انزوای بینالمللی، فقر گسترده و فرار مغزها را نیز به دنبال داشته است.
با همه اینها، طالبان با تاکید بر بازگشت علمای دین به سیاست، در واقع شیوهای از حکومتداری را عملی کردهاند که بیشتر به حکومتداری در دوران قرون وسطی شباهت دارد تا به یک دولت مدرن در قرن بیستویکم. این گروه با کنار گذاشتن نخبگان علمی و تکیه بر نیروی انسانی وفادار اما بیتخصص، ساختار دولت را از درون تهی کرده است.
از سوی دیگر، تلاش برای «طالبانیسازی» نسل نو از طریق مدارس دینی، آیندهای نگرانکننده برای افغانستان ترسیم میکند، آیندهای که در آن آموزش مدرن، تخصص و تفکر انتقادی جایش را به تبعیت کورکورانه، خشونت ایدئولوژیک و انزوا خواهد داد.
در شرایطی که جهان بهسرعت در مسیر توسعه علمی و فناورانه پیش میرود، اصرار طالبان بر استقرار یک حاکمیت سنتگرا و اقتدارگرای دینی، افغانستان را نه به مقصد رفاه که به چاه عمیق فقر، ناامنی و انزوا خواهد برد.