روحالله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی، از همان روزهای نخست که بر مسند قدرت نشست، علیه نمادهای ملی و ایرانی شمشیر از رو بست و مدعی شد که ملیگرایی «اساس بدبختی» مسلمانان است. در حدود پنج دهه گذشته هم مسئولان حکومتی در جمهوری اسلامی هر آنچه را در توان داشتند، برای از بین بردن نمادهای ملی به کار بستند؛ از تغییر نام مناسبتهایی مانند شب یلدا و سیزدهبهدر گرفته تا ممنوعیت برگزاری جشنهای چهارشنبهسوری و نوروز.
این اقدامها، بهویژه در زمانهایی که مناسبتهای مذهبی با آیینهای ملی و ایرانی همزمان شدهاند، شدت بیشتری یافتهاند، درست مانند نوروز ۱۴۰۴ که روزهای نخست آن با شبهای قدر در ماه رمضان همزمان شده است.
تهدید برگزاری جشنهای نوروزی
شبهای قدر ماه رمضان که امسال با بیستونهم اسفند ۱۴۰۳ و روزهای اول و سوم فروردین ۱۴۰۴ مصادف است، از نظر جمهوری اسلامی صرفا یک مراسم مذهبی نیست، بلکه کارکردی سیاسی نیز دارد. هر ساله مبالغ هنگفتی از بودجه ملی صرف برگزاری این مراسم و تبلیغات گسترده آن میشود و حاکمیت از آن به شکل ویژه بهرهبرداری میکند.
نگرانی عمیق مسئولان حکومتی از همزمانی شبهای قدر با عید نوروز نیز در همین مسئله ریشه دارد؛ چرا که تجربه سالهای گذشته نشان داده است که ایرانیان تحت هیچ شرایطی حاضر نیستند آیینهای ملی از جمله عید نوروز را نادیده بگیرند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
مسئولان حکومتی نیز بیکار ننشستهاند و از مدتها پیش تهدید علیه برگزاری جشنهای نوروزی را آغاز کردهاند. در یکی از آخرین موارد، سید صادق حسینی، فرمانده سپاه پاسداران در ایلام، با لحنی تند و تهدیدآمیز اعلام کرد که هیچ نهادی در جمهوری اسلامی اجازه ندارد برای برگزاری جشنهای نوروزی مجور صادر کند و آنچه با اصول و ارزشهای جمهوری اسلامی همخوانی ندارد، نباید اجرا شود.
او با اذعان به اینکه برخی افراد و گروهها در فضای مجازی و حقیقی در تدارک برگزاری جشنهای نوروزیاند، تاکید کرد که با این «اقدام غیرقانونی» بهشدت برخورد خواهد شد.
حسینی همچنین مدعی شد که برگزاری مراسم نوروز باید از طریق «ظرفیت مساجد، تکایا و دستگاههای تبلیغاتی» جمهوری اسلامی انجام شود.
او همچنین اعلام کرد که در جلسه شورای تامین، با حضور مقامهای دولتی و نماینده علی خامنهای، درباره برگزاری مراسم شب قدر و نوروز تصمیمهایی گرفته شده است و نباید اقدامی خارج از این تصمیمها انجام شود. این فرمانده سپاه پاسداران از مصوبات شورای تامین جزئیات بیشتری ارائه نداد، اما تاکید کرد که این شورا تصمیم گرفته است از صدور مجوز برای برگزاری جشن نوروزی خودداری کند.
او در ادامه مدعی شد: «این جشنها با فرهنگ مسلمانان همخوانی ندارد و نباید در برابر ارزشها و معیارهای انقلابی و دینی ایستاد.» همچنین، کسانی را که در پی برگزاری جشنهای نوروزیاند، «گروهکهای ضدانقلاب» و «مخلان نظم و امنیت» خواند و تهدید کرد که با آنان «برخورد قانونی» خواهد شد.
پیشتر نیز برخی امامجمعهها در شهرهای مختلف ایران خواستار برخورد با برگزارکنندگان جشنهای نوروزی شده بودند. از جمله محمدمهدی حسینیهمدانی، امامجمعه کرج، که از دستگاههای نظارتی خواست با کسانی که بهگفته او «حرمت ماه رمضان» را رعایت نمیکنند، برخورد کنند.
هراس از هویت ملی ایرانیان
تعارض منافع جمهوری اسلامی با مناسبتهای ملی ایرانیان پیشینهای نزدیک به پنج دهه دارد. در تمام این سالها، تلاش حاکمیت برای از بین بردن نمادهای ایرانی و ملی نهتنها نتیجهای معکوس داشته، بلکه به گسترش دینگریزی در جامعه نیز منجر شده است. با این حال، دشمنی آشکار جمهوری اسلامی با میراث و هویت ملی پارسیزبانان همچنان بهطور هدفمند ادامه دارد.
تغییر معنادار نام شب یلدا و چهارشنبهسوری به دو عنوان جعلی «روز ترویج فرهنگ مهمانی و پیوند با خویشان» و «روز تکریم همسایگان» در تقویم رسمی ایران، با مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی، تنها یکی از این اقدامها است.
جمهوری اسلامی در بیش از چهار دهه گذشته، هرگاه ناگزیر به استفاده از عبارت «ملی» یا «ایرانی» بوده، پسوند «اسلامی» را نیز به آن افزوده است. با این حال، برخی مناسبتها و یادگارهای فرهنگی و تمدنی وجود داشتهاند که امکان الحاق پسوند اضافه به آنها وجود نداشت؛ مناسبتهایی مانند سیزدهبهدر، چهارشنبهسوری، شب یلدا، جشن مهرگان و حتی نوروز. بنابراین، جمهوری اسلامی در مواجهه با این مناسبتهای تاریخی و ملی، دو رویکرد موازی را همزمان در پیش گرفت؛ تلاش برای حذف آنها و تغییر معنا یا حتی نام این مناسبتها و تطبیق دادنشان با مفاهیم دینی.
کافی است اخبار رسانههای حکومتی درباره جشنهایی مانند سیزدهبهدر را مرور کنیم؛ خواهیم دید که طی سالیان متمادی، برای حذف تعطیلی این روز در جمهوری اسلامی تلاشهایی صورت گرفته است. حتی برخی رسانههای وابسته به نهادهای مذهبی و سپاه پاسداران خواستار حذف تعطیلی روز ۱۳ فروردین بهازای تعطیلی یکی از مناسبتهای مذهبی شدهاند.
اما این تمام ماجرا نیست، زیرا افراطیهای وابسته به حاکمیت بارها از این هم فراتر رفته و حتی حذف نوروز را خواستار شدهاند.
شکست سلطه گفتمان اسلامی
جمهوری اسلامی بر مبنای اصول فقه شیعی بنیان نهاده شد؛ مذهبی که غم را فضیلت میداند. اگر به این مسئله هراس حاکمیت از گردهمایی ایرانیان و جشنهای ملی را نیز اضافه کنیم، علت دشمنی آشکار حاکمیت با جشنهایی مانند نوروز روشنتر میشود. هرچند رویکرد تقابلی حاکمیت با آیینهای ملی مانند عید نوروز را میتوان در گسترهای وسیعتر نیز بررسی کرد.
روحالله خمینی هیچگاه نفرت و کینه دیرینهاش از مناسبتهای ایرانی را پنهان نمیکرد. او در سال ۱۳۶۶، هنگام سخنرانی نوروزیاش، بهصراحت گفت که «بهملاحظه» دو عید اسلامی یعنی تولد امام اول شیعیان و مبعث پیامبر اسلام است که نوروز را تبریک میگوید.
علی خامنهای نیز در سخنرانیهایش بارها ایده «اسلامی کردن نوروز» را مطرح کرده است. او در نوروز ۱۳۷۷، طی سخنانی در مشهد، بهصراحت گفت که «نوروز باستانی، نوروزش خوب است، اما باستانیاش بد است، زیرا نوروز جشنی در خدمت حکومتهای استبدادی قبل از اسلام بود».
خامنهای در همین سخنرانی خواستار حفظ کالبد عید نوروز و تغییر محتوا و روح آن متناسب با دین اسلام شد. رهبر جمهوری اسلامی سال ۱۳۹۴ نیز در سخنرانی دیگری، به نوروز باستانی ایران تاخت و آن را آیینی متعلق به «پادشاهان مستبد» خواند و مدعی شد که «ایرانی مسلمان این قالب را به نفع خود تغییر داده است».
اظهارنظرهایی از این دست، چالش ایدئولوژیک جمهوری اسلامی در برابر هویت ملی ایرانیان را آشکار میکند.
حکومت ایران مشروعیت خود را بر پایه ایدئولوژی اسلامی و بهویژه تشیع بنا کرده است؛ بنابراین، در این چارچوب، هرگونه نماد و آیینی که ریشه در فرهنگ پیش از اسلام داشته باشد، بالقوه میتواند تهدیدی برای سلطه گفتمان اسلامی به شمار آید.
به عبارت دیگر، نوروز، بهعنوان یکی از مهمترین سنتهای ایران باستان، یادآور پیشینهای است که جمهوری اسلامی در آن نقشی ندارد، و از این نظر، بخش عمدهای از مشروعیت فرهنگی حکومت را به چالش میکشد.
دلیل دیگر را میتوان در کاربرد تقویم هجری قمری در مناسبتهای رسمی جمهوری اسلامی جستجو کرد؛ به طوری که تمام مناسبتهای دینی و مذهبی در ایران مطابق با تقویم هجری قمریاند، حال آنکه تقویم ایران از زمان رضاشاه پهلوی به هجری خورشیدی تغییر کرده و آیینهای ملی مانند نوروز و شب یلدا مطابق با این تقویماند.
همگرایی جمعی و نافرمانی مدنی
همزمانی مناسبتهای ملی با مراسم مذهبی بهدلیل استقبال مردم از آیینهای کهن، حکومتی را که پیوسته در پی ترویج مراسم مذهبی است، نگران میکند. بهویژه اینکه آیینهای ملی به فرصتی برای همبستگی گسترده مردم خارج از چارچوبهای حکومتی تبدیل میشوند. درست مانند سالهای اخیر که آیینهایی مانند جشن سده، شب یلدا و چهارشنبهسوری به فرصتی برای همگرایی مردم و نافرمانی مدنی در برابر حکومت مستبد تبدیل شدند.
به این موارد باید این نکته را نیز افزود که نوروز جشنی است که در جغرافیای بسیار فراتر از ایران امروز برگزار میشود. این گستردگی از جمهوری اسلامی که در پی ایجاد حکومت اسلامی در منطقهای وسیعتر است، هویتی مستقل ایجاد میکند. به همین دلیل، حاکمیت جشن نوروز را سد جدی در برابر نفوذ ایدئولوژیک خود میداند و در تقابل با آن قرار میگیرد.
در نهایت، باید به این نکته اشاره کرد که آیینهای ایرانی مبتنی بر شادی و جشناند که کاملا در نقطه مقابل ایدئولوژی جمهوری اسلامی قرار میدهد که غم را فضیلت و زن را خط قرمز میداند. آیینی که جشن و شادی را پاس میدارد و خطر قرمز حاکمیت برای در پستو نگه داشتن زن را زیرپا میگذارد، با آنچه دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی بیش از چهار دهه القا کرده است، تفاوت دارد. حالا اگر همین جشن و آیین به صحنه اعتراض جمعی مردم علیه حاکمیت تبدیل شود، نگرانیها و تهدیدها بهشکلی فزاینده بیشتر هم میشوند.
این تعارض، بهعنوان بخشی از کشمکش بزرگتر میان ملیگرایی ایرانی و اسلام سیاسی است که از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون ادامه دارد.