ظهور ایران؛ جذر و مد هلال شیعی

نگاهی به کتاب «بازخیزی ایران: عروج دولت شیعی» از ماهان عابدین

 نویسنده کتاب ماهان عابدین، روزنامه نگار بریتانیایی-ایرانی‌‌ست - عکس از وب‌سایت آمازون 

حکومت آمریکا با هدف تغییر رفتار جمهوری اسلامی، از برجام خارج شد و بار دیگر تحریم‌ها را بر ایران اعمال کرد. زیرا ایران با تمام کشورهای قدرتمند و متحد آمریکا در منطقه، به استثنای ترکیه، روابط تیره و خصمانه دارد. رضوان السید در شرق الاوسط، از روزنامه‌های نزدیک به عربستان سعودی، نوشت که ایران با هدف ضربه زدن به منافع آمریکا و متحدانش، «دست به دو حمله زد: یکی به چهار کشتی در بندر فجیره در امارات متحده عربی، و دوم به دو مرکز تولید نفت در سعودی. این تهدیدی بزرگ برای کشورهای عربی و ایالات متحده است.»

سیاست فشار حداکثری ایالات متحده تاثیرات خود را در دو سال گذشته به نمایش گذاشته است. علی واعظ، از «گروه بین المللی بحران»، در مجله اتلانتیک نوشت که رشد اقتصادی ایران پس از رفع تحریم‌ها در سال ۲۰۱۶، جای خود را به «رکودی توام با تورم» داده است. با این حال، « نشانه‌های تغییر در سیاست‌های منطقه‌ای ایران دیده نمی‌شود و به نظر نمی‌آید که رهبران آن به پای میز مذاکره آمده و تسلیم خواسته‌های ترامپ شوند.»

ماهان عابدین، روزنامه نگار بریتانیایی-ایرانی، در جدیدترین کتاب خود نیز بر این عقیده است که سیاست خارجی ایران فارغ از هر تحول داخلی و خارجی تغییر ناپذیر است. سیاست خارجی ایران با ایدئولوژی مذهبی جمهوری اسلامی، تلاش برای تثبیت خود به عنوان یک قدرت منطقه‌ای از طریق ایجاد و حمایت خشونت آمیز از گروه‌های پیکارجوی شیعی، و ایجاد بی‌ثباتی در کشورهای خلیج فارس گره خورده است. تدوین سیاست خارجی جمهوری اسلامی هم به دست سپاه پاسداران، وزارت اطلاعات، عناصری در وزارت امور خارجه و نهادهای تحقیقاتی وابسته به آنان است، که در سطوح رسمی و غیررسمی فعالیت دارند.

در این کتاب می‌خوانیم که موضوع گسترش «نفوذ منطقه‌ای» پدیده‌ای نو در سیاست خارجی ایران معاصر نیست. به گفته عابدین، خاندان پهلوی با توجه به میراث حکمفرمایی تاریخی این کشور در منطقه، می‌خواست که «ایران را تبدیل به قدرت غالب در خاورمیانه ساخته تا ضامن امنیت کشتیرانی و تجارت در خلیج فارس باشد.» دولت پهلوی در جایی که لازم بود، در راستای منافع امنیتی خود دست به مداخله نظامی زد - که یک نمونه آن اعزام نیرو به عمان در سال ۱۹۷۳، برای سرکوب نیروهای کمونیستی جنبش آزادی بخش ظفار و حمایت از سلطان قابوس بود. از نظر نویسنده، جمهوری اسلامی نیز به دنبال همین رویای شاه است، ولی محتوای ائدیولوژیک سیاست خارجی آن به کلی متفاوت از سیاست خارجی پهلوی‌هاست. در حالی که شاه به هیچ وجه قصد سرنگونی دولت‌های سنی خلیج فارس و تحریک شهروندان شیعی آن را نداشت، جمهوری اسلامی اقتدار خود را در ساقط کردن این دولت‌ها، صدور اسلام گرایی و قدرتمند ساختن گروه‌های شیعی متحد خود در این کشورها می‌بیند. 

عابدین در کتابش آورده است که جمهوری اسلامی برای «گسترش نفوذ سیاسی[ومذهبی] خود در سرتاسر منطقه متکی به توان نظامی نامتقارنش است. زیرا توانایی نظامی متعارف ایران نسبتاً ضعیف است که یک نمود جنگنده‌های کهنه نظامی می‌باشد. ستون اصلی ناوگان هوایی نظامی ایران هنوز هم فانتوم‌های اف-۴ چهل و پنج ساله آمریکایی، تایگر اف-۵ و تام کتس اف-۱۴ است.»

به این ترتیب، اگر جمهوری اسلامی همانند عربستان آخرین جنگنده‌ها و سیستم‌های موشکی غربی را در اختیار ندارد، می‌تواند گروهی «شبیه حزب الله [لبنان] را در نزدیک مرزهای عربستان سعودی به وجود آورد که به صورت بالقوه قادر به اقدامات خرابکارانه در پادشاهی آل سعودند.» 

 نویسنده کتاب بر این اعتقاد است که حمله آمریکا به عراق و افغانستان، توازن قدرت را به نفع ایران در منطقه برهم زد. با برافتادن صدام حسین، جمهوری اسلامی توانست بخشی از نیروهای تحت حمایت خود مانند مجلس اعلای عراق را، وارد نظم سیاسی جدید این کشور کند، و از سوی دیگر با کمک مقتدا صدر و دیگر گروه‌های شیعه، علیه نیروهای آمریکایی جنگ داخلی خونینی راه بیندازد. اکنون با وجود حزب‌الله در لبنان، بشار اسد در سوریه و متحدین قدرتمند شیعی در عراق، جمهوری اسلامی نه تنها مرزهای خود را مصون ساخته است بلکه قادر به تهدید رقبای منطقه‌ای خود هم هست.

عابدین می‌نویسد که مقامات و استراتژیست‌های جمهوری اسلامی گمان می‌برند که خروج نیروهای آمریکا از خاورمیانه یک «هدف واقع‌بینانه» است. ولی «آمریکا بیشتر از هر زمانی خود را متعهد به دفاع از منافعش در منطقه می‌داند.» این را باید افزود که روابط پرتنش ایران با کشورهای منطقه بیشتر از هر زمانی دولت‌های عربی را متکی به قدرت نظامی و سیاسی ایالات متحده کرده است. سیاست کنونی ایران بیشتر به نفع حضور آمریکا در منطقه است، و نه برعکس.

اخیراً جواد ظریف، وزیر خارجه جمهوری اسلامی، گفت که دروازه گفت‌وگو به روی عربستان باز است. ولی اگر تحلیل‌های ماهان عابدین از سیاست خارجی جمهوری اسلامی را مبنا قرار دهیم، در حال حاضر امکان عادی شدن روابط میان تهران و ریاض وجود ندارد. زیرا جمهوری اسلامی مبنای تثبیت اقتدار منطقه‌ای خود را گسترش نفوذ گروه‌های شیعی ضد سنی قرار داده است - که طبعاً در مقاطع گوناگون باعث رودررویی آن با دولت‌های خلیج فارس و حامی‌شان، واشینگتن، خواهد شد.

در کتاب ماهان عابدین به‌رغم تلاش فراوان نویسنده برای جمع‌آوری اطلاعات و توضیحات مفید برای درک سیاست‌ها و رفتارهای جمهوری اسلامی در منطقه، برخی نتیجه گیری‌های ضعیف و بی دقتی‌های پرسش برانگیز در استفاده از شواهد و رویدادها نیز دیده می‌شود. مثلا، او تصور می‌کند که ایران به‌رغم ظرفیت تولید تسلیحات هسته‌ای، هیچ علاقه‌ای به دستیابی آن ندارد. این ادعای نویسنده، از آن رو مسئله برانگیز است که بنا به اعتراف خودش، مقامات ایرانی باور دارند که بقای جمهوری اسلامی در برابر تهاجمات خارجی توسط تسلیحات اتمی تضمین‌شده خواهد بود.

همچنین، منبع برخی از معلومات و تحلیل‌های او، صدا و سیما و تبلیغات جمهوری اسلامی است. از جمله، او برای اثبات از میان رفتن شبکه استخباراتی و خرابکاری اسرائیل در ایران به اعترافات تلویزیونی مجید جمالی فشی، متهم به ترور مسعود علی محمدی، استاد فیزیک دانشگاه تهران، استناد می‌کند که به گفته او «به طور شگفت‌آوری ما را متوجه این نکته می‌سازد که موساد [در ایران] به دنبال چگونه آدم‌هایی است.»

با توجه به انتشار گزارش‌های بعدی، از جمله گزارش معتبر روزنامه انگلیسی ساندی تایمز، درباره اسناد و شواهد سئوال برانگیز در پرونده اعدام مجید فشی، نویسنده کتاب با دقیق پنداشتن اعترافات یک متهم در صدا و سیما دچار خبط بزرگی شده است و به دقت و اعتبار کتابش لطمه زده است. بی توجهی او به سابقه تلویزیون ایران در نشر اعترافاتی که تحت شکنجه از متهمان به دست آمده، به شدت مایه تعجب است. این را هم باید افزود که بنا به اظهارات سخنگوی دولت ایران، وزارت اطلاعات در مورد مازیار ابراهیمی، یکی از متهمان ترور دانشمندان هسته‌ای جمهوری اسلامی، که اعترافاتش در صدا و سیما پخش شده، اشتباه کرده بود و وزارت اطلاعات هم به این واقعیت اعتراف کرد.

مشخصات کتاب:

ماهان عابدین/ بازخیزی ایران: عروج دولت شیعی/ انتشارات دانشگاه آکسفورد/ ۲۰۱۹/ ۲۷۲ صفحه.

بیشتر از فرهنگ و هنر