هیدروهژمونی ترکیه: تهدید ایران از سه سو

طالبان نیز همچون اسلاف خود برای رعایت‌نکردن حقابه ایران، هیدروهژمونی ترکیه را الگو قرار داده‌اند؛ اما نقش ترکیه فراتر از یک الگو است

ابرپروژه داپ (آناتولی شرقی) کار خود را در سال ۲۰۱۱ بی‌سروصدا آغاز کرد- IRNA

«اعتماد خوب است، اما کنترل بهتر است.»
ولادیمیر لنین

دشت‌هایی وسیع، سرسبز، حاصلخیز، آباد، پرآب و پررونق زیر آسمان آبی؛ این تصویری است از سیستان در زمانه‌ای که آب هیرمند در آن جاری بود. عرصه‌ای که تا همین ۸۰-۷۰ سال پیش، با کشتزارها و انبار غله‌اش شناخته می‌شد اما اکنون مردم در سرزمین رستم دستان جز بی‌آبی، گردوغبار، زمین سله‌بسته و فقر نصیب نمی‌برند. چهره سیستان یک‌شبه تغییر نکرد. پشت این ویرانی، ۱۵۰ سال تاریخ پرفراز و نشیب نهفته است. پس از آنکه بریتانیایی‌ها در دوران پادشاهی ناصرالدین‌شاه، مرزهای شرقی ایران را تعیین کردند، هیرمند و حقابه‌اش شد مشکل حل‌ناشدنی دو همسایه.

در شمال‌غربی کشور نیز کم‌وبیش همین سناریو بی‌آبی در حال تکرار است. آیا بلایی که بر سر سیستان آمد، ممکن است برای رود ارس و آذربایجان نیز تکرار شود؟ هیدروهژمونی ترکیه چگونه از سه سو، شمال غربی، جنوب‌غربی و جنوب‌شرقی ایران را در معرض ویرانی قرار خواهد داد؟

امپراتوری آبی

وقتی ایران روزهای پرتلاطم پس از واقعه ۵۷ را می‌گذراند، ترکیه با تمام قوا «ماموریت هیدرولیکی‌» خود را دنبال می‌کرد: تجمیع پروژه‌های کوچک و پراکنده آبی و ایجاد ابرپروژه گاپ (پروژه آناتولی جنوب‌شرقی). ماموریت هیدرولیکی تفکری است ضدمحیط‌ زیستی و بر اساس آن، هر قطره آبی که به اقیانوس یا دریا می‌ریزد و انسان نتواند از آن استفاده کند، هدر رفته است. در نتیجه دولت‌ها برای اجرای این ماموریت، سازه‌ها و سدهایی می‌سازند که تا حد ممکن آب را مهار کنند.

ماموریت هیدرولیکی ترکیه از سال‌های دور موردتوجه و اعتراض کشورهای همسایه بود. در گزارش‌های به‌جا‌مانده از ساواک در دهه ۴۰ خورشیدی از سدسازی در ترکیه، سوریه و عراق روی دو رود دجله و فرات به عنوان تهدیدی برای ساکنان حاشیه اروندرود در خوزستان یاد شده است که در نتیجه آن، شش میلیون نخل بر اثری شوری آب خشک می‌شوند و ساکنان آن ناحیه ناگزیر تن به مهاجرت خواهند داد. همان‌ زمان روزنامه‌های عراق و سوریه از سدسازی‌های ترکیه انتقاد می‌کردند.

سرچشمه دجله کوه‌هایی در شرق ترکیه است. این رود به سمت جنوب شرق روان می‌شود و ضمن تشکیل بخشی از مرز سوریه و ترکیه، به عراق می‌رسد و در شهر قرنه، حدود ۳۸۵ کیلومتری جنوب شرق بغداد، به فرات می‌پیوندد و پس از ۱۱۰ کیلومتر به خلیج‌ فارس می‌ریزد. طول دجله یک هزار و ۹۰۰ کیلومتر است.

سرچشمه فرات، طولانی‌ترین رودخانه غرب آسیا، نیز در ترکیه است. طول فرات به دو هزار و۷۰۰ کیلومتر می‌رسد و پس از عبور از سوریه، وارد عراق می‌شود.

حوضه آبریز دجله و فرات شش کشور ترکیه،‌ سوریه، عراق، ایران، اردن و عربستان سعودی را در برمی‌گیرد (در برخی منابع، کویت نیز یکی از کشورهای این حوضه معرفی شده است). مساحت حوضه آبریز فرات و دجله به ترتیب ۵۸۰ و ۳۷۰ هزار کیلومترمربع است (این ارقام در منابع گوناگون، متفاوت است).

اگر در اوایل دهه ۶۰ خورشیدی گمان می‌رفت ترکیه با هیدروپلیتیک (ترکیبی متوازن از آب و سیاست)‌ در تلاش است سیاست‌های خود در منطقه را پیگیری کند،‌ پس از فروپاشی شوروی سابق، می‌شد دید که بیشتر به دنبال هیدروهژمونی در منطقه است؛ پیشبرد خواسته‌های سیاسی و اقتصادی خود با اعمال قدرت و فشار از طریق کنترل منابع آب (هیدروهژمونی یا سلطه آبی بیشتر مربوط به قدرت سیاسی‌ــ‌اقتصادی یک کشور است تا موقعیت بالادستی یا پایین دستی حوزه).

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

شاید به دلیل اعمال هیدروهژمونی بود که ترکیه در ۱۹۹۷ به کنوانسیون قوانین بهره‌برداری غیرکشتیرانی از آب‌های بین‌المللی در مجمع عمومی سازمان ملل ملحق نشد. پیش از آن، البته به کشورهای عربی «پروژه انتقال آب صلح» را پیشنهاد داده بود تا شاید عمق استراتژیک خود را افزایش دهد.

زورآزمایی آبی

از میان ۱۰ ابرپروژه آبی در ترکیه، توجه و تمرکز افکارعمومی در ایران بیشتر به گاپ (پروژه آناتولی جنوب شرقی بر روی دجله و فرات) و تازگی‌ها پروژه داپ (آناتولی شرقی روی سرشاخه‌های ارس‌ــ‌کورا) معطوف بوده است.

نخستین گام برای عملیاتی شدن گاپ در دهه ۷۰ میلادی برداشته شد. این پروژه ۹ استان را در برمی‌گیرد و شامل ۲۲ سد، ۱۹ نیروگاه برق‌‌ــآبی، ۹ پروژه تامین آب آشامیدنی و آبیاری یک هزار و ۵۶ میلیون هکتار اراضی کشاورزی است. سد آتاتورک روی رود فرات تنها یکی از این سدها است با گنجایش ۴۹ میلیارد مترمکعب (گنجایش آن هفت‌ برابر سد کرخه، بزرگ‌ترین سد ایران، است). سد دیگر، ایلیسو، حدود ۱۰.۴۱ میلیارد مترمکعب ظرفیت دارد و روی دجله احداث شده است. بر پایه بررسی‌های موسسه‌ای سوییسی، دمای آب پس از این سد حدود ۱۰ درجه سردتر از دمای طبیعی آن در بهار و تابستان است و در ادامه مسیر با سموم دفع آفات و کودهای شیمیایی آلوده می‌شود؛ ترکیبی از عوامل مخرب که بر پایین‌دست اثر منفی دارد؛ اما ماجرا به همین‌جا ختم نمی‌شود.

کاهش کمیت و کیفیت آب در پایین‌دست (علاوه بر عوامل دیگر نظیر ناامنی) سبب شده است که برخی از زمین‌های کشاورزی در سوریه و عراق رها و به چشمه‌های ریزگرد بدل شوند. سال‌هاست این روند ادامه دارد و بر اثر ریزگردها، نفس ایرانیان در سینه تنگ می‌شود. به علاوه، کاهش کمیت و کیفیت آب دجله تا امروز لطمات زیان‌باری بر هورالعظیم، تالاب مرزی ایران و عراق، وارد کرده است.

در این میان نباید از سدسازی‌ها و پروژه‌های آبی عراق و سوریه نیز غافل شد. کارنامه این دو کشور در تخریب منابع آبی و ایجاد چشمه‌های ریزگردــ‌ به دلیل جنگ و شرایط پرتلاطم داخلی‌ــ کمتر زیر ذره‌بین قرار گرفته است.

ابرپروژه داپ (آناتولی شرقی) کار خود را در سال ۲۰۱۱ بی‌سروصدا آغاز کرد. این پروژه در حوضه رود ارس‌ــ‌کورا و در ۱۴ استان به اجرا درآمده و تا امروز ۱۸ سد در این حوزه ساخته شده یا در حال ساخته شدن است. بنا به گزارش روزنامه انتخاب، وزارت خارجه ترکیه بر انتشار اسناد و جزئیات پروژه داپ که گویا قرار است شامل ۹۰ سد و ۱۰۰ طرح آبیاری اراضی کشاورزی باشد، نظارت دارد. به گفته فیصل ایروغلو، وزیر سابق جنگلداری و امور آب، درآمدزایی داپ در حوزه‌های آبیاری، انرژی و آب شرب ۱.۵ میلیارد دلار خواهد بود و ۲۲۰ هزار فرصت شغلی نیز ایجاد می‌کند.

در سال‌های اخیر، ترکیه کشت آبی در حوزه رودخانه کورا، نزدیک مرز گرجستان، را از سه هزار به ۵۱ هزار هکتار افزایش داده و قرار است پنج سد بزرگ در بالادست این رودخانه احداث کند. یکی از آن‌ها به نام بسیکایا ۲۱۶ میلیون مترمکعب ظرفیت خواهد داشت.

طول ارس حدود یک هزار و ۷۰ کيلومتر است و از استان ارزروم ترکیه سرچشمه می‌گیرد، به سمت شرق روان می‌شود و مرز ترکیه با ارمنستان، مرز ارمنستان با ایران و مرز ایران با جمهوری آذربایجان را تشکیل می‌دهد. سپس در جمهوری آذربایجان به رود کورا متصل می‌شود و بعد از حدود ۲۱۰ کیلومتر در نهایت به دریای خزر می‌ریزد.

رود کورا شریان اصلی منطقه قفقاز است. حوضه آبریز ارس‌ــ‌‌کورا حدود ۱۸۸ هزار کیلومترمربع وسعت دارد و ۲۰ درصد آن یعنی ۳۸ هزار کیلومترمربع (تقریبا به اندازه استان آذربایجان غربی) در خاک ایران قرار دارد. با اینکه آثار و عواقب دقیق پروژه داپ روی ایران چندان مشخص نیست، احتمال دارد آینده تاریکی در انتظار رود ارس،‌ دو استان شمال‌غربی و نیز دریاچه ارومیه باشد. آثار مخرب و بلافصل این پروژه  برای ایران حتی می‌تواند از پروژه گاپ نیز ویرانگرتر باشد؛ شاید کم‌وبیش مشابه همین وضعیتی که امروز سیستان با آن رو‌برو است. هیدروهژمونی ترکیه به همین دو پروژه محدود نمی‌شود.

نبرد آبی

تنش، نزاع و گاه درگیری بین ساکنان دو سوی مرز ایران و افغانستان بر سر آب هیرمند (هلمند) سابقه‌ای تاریخی دارد. از دیرباز تا امروز، خشکسالی همواره بهانه‌ای بوده است برای ندادن حقابه ایران. دست‌کم سه مهاجرت عمده به دلیل بی‌آبی از سیستان ثبت شده است: ۱۲۸۱،‌ ۱۳۲۶ و ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۴.

هیرمند از باباکوه در سلسله جبال هندوکش در ولایت میدان وردک سرچشمه می‌گیرد، به سمت جنوب غرب جاری می‌شود، از ولایت‌های دایکندی و اروزگان و بعد شهر لشکرگاه در ولایت هلمند عبور می‌کند و به دشت مارگو می‌رسد. در بند کمال‌خان به سمت شمال تغییر مسیر می‌دهد و در نهایت به سیستان و هامون جاری می‌شود. بندهای ارغنداب و سوختوک (هر دو از شاخه‌های هیرمند)، کجکی و کمال‌خان از سازه‌های این حوضه آبی‌اند.

ایران و افغانستان بین سال‌های ۱۳۰۰ تا ۱۳۵۱ سر تقسیم آب هیرمند به توافق رسیدند که در عهدنامه مودت (۱۳۰۰)، عهدنامه ودادیه و تامینیه (۱۳۰۶)، قرارداد تقسیم مساوی آب از بند کمال‌خان (۱۳۱۷) و معاهده تقسیم آب هیرمند (۱۳۵۱) بازتاب داشته است. بعدها در ۱۳۸۰، محمد خاتمی، رئیس دولت جمهوری اسلامی، و حامد کرزای، رئیس دولت موقت افغانستان، سند همکاری امضا کردند که یکی از بندهای آن تاکید بر اجرای معاهده ۱۳۵۱ بود. با این حال، در روزهای اخیر، تنش بین دو کشور وارد مرحله تازه‌ای شد. به نظر می‌رسد طالبان نیز همچون اسلاف خود، برای رعایت نکردن حقابه ایران، هیدروهژمونی ترکیه را الگو قرار داده‌اند. اما نقش ترکیه فراتر از یک الگو است.

نیاز آبی در افغانستان به دلیل رشد کشاورزی در حاشیه هیرمند افزایش داشته است و شاید همین بهانه‌ای بود برای ترکیه که در بند (سد) کجکی سرمایه‌گذاری کند و در واقع هیدروهژمونی خود را گسترش دهد. این سازه آبی در شهرستان کجکی ِولایت هلمند احداث شد. سابقه آن به دهه ۵۰ میلادی باز می‌گردد. شرکت موریسون-کندوسون (Morrison–Knudsen) در سال ۱۳۳۲ (۷۰ سال پیش)‌ فاز اول این سد را با ظرفیت ۵۱ مگاوات برق به پایان برد. در همان سال، ارتشبد فضل‌الله زاهدی، نخست‌وزیر، تصمیم گرفته بود تاسیسات آبی روی هیرمند را بمباران کند. آن را در جلسه‌ای محرمانه با هیئت‌ دولت مطرح کرد و همه با آن موافق بودند. سفرای انگلستان و آمریکا از تصمیمش مطلع شدند و او را منصرف کردند.

فاز دوم بند کجکی به دلیل مشکلات داخلی افغانستان به تاخیر افتاد تا اینکه وزارت آب و انرژی افغانستان برای تکمیل آن قراردادی سه‌‌جانبه با آمریکا و ترکیه امضا کرد. شرکتی ترکیه‌ای به نام «ساختمان ۷۷» (77İnşaat) با قراردادی ۲۰۰ میلیون دلاری در سال ۱۳۹۵‌ــ‌ زمانی که حکومت وحدت ملی سر کار بودــ عملیات فاز دوم را آغاز و در مرداد ۱۴۰۱ آن را تکمیل کرد.

با افتتاح این پروژه، ظرفیت تولید برق به ۱۵۱ مگاوات افزایش پیدا کرد، ارتفاع آب پشت سد یک متر بالاتر رفت و ظرفیت ذخیره آب پشت سد تقریبا دو برابر شد (از ۱.۲ به ۲.۳۴ میلیارد مترمکعب رسید). خبر اتمام این پروژه زنگ خطری بود برای آینده سیستان و تالاب بین‌المللی هامون. سلطه طالبان بر افغانستان که برای حسن همجواری و دیپلماسی ارزشی قائل نیستند، می‌تواند تهدیدی جدی برای بقای سیستان باشد.

فعالیت دیگر ترکیه روی رود هیرمند اتمام بند کمال‌خان است. ساخت این سد در ۸۰ کیلومتری مرز ایران سال ۱۳۴۵ در سه فاز آغاز شد و تنها یک فاز آن به پایان رسید. پس از توقفی ۴۵ ساله، ساخت فاز دوم در سال ۱۳۹۰ شروع و چهار سال بعد تکمیل شد. اجرای فاز سوم با قراردادی ۷۸ میلیون دلاری به یک شرکت ترک‌ــ‌افغان به نام پیماتک (Peymatek) رسید. برخی خبرگزاری‌ها در ایران و افغانستان از ورشکسته بودن این شرکت خبر دادند، با این حال محمد اشرف غنی، رئیس‌جمهوری پیشین افغانستان، اجرای فاز سوم را در فروردین ۱۳۹۶ و بهره‌برداری از آن را در فروردین ۱۴۰۰ افتتاح کرد. ظرفیت مخزن این سد ۵۲ میلیون مترمکعب، سطح زیرکشت ۱۷۴ هزار هکتار و تولید برق آن ۹ مگاوات است.

هیدروهژمونی که طالبان و مقام‌های پیشین افغانستان به کار گرفته‌اند، پیش‌تر از سوی ترکیه به بوته آزمایش گذاشته شده بود. این کشور از یکسو با تمام قوا ماموریت هیدرولیکی خود را درون مرزها به اجرا گذاشته و از سوی دیگر آن را بیرون مرزهای سیاسی خود نیز گسترانده‌ است. اثر هیدروهژمونی ترکیه در شرق ایران امروز بیش از گذشته به چشم می‌آید. درگیری‌ها و تنش‌‌های اخیر تنها گوشه‌ای از آثار نامطلوب این سلطه آبی است.

هامون و هیرمند در شرق، هورالعظیم در جنوب غربی و ارس و سرزمین‌های شمال غربی ایران یا از نفس افتاده‌اند یا در آینده نزدیک از نفس خواهند افتاد. به علاوه، سال‌ها است که ریزگردها با منشا خارجی نفس ایرانیان را در سینه حبس کرده‌اند. سوریه، عراق، افغانستان و ترکیه هر یک در بروز این بلای ایران‌سوز نقش دارند، همچنان که جمهوری اسلامی با سیاست‌ها و سوءمدیریت عمدی و ویرانگرش تسهیل‌کننده نابودی ایران بوده است. امنیت محیط‌ زیستی در ایران بیش از همیشه در معرض تهدید است. سوال بزرگ این است که چه راه‌حلی برای مقابله با این ویرانگری وجود دارد؟

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه