چندقطبی شدن نظام منطقه‌ای و جهانی، رحمتی برای کشورها و ملت‌ها

تک‌قطبی شدن جهان به رهبری آمریکا در دهه آخر قرن ۲۰ و پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، آغاز شد

تیتر روزنامه وطن امروز با عنوان «بازنده آمریکا» - ۱۱ مارس ۲۰۲۳ - AFP

اختلاف و تعدد دیدگاه‌ها درباره توافق عربستان سعودی و ایران یک امر طبیعی و برخاسته از خوانش‌های مختلف است. رسیدن به این توافق عوامل و علل گوناگون دارد، اما مهم‌ترین آن‌ها پنج عامل‌اند.

عامل نخست، نقش پیشتاز چین، دوم، نقش مهم عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران، سوم، بحران موجود در روابط ریاض‌ــ‌‌تهران و پیچیدگی‌های مسائل منطقه‌ای مرتبط با آن است. عامل چهارم تحولات پی‌درپی راهبردی، ژئوپلیتیکی و اقتصادی در منطقه و جهان است که به آن‌ها بسیار توجه شده و پنجم هم، ضعیف شدن روابط آمریکا و متحدانش در خاورمیانه است که در اثر آن، اختلاف‌ها و کشمکش‌هایی میان واشنگتن و برخی از پایتخت‌های دیگر جهان به وجود آمد.

پس از اعلام توافق، هر دو کشور اذعان کردند که توافق به دست‌آمده در واقع آغاز گفت‌وگوها برای حل مسائل مورداختلاف است. چنانچه شاهزاده فیصل بن‌ فرحان، وزیر خارجه عربستان سعودی، گفت: «دستیابی ما به این توافق، به این معنی نیست که ما همه مسائل مورداختلاف را حل کرده‌ایم.»

ناصر کنعانی، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران، هم در پاسخ به پرسشی درباره بحران یمن، گفت: «گفت‌وگوها درباره مسائل مربوط به دو طرف صورت گرفت. ایران آماده است در حل بحران یمن نقش مثبت ایفا کند اما به نمایندگی از هیچ کشوری گفت‌وگو نخواهد کرد.» 

از سوی دیگر، جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی آمریکا، توافق یادشده را «یک تحول مثبت و مهم» خواند و افزود: «دولت جو بایدن پیوسته با ریاض در ارتباط بود و در جریان روند گفت‌وگوها قرار داشت.»

با توجه به حقایق یادشده، چند پرسش اساسی مطرح می‌شود؛ آیا بعد از امضای توافق‌نامه عربستان سعودی و ایران، ما به گفته سید علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، در «آغاز مرحله پساآمریکا در خاورمیانه» قرار گرفته‌ایم؟ آیا بر اساس گفته سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، در نشست امنیتی مونیخ، جهان به «نظام بین‌المللی پس از آمریکا» وارد شده است؟ سخنان سردار رحیم صفوی، مشاور خامنه‌ای، که توافق‌ ایران و عربستان سعودی را «یک زمین‌لرزه سیاسی و پایانی برای هژمونی آمریکا در منطقه» خواند، تا چه اندازه درست است؟ آیا نقش اقتصادی و سیاسی مهم چین به نقش امنیتی و سیاسی آمریکا در منطقه پایان خواهد داد؟ آیا «شکستن فضای تک‌قطبی موجود به رهبری آمریکا و بر قرار کردن نظام چندقطبی به‌ جای آن» که یکی از اهداف حمله پوتین به اوکراین بود، تحقق یافته است؟

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

تک‌قطبی شدن جهان به رهبری آمریکا در دهه آخر قرن ۲۰ و پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، آغاز شد. رونالد ریگان، رئیس‌جمهوری پیشین آمریکا، این نظام را مدیریت کرد و رئیس‌جمهوری‌های بعد از او یعنی جورج بوش پدر و بیل کلینتون، راهش را ادامه دادند. ولی جورج بوش پسر آن را به حد افراط رساند و تصمیم گرفت پروژه «خاورمیانه بزرگ» را با توسل به زور تحمیل کند که به شکست و ناکامی منتهی شد. اما زمانی‌ که باراک اوباما به کاخ سفید آمد، با سیاست‌های احمقانه‌اش، به نظام تک‌قطبی پایان داد. اوباما سیاست تقسیم نفوذ میان عربستان سعودی و ایران در خاورمیانه را پیش کشید تا دولت خود را برای تمرکز بر خاوردور و رویارویی با چین و روسیه، آماده کند.

 ویلیام برنز، رئیس سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا، اخیرا در سخنرانی در دانشگاه جورج تاون، اعتراف کرد: «ایالات متحده آمریکا تلاش کرد تعهدات خود را در خاورمیانه کاهش دهد و حتی آن منطقه را ترک کند، اما بدی خاورمیانه این است که هر بار در ابقای ما در آنجا و درگیر کردن ما با مسائلش، پیروز می‌شود.»

در واقع رو کردن آمریکا به خاوردور برای مواجهه با چین و روسیه، با دو جریان برخورد کرد؛ یکی تحرک چین به سمت خاورمیانه در چارچوب پروژه بزرگ «یک کمربند، یک راه» و دوم، حمله نظامی روسیه به اوکراین. اینجا بود که آمریکا ناگزیر شد بار دیگر بر خاورمیانه و اروپا تمرکز کند.

اکنون منطقه خاورمیانه به صحنه رقابت‌های بین‌المللی مبدل شده است؛ به گونه‌ای‌ که نه آمریکا می‌تواند از این منطقه بیرون رود و آن را به چین و روسیه واگذار کند و نه پکن و مسکو می‌توانند خلاء واشنگتن در این منطقه را پر کنند. خوشبختانه این بهترین وضعیت است؛ زیرا نظام تک‌قطبی برای کشورهای متوسط و کوچک، سخت و ناگوار است اما نظام چند‌قطبی برای آن‌ها رحمت و گشایش است. همان‌طور که در فقه اسلامی گفته می‌شود، «اختلاف‌ امامان برای امت رحمت است».

اکنون در جهان دو نوع چندقطبی‌گری حاکم است؛ یکی چندقطبی‌گری بین‌المللی در نظام جهانی که در راس آن آمریکا، چین، روسیه و اتحادیه اروپا قرار دارند. دوم چند قطبی‌گری منطقه‌ای که به سوی نظام منطقه‌ای گام بر می‌دارد و از پنج قدرت تشکیل شده است که عبارت‌اند از عربستان سعودی، جمهوری اسلامی ایران، ترکیه، مصر و اسرائیل.

توافق سعودی‌ــ‌ایران در چنین فضایی به وجود آمد. آیا قدرت‌های بزرگ سر عقل می‌آیند و رقابت منفی و مضر را پشت سر می‌گذارند و به سمت مرحله رقابت مثبت و مفید گام برمی‌دارند؟ آیا قدرت‌های منطقه‌ای به گفته شاهزاده فیصل بن‌ فرحان، «به‌جای پرداختن به سلطه‌گری، توسعه و رفاه را در اولویت خود قرار می‌دهند»؟ آزمون عملی بسیار نزدیک است.    

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

© IndependentArabia

بیشتر از دیدگاه