روزشمار هفت ماه خیزش مردمی ایران؛ مهسا، اسم رمز انقلاب

دولت ابراهیم رئیسی از روز روی کار آمدن، یکی از رسالت‌های بزرگ خود را برقراری امور شرعی در جامعه اعلام کرد

غروب ۲۲ شهریور سال ۱۴۰۱ وقتی ایرانیان به روال معمول سال‌های اخیر، درگیر مشکلات اقتصادی عدیده بودند، گشت ارشاد دختری را دستگیر کرد که کشته‌ شدن او در زمان بازداشت، نقشی تازه‌ در تاریخ ایران رقم زد.

دستگیری و انتقال مهسا امینی به بیمارستان تنها چند ساعت طول کشید و انتشار خبر آن نیز دو روز بعد اتفاق افتاد. این در حالی بود که طی ماه‌های قبل از این رویداد، تصاویر و اخبار برخورد خشونت‌آمیز با زنان در خیابان به بهانه کنترل حجاب اجباری بارها در رسانه‌های اجتماعی منتشر و با واکنش منفی جامعه مواجه شده بود.

دولت ابراهیم رئیسی از روز روی کار آمدن، یکی از رسالت‌های بزرگ خود را برقراری امور شرعی در جامعه اعلام کرد و از ستاد امر به‌ معروف و نهی‌ از منکر و برنامه‌های آن علیه زنان حمایت می‌کرد.

در چنین شرایطی، شب ۲۴ شهریور، حضور جمعی از مردم جلو بیمارستان کسری، محل بستری‌ شدن مهسا، اولین لحظات شروع یک خیزش تاریخی با ابعاد جهانی بود. جمعه ۲۵ شهریور، وقتی حوالی عصر خبر کشته‌ شدن مهسا امینی منتشر شد، بازهم کسی گمان نمی‌کرد قتل این دختر جوان قرار است طی ۷۲ ساعت آینده، جمهوری اسلامی را با بزرگ‌ترین بحران اجتماعی و امنیتی تاریخ خود مواجه کند.

جرقه اصلی زمانی زده شد که روز شنبه ۲۶ شهریور، وقتی تصاویر مراسم تدفین مهسا انتشار یافت، نوشته‌ کوتاهی بر سنگ مزار او مردم ایران را منقلب کرد؛ «ژینا تو نمی‌میری، نامت رمز می‌شود.»

همین جمله وقتی کنار شعار «زن، زندگی، آزادی» قرار گرفت، خشم و شعارهای اعتراضی حاضران در مراسم خاکسپاری مهسا را در طول شب به خیابان‌های شهر سقز کشاند. جمهوری اسلامی هم بلافاصله با بازداشت دو روزنامه‌نگار منتشرکننده خبر قتل و مراسم خاکسپاری مهسا، سرکوب را آغاز کرد.

در روز یکشنبه، سنندج و برخی دیگر از شهرهای ایران نیز به چرخه اعتراض‌ها وارد شدند اما انتخاب نام خیزش مردمی برای جنبش «زن، زندگی، آزادی» روز دوشنبه رقم خورد که فعالان حقوق زنان برای تجمع در تقاطع خیابان حجاب و بلوار کشاورز فراخوان دادند. تجمعی که اگرچه از همان دقایق ابتدایی‌، با برخورد سرکوبگرانه ماموران انتظامی همراه بود، کمتر از چند ساعت بعد، به حضور جمعیت کثیری از مردم منتهی شد.

تجمع‌های خیابانی بلافاصله به دانشگاه‌ها کشیده شدند و دانشجویان پرچمدار اعتراض‌هایی شدند که جمهوری اسلامی پیش‌تر فکر می‌کرد در حوزه‌های اقتصادی رخ می‌دهند. حضور دانشجویان در صحنه اعتراض‌ها پس از سال‌ها بار دیگر فضای دانشگاه‌های ایران را سیاسی و به‌شدت ملتهب کرد.

آغاز کارزار قیچی‌ کردن موها که از سنت‌های سوگواری اقوام ایرانی ا‌ست، هم به‌سرعت اخبار اعتراض مردم ایران را به رسانه‌های جهان کشاند. روز ۲۹ شهریور، وقتی خبر رسیدن اعتراض و اعتصاب به بازار تهران منتشر شد، مشخص بود این بار حکومت با پدیده‌ای شبیه آبان ۹۸ و یا اعتراض‌های سال ۱۳۸۸ روبرو نیست.

ماجرا وقتی بالا گرفت که دختر جوانی غروب ۲۹ شهریور مفقود شد و حدود ۱۰ روز بعد، کشف پیکرش در پزشکی قانونی او را به یکی دیگر از نمادهای جنبش مردمی ایران بدل کرد. بهت جامعه از قتل فجیع نیکا شاکرمی به‌حدی بود که حکومت ناچار شد سناریوهای مختلفی برای مرگ او منتشر کند. سناریوهایی که مردم هیچ‌کدام را نپذیرفتند.

دو روز پایانی تابستان ۱۴۰۱ را باید زمانی دانست که نام‌هایی تازه‌ای به فهرست کشته‌شدگان جوان ایران اضافه می‌شد؛ حدیث نجفی، سارینا اسماعیل‌زاده، غزاله چلابی و حنانه کیا؛ دختران جوانی که کشته‌ شدنشان مفهومی به نام جوان‌کشی را در کارنامه سیاه جمهوری اسلامی جهانی کرد.

دوم مهرماه، درگیری دانشجویان در چند دانشگاه و شلیک گلوله‌های ساچمه‌ای به آن‌ها، تقابل دانشجویان با نیروهای سرکوب را به دوری تازه وارد کرد. همچنین خبر سقوط شهر اشنویه برای ساعاتی و اخبار کشتار و دستگیری مردم معترض در شهرهای آمل و بسیاری از شهرهای کردستان رویای انقلاب را در ذهن جوانان ایرانی پررنگ کرد.

از روز سوم مهر، جامعه با پدیده‌ای نو آشنا شد. اگرچه از مراسم خاکسپاری مهسا نمونه‌هایی از برداشتن روسری میان معترضان به‌خصوص در جریان حضور خیابانی دیده شده ‌بود، این تصاویر روسری‌‌ سوزاندن در معابر شهرها بود که نمادی دیگر برای جنبش زنان ایران و خیزش مردمی ساخت.

روز ششم مهرماه، با نام شروین حاجی‌پور و ترانه «برای» پیوند خورده است؛ روزی که انتشار این اثر صدای انقلاب ایران را بلندتر کرد و باعث شد هنرمندانی مانند راجر واترز همدلانه با آن همراه شوند.

جمعه ۸ مهرماه، مردم زاهدان در اعتراض به قتل مهسا امینی و همچنین خبر تجاوز یکی از فرماندهان نیروی انتظامی به دختری بلوچ، پس از نماز جمعه این شهر به خیابان آمدند که با شلیک گلوله‌های جنگی ماموران امنیتی روبرو شدند. به روایت حکومت، نام ۱۹ کشته و به روایت نهادهای حقوق بشری نام بیش از ۴۰ کشته که کودکان نیز در میان آن‌ها بودند، تنها طی چند ساعت در زاهدان ثبت شدند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

حمله جمهوری اسلامی به مردم زاهدان و هفته بعد از آن مردم خاش، برگی بود که در تاریخ سرکوب در ایران به این شکل و به‌ صورت علنی آن هم علیه مردم نمازگزار سابقه نداشت.

این جمعه خونین نه‌تنها تا پایان سال ۱۴۰۱ تمامی جمعه‌های زاهدان را به روزهایی برای اعتراض سراسری بدل کرد، بلکه امام‌جماعت اهل‌ سنت مسجد مکی زاهدان، مولوی عبدالحمید را نیز به یکی از مهم‌ترین چهره‌های مخالف حکومت مبدل کرد.

حاکمیت ابتدا کشتار زاهدان را به گروه‌های تروریستی منسوب کرد. اما با افشاگری مولوی عبدالحمید، یک ماه بعد ناچار شد بپذیرد ماموران امنیتی و انتظامی‌ این جنایت را مرتکب شده‌اند؛ جنایتی که متهمان آن به دادگاه معرفی نشدند.

در مهرماه، اعتراض‌های مردم ایران رفته‌رفته به انقلابی فراگیر تبدیل شد که با هیچ ترفند و سرکوبی سر باز ایستادن نداشت و این بار حامیانی مهم به نام ایرانیان مهاجر در جهان پیدا کرده بود.

نهم مهرماه تجمع بی‌سابقه ایرانیان در ۱۵۰ شهر جهان روزی باشکوه را در تاریخ مبارزه مدنی و خیزش مردمی ثبت کرد. در این روز، شعارهای مردم بسیار فراتر از مسئله زنان رفت و محور اصلی خیزش براندازی جمهوری اسلامی و کنار زدن لابی‌های نظام در جهان به نفع مردم شد.

اما دهم مهرماه، خبری تلخ جامعه را نگران کرد. خبر هجوم ماموران لباس شخصی و امنیتی به دانشگاه صنعتی شریف و ضرب‌وشتم و دستگیری دانشجویان سبب شد مردم شبانه به سمت این محل حرکت کنند و تا نزدیکی‌های صبح آنجا بمانند. در این شب، صحنه‌هایی تکان‌دهنده از حمله نیروهای لباس شخصی علیه دانشجویان ثبت شد؛ صحنه‌هایی که افکارعمومی را به‌سرعت متوجه میزان جنایتکارانه بودن اقدام‌های حکومت علیه شهروندان و مخالفان کرد.

در همین روز، انتشار تصویر خدانور لجه‌ای که دست‌هایش زیر آفتاب داغ به میله‌ای بسته شده بود، بار دیگر نام و نمادی تازه به جنبش بخشید. خیزشی که هر روز تحت‌تاثیر شدت سرکوب جمهوری اسلامی و مقاومت مردم اتفاقی تاثیرگذار در آن رخ می‌داد، یازدهم مهرماه یکی از تاریخی‌ترین روزهای خود را شاهد بود؛ روزی که دختران و پسران نوجوان در مدارس اعتراض، کشف حجاب و حضور خیابانی را شروع کردند.

فراخوانی که برای شنبه ۱۶ مهر اعلام شد، یکی از بزرگ‌ترین حضورهای خیابانی مردم را رقم زد که این بار نوجوانان نیز در صف اول آن بودند. در این روز، کسبه شهرهای مختلف کردستان هم اعتصاب کردند.

۱۷ مهرماه، خبر شورش زندانیان لاکان رشت موجب شد مردم به سمت این مکان حرکت کنند و ساعتی بعد خبر آتش‌سوزی در این زندان رسانه‌ای شد.

کشته‌ شدن اسرا پناهی، نوجوان ۱۵ساله اردبیلی، در پی حمله ماموران به مدرسه او، ۲۰ مهر را به تاریخی سیاه برای جامعه فرهنگیان ایران مبدل کرد. در این تاریخ، اعتراض‌ها به حدی بالا گرفت که علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، در روز ۲۲ مهر صراحتا معترضان را معاند و فریب‌خورده خواند و خواستار پایان‌ یافتن خیزش به هر ترتیب شد.

۲۳ مهرماه زندان اوین که مرکز شکنجه و نگهداری چند هزار بازداشت‌شده خیزش مردمی بود، هدف حمله ماموران امنیتی قرار گرفت، به سمت زندانیان تیراندازی شد و بخش‌هایی از زندان آتش گرفت. آتش و گلوله‌هایی که در روزهای بعد مشخص شد تعداد زیادی از زندانیان را هدف قرار داده بود.

اما تهدید رهبر جمهوری اسلامی ترسی در دل جوانان ایجاد نکرد و جز تداوم اعتراض‌ها، پاسخی نداشت. به‌ویژه آنکه هم‌زمان با فراخوان ۳۰ مهرماه برلین، مردم در شهرهای مختلف ایران نیز به خیابان آمدند تا مرزهای اعتراض به حکومت میان ایرانیان داخل و خارج برداشته شود.

شروع آبان با تحصن معلمان رقم خورد. روز چهارم آبان، هم‌زمان با چهلم مهسا امینی، بار دیگر شهرهای ایران به صحنه اعتراض‌های گسترده تبدیل شدند.

در حالی‌ که رسانه‌های جهان اخبار خیزش مردمی این روز را مخابره می‌کردند، خبری عجیب در رسانه‌های جمهوری اسلامی منتشر شد؛ حمله مهاجمی ناشناس به حرم شاهچراغ در شیراز و کشته‌ شدن تعدادی از زائران که جامعه از همان دقایق ابتدایی، آن را پروژه‌ نظام برای انحراف اخبار اعتراض‌ها ‌دانست.

مراسم چهلم نیکا شاکرمی در روز پنجم آبان بار دیگر فرصت آن بود که مردم معترض به خیابان‌ها بیایند اما ماه آبان چند واقعه مهم دیگر نیز داشت؛ برگزاری اعتراض‌ها به مناسبت روز کوروش، آغاز دادگاه دستگیرشدگان و اعتصاب گسترده به بهانه سالروز کشتار آبان ۹۸ هرکدام جزئی از وقایع مهم در تقویم آبان ۱۴۰۱ است. اما مهم‌ترین روزهای این ماه را باید ۱۲ آبان، روز درگیری خونین مردم و ماموران در مراسم چهلم حدیث نجفی و همچنین حمله به بازار شهر ایذه و کشته‌ شدن کودک ۹ساله، کیان پیرفلک، دانست.

حکومت تلاش کرد مسئولیت قتل کیان را همانند موارد پیشین، از دوش خود بردارد، ولی شجاعت خانواده کشته‌شدگان هربار سبب می‌شد ننگ جنایت بر پیشانی حکومت باقی بماند.

آخرین روزهای آبان با کشتار گسترده مردم در شهرهای کردنشین مصادف شد. دستگاه امنیتی به فرمان علی خامنه‌ای برای پایان‌ دادن به اعتراض‌ها در این بخش از ایران، با ادوات جنگی سنگین و نیروهای شبه‌نظامی وارد این شهرها شد. اوج این کشتار در شهر جوانرود رخ داد و سبب شد پارلمان اروپا بیانیه‌ای در حمایت از خیزش مردم ایران صادر کند.

در آذر ۱۴۰۱، اگرچه سرکوب‌ها شدت یافت و دستگیری گسترده معترضان از حجم اعتراض‌های خیابانی کاست، چند واقعه مهم این ماه را نیز در تداوم ماه‌های گذشته قرار داد؛ اعتصاب کامیون‌داران در روز اول آذرماه، دستور تشکیل کمیته حقیقت‌یاب از سوی سازمان ملل و آغاز اعتصاب سه‌‌روزه، در کنار شادی مردمی از حذف تیم فوتبال جمهوری اسلامی در جام جهانی، را باید مهم‌ترین حوادث نیمه اول این ماه دانست. ماهی که در نیمه دوم آن، خبر اعدام محسن شکاری منتشر شد و در ادامه مجیدرضا رهنورد، دیگر معترض بازداشتی، هم اعدام شد. این دو اعدام مردم را بار دیگر در روزهای پایانی آذر به خیابان‌ها آورد.

سوم دی‌ماه صدمین روز آغاز خیزش مردم ایران بود. روزی که جوانان شاهد بودند نمایندگان پارلمان آلمان و هلند در حمایت از خیزش مردمی درخواست کردند سپاه پاسداران در فهرست سازمان‌های تروریستی قرار بگیرد.

۵ دی‌ ماه در مراسم چهلم کیان پیرفلک، مردم با شعارهای شبانه علیه حکومت، یاد این کودک ایذه‌ای را که با عبارت «به نام خدای رنگین‌کمان» شهرت پیدا کرده بود، زنده نگه داشتند. در این روز، خبر تلخ دیگری نیز منتشر شد؛ خودکشی محمد مرادی، دانشجوی ایرانی مقیم فرانسه، در اعتراض به سرکوب مردم. مرادی برابر دوربین اعلام کرد با مرگ خودخواسته‌اش بنا دارد توجه سیاستمداران جهان را به کشتار مردم بی‌گناه ایران جلب کند.

هفدهم دی‌ ماه دو تن دیگر از معترضان اعدام شدند. اعدام محمدمهدی کرمی و سید محمد حسینی بار دیگر مردم را به خیابان‌های ایران کشاند. اعدام معترضان حتی موجب شد پاپ فرانسیس نیز اعتراض رسمی خود را به جمهوری اسلامی اعلام کند.

هجدهم دی‌ماه، ایرانیان خارج از کشور به مناسبت سالروز شلیک به هواپیمای اوکراینی به خیابان آمدند. حضوری که به فاصله چند روز، در ۲۶ دی‌‌ماه تکرار شد و این بار هم‌زمان با بررسی طرح قرار گرفتن نام سپاه در فهرست سازمان‌های تروریستی در پارلمان اروپا، شهر استراسبورگ را به صحنه تجمع چند ده‌هزارنفری ایرانیان تبدیل کرد.

آغاز کارزار «من وکالت می‌دهم» به شاهزاده رضا پهلوی یکی دیگر از اخبار مهم دی‌‌ماه بود. از سوی دیگر، اگرچه حکومت با تداوم دستگیری‌ها و سرکوب‌ها درباره پایان خیزش مردمی رجزخوانی می‌کرد، ایرانیان خارج از کشور پرچم جنبش را بالا نگه داشتند و بار دیگر در ۶ بهمن، صحنه‌هایی از حضور گسترده خود را در شهرهای اروپا، آمریکا، کانادا و استرالیا به ثبت رساندند.

در داخل ایران، موج تازه اعتراض‌های خیابانی هم‌زمان با چهلم محمدمهدی کرمی و سید محمد حسینی به پا شد.

نشست کنفرانس امنیتی مونیخ را نیز باید اتفاقی مهم در تقویم جنبش مردمی ایران دانست؛ جایی که برای نخستین‌بار از مقام‌های رسمی حکومت دعوت به عمل نیامد و چهره‌های شاخص مخالف جمهوری اسلامی به این نشست دعوت شدند.

در بهمن‌ماه، رخدادی دیگر خشم ایرانیان را برانگیخت. مسمومیت دختران دانش‌آموز که از آذرماه در شهر قم شروع شده بود، در روزهای پایانی بهمن و ابتدای اسفند به اکثر شهرهای ایران کشیده شد و بار دیگر دختران هدف خشونت قرار گرفتند. حملاتی که حکومت به سیاق همیشه، خود را از آن مبرا دانست اما جامعه همچنان نوک پیکان اتهام را به سمت نظام نشانه رفت.

تجمع بزرگ ایرانیان در بروکسل در یکم اسفند و اعتراض کسبه بازار تهران در سوم اسفند و در ادامه، تجمع تاریخی ششم اسفند ایرانیان در سراسر جهان جزو روزهای تاریخی اسفندماه بودند؛ اما نقطه اوج این ماه در ۲۳ اسفند و مراسم چهارشنبه‌سوری رقم خورد. گویی خلاصه‌ رخدادهای نمادین خیزش انقلابی مردم ایران در این شب تکرار شد و خیابان‌ها بار دیگر به صحنه حضور اعتراضی جوانان، سر دادن شعار علیه نظام و رقص و پایکوبی تبدیل شدند.

روسری‌سوزان، شعارهای تند علیه حکومت و تکرار خواسته‌ «نه به جمهوری اسلامی» چهارشنبه‌سوری ۱۴۰۱ را به یکی از تاریخی‌ترین روزهای سال بدل کرد. سالی که با بیش از ۵۰۰ کشته و دستگیری‌هایی که برخی گمانه‌زنی‌ها آن را ۶۰ هزار نفر می‌داند، در تاریخ جنبش‌ مدنی و اعتراضی ایران به یاد سپرده می‌شود. سالی که در ۱۶۳ شهر ایران و بسیاری از شهرهای جهان مردم علیه جمهوری اسلامی اعتراض‌هایی گسترده باهدف براندازی بر پا کردند.

سالی که تمام نیمه دوم آن متعلق به قهرمانان جوان و زنان شجاع ایرانی ا‌ست. سالی که شعار «زن، زندگی، آزادی» از مرزهای ایران فراتر رفت و تحسین جهانیان را برانگیخت.

سالی که نام مهسا، نیکا، سارینا، غزاله، علیرضا، کیان، خدانور و صدها تن از جوانان دیگر این سرزمین به رمز مبارزه برای آزادی تبدیل شد.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه