خشونت‌پذیری زنان در افغانستان

خشونت‌ورزی علیه زنان در افغانستان رابطه مستقیم با عرف و باورهای سنتی افغان‌ها دارد

زنان در افغانستان هنوز هم به عنوان جنس دوم ارزش‌گذاری می‌شوند و قانون منع خشونت علیه زنان هنوز نهادینه نشده است/JAVED TANVEER / AFP

عطیه داخل آشپز خانه در حال پختن غذا بود که همسرش با فریاد او را صدا زد . وقتی به اتاق رفت، شوهر بدون هیچ مقدمه‌ای فحشی نثارش کرد و گفت چرا هنوز چای آماده نشده است . عطیه با کمی لرزش صدا گفت دستم به غذا پختن بند بود، کمی دیر شد . همین جمله کافی بود که دو سه مشت و لگد بخورد و اگر من که شاهد این ماجرا بودم دخالت نمی‌کردم، شاید بیشتر از این هم کتک می‌خورد.

عطیه از اعضای نزدیک خانواده ماست. از ادواجش بیش از بیست سال می‌گذرد و این روایت به سال دوم ازدواجش برمی‌گردد. او در این بیش از بیست سال زندگی مشترک به اندازه موهای سرش  کتک خورده، بد و بیراه شنیده و تحقیر شده است. او زن بیسواد و دنیا ندیده ای نیست؛ مدیر یک دبیرستان و دانش آموخته دانشگاه است و حد اقل سالی دو سه بار با فرزندان یا حتی دوستانش به سفر تفریحی می‌رود. با این حال در خانه به طور معمول مورد خشونت قرار می‌گیرد. زیرا شوهرش که از فامیل‌های نزدیکش است، خشونت را لازمه زندگی مشترک برای اصلاح زنان می‌داند.

شوهر عطیه فکر می‌کند زنان در درجه دوم نسبت به مردان قرار دارند. ولی همیشه تلاش می‌کنند خود را با مردان برابر بسازند و برای این برابری گاهی دست به عصیان می‌زنند. به همین دلیل باید به طور معمول آنان را مورد خشونت قرار داد تا مبادا فکر عصیان کردن در برابر برتری مرد به سرشان بزند. از همه دردناک‌تر این که شوهر عطیه هم استاد دانشگاه است. مشکل اساسی در این است که عطیه هیچ گاه در مقابل این خشونت مداوم مقاومت نمی‌کند. بارها اعضای خانواده که شاهد خشونت ورزی علیه او بوده‌اند، از او خواسته‌اند یا در مقابلش بایستد، یا از مراجع قانونی برای جلوگیری از خشونت‌ورزی علیه خودش و فرزندانش کمک بگیرد. اما او همیشه یک جمله بر زبان می‌آورد؛ خداوند مرد را آفریده تا تسلط داشته باشد و زن را آفریده تا مطیع باشد. پس هیچ کس حق ندارد در مقابل مشیت خدا بایستد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

او خشونت علیه خودش را نوعی مهربانی شوهرش می‌داند که اشتباه‌های او را به این شیوه گوشزد می‌کند. او خشونت‌پذیر است و آن را سرنوشت بی‌چون‌وچرای خود می‌داند. این روایت واقعی از زندگی یک زن است که متاسفانه روایت مشترک بسیاری از زنان در جغرافیایی به نام افغانستان است. خشونت‌ورزی علیه زنان در افغانستان رابطه مستقیم با عرف و رواج‌های سنتی افغان‌ها دارد. در جامعه افغانی زن در روند تاریخی به پستوی خانه ها کوچ داده شده  و مرد، که فرمانروای بیرون است، کم کم حتی خانه را نیز به تصرف در آورده است.

در طول هیجده سال گذشته که تلاش شده برای حقوق زنان کاری صورت بگیرد، هزاران گزارش در مورد خشونت علیه زنان به منتشر شد. بیشتر این گزارش ها سوژه های خود را از میان خانواده های کمتر سواد آموخته و روستایی استفاده می‌کردند؛ زیرا در این خانواده ها خشونت ها بارز و کاملا آشکار بود. اما کمتر گزارشی به زیر پوست شهرهای بزرگ افغانستان رفته و در خانواده‌هایی که ادعای روشنفکری و پیشرو بودن می‌کنند، دنبال رگه‌های خشونت‌ورزی بوده است. در حالی که خشونت در این گونه خانواده ها نیز به شکل باور نکردنی‌ای وجود دارد. یکی از فعالین حقوق بشر که اتفاقا خود را فمینیست نیز می‌دانست، مجبور شد به خاطر شدت خشونت‌های همسرش، در سفر به یک کشور اروپایی برای شرکت در کنفرانسی در باره حقوق زنان، همان‌جا درخواست پناهندگی بدهد.

او هنوز هم از خشونت های شوهر و خانواده شوهرش به کسی چیزی نگفته، ولی من که شاهد زندگی او بودم خوب می‌دانم چقدر زجر کشید.

خشونت‌پذیری در افغانستان بزرگ‌ترین مانع برای دادخواهی نهادهای حقوق بشری و حقوق زنان برای منع خشونت علیه زنان است. دلایل این خشونت‌پذیری در کنار بستر اجتماعی و تاریخی مردسالار، نبود استقلال مالی در زنان هم هست. در افغانستان کمتر زنی را می‌توان پیدا کرد که استقلال مالی داشته باشد. حتی خرید خانه نیز که زنان بیشتر بر آن اشراف دارند، توسط مرد‌ها انجام می‌شود و زن فقط پیشنهاد دهنده لوازم برای مصرف است. در چنین وضعیتی برای یک زن، خانه شوهر و در قدم دوم خانه پدر تنها جایی‌ست که او می‌تواند به آن به عنوان نوعی سرپناه نگاه کند. چنین زنی وقتی با خشونت رو به رو می‌شود، هیچ مرجع قابل اتکایی برای حمایت از خود نمی‌یابد. اگر زنی علیه خشونت‌هایی که بر او اعمال می‌شود به نهادهای قضایی شکایت کند، درخوش‌بینانه ترین حالت از خانه شوهر و به دنبال آن از خانواده خودش طرد می‌شود.  نهادهای حمایت از حقوق زنان تنها تا زمانی که پرونده یک زن به مراجع قضایی برود، و در مواردی تا زمان اعلام حکم همراه او هستند. پس از آن، زن که بر اساس عرف و سنت‌ها علیه خانواده به شورش برخاسته، هیچ تکیه‌گاهی ندارد و نمی‌تواند به عنوان یک انسان مستقل در گوشه‌ای برای خود زندگی کند. چنین است که زنان با توجه به این مسایل همچنان خشونت را پذیرفته و هیچ واکنشی در برابر آن نشان نمی‌دهند.

آنچه تا امروز به عنوان دستاوردهای نهادهای حقوق بشری برای اعاده حقوق زنان مطرح می‌شود، چند حرکت نمایشی و چند قانونِ مانده در تاقچه فراموشی‌ست. زنان در افغانستان هنوز به عنوان جنس دوم ارزش‌گذاری می‌شوند و قوانینی چون قانون منع خشونت علیه زنان نتوانسته کار چشمگیری برای اعاده حقوق زنان صورت بدهد.

بیشتر از