لیلا حسینزاده، فعال سیاسی و مدنی در ایران که بهتازگی با قید وثیقه از زندان آزاد شده است، در توییتر درباره وضعیت وخیم زنان محبوس در زندان عادلآباد شیراز نوشت و با اشاره به «خوراندن قرصهای اعصاب به زندانیان»، از وقوع «جنایتی هولناک» خبر داد.
او که دانشجوی رشته انسانشناسی در دانشگاه تهران است و پیشتر دبیر شورای صنفی مرکزی دانشجویان دانشگاه تهران بود، ۲۹ مرداد مقابل منزلش بازداشت شد و ۱۹ دی به دلیل ابتلا به بیماری خودایمنی و وخامت شرایط جسمانی که به تایید پزشکی قانونی ایران نیز رسید، به قید وثیقه از زندان اوین آزاد شد. این فعال سیاسی ۱۴ دی «با ضربوشتم شدید» از زندان عادلآباد شیراز به اوین منتقل شده بود.
لیلا حسینزاده حالا درباره شرایط زندان عادلآباد شیراز نوشته است: «اتاقی بین۵۰ تا ۶۰ مترمربع مساحت ۴۷ نفر آدمیزاد را در خود جا میداد. میگفتند بیشتر هم میشود. همهچیز ممنوع. چند مثال؛ کوتاه کردن مو، سیگار، آدامس، تخمه، ترکیبات کافئیندار، کشیدن شکل با خودکار روی دست (تجاهر به خالکوبی)، بازکردن لای قرآن بی آنکه یک سوره را کامل بخوانی (تجاهر به سر کتاب بازکردن)، کتاب حافظ (امکان تفال). بچههای معترض بین خودشان آموزش انگلیسی گذاشته بودند و زارع، محصول [مسئول] فرهنگی، گفته بود ممنوع است! هرروز صبح یک اتاق باید اجبارا به مراسم صبح روشن میرفت؛ بهائی و سنی را مینشاندند پای دعا برای ظهور امام زمان.»
او در ادامه توضیح داد که وقتی یک بار در صف فروشگاه ایستاده بود، شنید که یکی از زندانبانان خطاب به زندانی زن که در انفرادی بود، گفت: «میری جلو در اتاق، جلو همه زندانیها، میافتی به پای همکارم، پاش رو میبوسی، واقواق میکنی، میگی گه خوردم تا از انفرادی درت بیارم.»
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
لیلا حسینزاده درباره وضعیت بازداشتیهای خیزش سراسری در زندان عادلآباد شیراز نوشت: «در بند زنان عادلآباد، جنایتی هولناک علیه زندانیان عادی از طریق قرصهای اعصاب و آرامبخش در جریان است. در اتاق خودمان زیاد میدیدم که فرد شاید به اندازه چهار ساعت در روز بیدار بود. گویا حتی یک بار اشتباه دادن قرصها کار بچههای اتاق معترضان را به تشنج کشاند. زندانیها نام قرصها را نمیدانستند. با چشمان خودم دیدم که به خاطر عادیترین دعوای فیزیکی که حتی در بند سیاسی هم شاهدش بودیم، چنان قرص در دهان یکی از زندانیان ریختند که تا چند روز توان تکلم درستی نداشت. یکی از زندانیان، راسخ و بهرغم فشار رئیس بند، ایستاد و قرص اعصاب را ترک کرد و لرزش دستانش قطع شد.»
لیلا حسینزاده ضمن انتقاد از کیفیت بد غذای این زندان و نبود سبزیجات تازه و حتی سیبزمینی در آن، خبر داد که دو شب قبل از انتقالش به زندان اوین، زنان زندانی در غذای بند تخم مارمولک پیدا کردند.
او همچنین به وضعیت الهام افکاری، خواهر نوید افکاری، کشتیگیر اعدامشده، که در زندان عادلآباد شیراز محبوس است، اشاره کرد و نوشت: «رسیدگی پزشکی بند بهمعنای دقیق کلمه فاجعه بود. زندانی مبتلا به دیابت با زخم پایی که هر دم گستردهتر میشد و پاسخ به او این بود: طبیعی است! بیهیچ تمهیداتی افراد را با اچآیوی مثبت یا هپاتیت رها میکردند. بارها تقاضای تست هپاتیت دادم و وقعی ننهادند. زندانبانها در مواجهه با حال بد زندانیان بارها برایشان آرزوی مرگ میکردند. حتی در خصوص الهام افکاری وقتی در اعتصاب غذا بود و خون بالا آورد و حالش بد بود و نگران جانش بودیم، یک بار که بچههای اتاق معترضان زندانبانها را صدا زدند تا به دادش برسند، زندانبان پس از یک ربع، آرام قدم برمیداشت و داد میزد: بمیره به درک!»
لیلا حسینزاده در مدت بازداشت در زندان عادلآباد شیراز با وجود ابتلا به بیماری در اعتراض به وضعیت وخیم زندان، اعتصاب دارو کرده بود و در یک پیام صوتی از زندان عادلآباد شیراز، گفت که یک قتل حکومتی خاموش علیه او در جریان است. او پیش از بازداشت پنج ماهه آخر، در دی ۱۳۹۶، مرداد ۱۳۹۸ و آذر ۱۴۰۰ نیز بازداشت شده بود و در سال ۱۳۹۸ به دلیل فعالیتهای سیاسی و مدنی در ایران به تحمل دو سال و شش ماه حبس محکوم شد.
حسینزاده آبانماه در زندان عادلآباد، در اعتراض به قانون حجاب اجباری، بدون روسری به دیدار پدر خود در سالن ملاقات رفت و بنا به روایت برادرش، به پدرش گفت: «برای مقاومت، بین خیابان و زندان مرزی نیست. همهجا جلو اجبار میایستیم.»
ابوالفضل حسینزاده ۱۳ آذر در اینستاگرام نوشت: «تکمیل تشخیص و شروع درمان این بیماری به بستری اورژانسی و آزمایشهای تشخیصی تخصصی و پیچیده نیاز دارد که در زندان ممکن نیست. در زندان، به لیلا در جواب درخواست آزمایش گفتهاند: همینجا خون بده، میدهیم سرباز ببرد آزمایشگاه. رسیدگی زندان به وضعیت وخیم جسمانی خواهرم در همین حد است. یک ماه و نیم است که او درگیر حمله چشمی است و تاکنون از اعزام او به چشمپزشک ممانعت کردهاند. او در زندان به بيمارى لاعلاج كرون مبتلا شد و با هر بار فشارهاى روحى و جسمى، با عوارض وخيم و حاد جديدى از اين بيماری غيرقابلدرمان مواجه میشود.»