اقوام ایرانی بدون یاری یکدیگر آزاد نخواهند شد

مهم‌ترین عامل تفرقه و جدایی در ایران حکومت اسلامی است

از سیستان و بلوچستان تا تهران و خوزستان و کردستان، چیزی جز شعارهای سراسر ایران شنیده نمی‌شود-Yasin AKGUL / AFP

انقلاب ۱۴۰۱ از قتل یک دختر کرد به دست عوامل امر به معروف و نهی از منکر آغاز شد. در مراسم خاک‌سپاری این دختر شعار «زن، زندگی، آزادی» زاده شد و سراسر ایران و بعد جهان را فرا گرفت. ۱۳ روز بعد، نیروهای سرکوب بیش از ۹۰ نفر را پس از نماز جمعه در زاهدان کشتند. اگر به نقشه​ اعتراض‌ها و چگالی و تناوب آن در سطح ایران در ۱۰۰ روز اول آن نگاه کنید، می‌بینید بیشترین اعتراض‌ها و نیز بیشترین کشته‌​​ها متعلق به مناطق کردنشین و بلوچ‌نشین‌اند.

رد کردن پرچم اعتراض‌ها به یکدیگر

بلوچ‌ها از همان ۸ مهر که حکومت جوانان و کودکان و دختران کوچک آن‌ها را سبعانه قتل‌عام کرد، تمام جمعه‌ها را به خود اختصاص دادند و چراغ اعتراض‌ها را روشن نگه داشتند. البته وقتی فتیله‌ اعتراض‌ها در بلوچستان پایین کشیده می‌شود، صدای اعتراض از شهرهای کردنشین (استان‌های کردستان، کرمانشاه، ایلام و آذربایجان غربی) بلند می‌شود. وقتی مردم این مناطق به نفس‌‌تازه کردن و نیروگیری مشغول‌اند، صداها از تهران و کرج و انزلی و رشت و مشهد به گوش می‌رسد. وقتی هم که سرکوب‌ها در خیابان شدت می‌گیرد، مردم به پشت‌بام‌ها می‌روند و شعار می‌دهند.

صدای واحد

در شعارهای بعد از نماز جمعه در سراسر سیستان و بلوچستان، از زاهدان و چابهار و خاش گرفته تا راسک و ایرانشهر، چیزی جز شعارهای سراسر ایران شنیده نمی‌شود. در کردستان و خوزستان نیز شعارها همان است. شعارهایی که در طول انقلاب ۱۴۰۱ در شهرهای کردنشین سر داده شدند، با شعارهای سایر مناطق ایران هیچ تفاوتی نداشتند.

مردم زاهدان جمعه ۲۶ آذر شعار دادند: «این ملت آزادی می​​‌خواد/ کشور آبادی می​​‌خواد» که شعاری ملی-میهنی است. در کردستان نیز این شعار شنیده می‌شود: «کرد، بلوچ، آذری، آزادی برابری». روز بعد از شروع اعدام‌ معترضان، در زاهدان علیه اعدام مجید رضا رهنورد شعار داده شد و نه علیه قاتلان مردم زاهدان. این‌ها نشانگر حس دیگرخواهی در سطح ملی‌اند نه خودمحوری منطقه‌ای.

اقوام ایرانی نشان داده​‌اند که در سطح ملی، خواسته‌​های مشابهی دارند و مطالباتشان به استان خود محدود نیست. در اکثر مناطق کردنشین و بلوچ‌نشین و عرب‌نشین، ماموران حکومت دینی مستقیما به مردم شلیک کرده‌اند اما آن‌ها هفته یا هفته‌های بعد باز به خیابان می‌آیند. شگفت‌انگیز است که مردم بلوچستان و کردستان و خوزستان و لرستان علی‌رغم محرومیت‌ها و تبعیض‌ها در ایران به این خودآگاهی رسیده‌اند که بدون کل مردم ایران در دیگر استان‌ها نمی‌توانند بر حکومت جهل و جور و اعدام و کشتار جمعی و فساد غلبه کنند. ایرانیان می‌دانند که از ریشه کندن حکومتی که ۴۴ سال برای ریشه دواندن فرصت داشته است، آسان نیست و باید از هر دستی کمک گرفت.

فعالان قومی صدای مردم را شنیده‌اند

اگر تا پیش از انقلاب ملی ۱۴۰۱، برخی از فعالان قومی شک داشتند که برای آزادی به اقوام دیگر ایرانی نیاز دارند، مردم کوچه و بازار در سراسر ایران به آن‌ها نشان دادند که به حرکت خود چنین نگاهی داشته باشند. از همین رو، صداهای قوم-محور در این انقلاب محو شدند و جای خود را به صداهای ملت-محور دادند. پشتیبانی از مردم بلوچستان بعد از کشتار ۸ مهر چنان بود که سپاه پاسداران دیگر دروغ ۲۰ کشته و ۳۲ زخمی نیروهای دولتی در این روز را تکرار نکرد.

ایران برای بلوچستان و کردستان

در انقلاب ۱۴۰۱، معترضان سراسر ایران نشان دادند که بلوچستان و کردستان را پاره​​‌ای از میهن خود می​‌دانند و میان اهالی سرتاسر کشور تفاوتی نمی​‌بینند. با همین نگاه بود که یک روز در بلوچستان به حمایت از معترضان کرد اختصاص یافت و یک روز هم همه‌ ایران به حمایت از بلوچستان برخاستند. اما حکومت مثل همیشه، مخالفان خود در استان‌های مرزی را تجزیه‌طلب معرفی می​‌کند تا کشتار آن‌ها را توجیه کند؛ اما در این جنبش انقلابی، کسی این برچسب​​‌ها را نخرید.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

معترضان در بلوچستان و کردستان نشان دادند که خود را در قالب جنبشی گسترده و سراسری می​بینند. ایرانیان خارج کشور نیز همانند گذشته نشان دادند در شعارها و بزرگداشت‌​​ها و کارزارهای خود تفاوتی میان مناطق کشور قائل نیستند و آزادی ایران مدنظر آن‌ها است.

مولوی عبدالحمید در یکی از نماز جمعه‌های بعد از کشتار زاهدان، رهیافت اقوام ایرانی برای پیروزی انقلاب را به‌روشنی فرموله کرد. او سخنان معطوف به شیعه و سنی یا قوم فلان و بهمان را کنار گذاشت و از حقوق شهروندی ایرانیان دفاع کرد تا پیوندهای میان ایرانیان را مستحکم کند.

علی‌رغم حملات مکرر سپاه به مراکز استقرار احزاب کرد ایرانی در کردستان عراق آن‌ها واکنشی نشان ندادند تا حکومت نتواند انقلاب در داخل را به انحراف بکشاند. سپاه حتی آماده بود زمینی به کردستان عراق حمله کند تا توجه افکارعمومی داخلی و بین‌المللی را از اعتراض‌ها به حمله​ نظامی منحرف کند.

انقلاب ملی

اقوام ایرانی در انقلاب ۱۴۰۱ خود را به‌عنوان بخشی از یک جنبش و انقلاب ملی می​​‌بینند که حقوقی برابر برای همه‌ ایرانیان را مطالبه می​​‌کند. آن‌ها همانند دیگر ایرانیان در این انقلاب سرمایه‌گذاری کرده و بدان امید بسته‌​اند. اگر چنین تصوری تداوم پیدا کند، بعد از سقوط جمهوری اسلامی، ظهور یک حکومت فدرال و سکولار و لیبرال در ایران با پذیرش نسبتا همگانی را شاهد خواهیم بود. در آن شرایط نیز همگرایی بر واگرایی غلبه پیدا خواهد کرد.

همان اندازه که انقلاب ۱۴۰۱ اقوام ایرانی را در سراسر کشور به هم پیوند داد، آن‌ها از این شرایط جدید تاثیر خواهند پذیرفت و در چارچوب یک ملت همبسته آزادی​‌های پنج‌گانه (بیان، دین، تشکل، رسانه و تجمع) و برابری حقوقی را دنبال خواهند کرد. انقلاب ۱۴۰۱ نشان داد که مهم‌ترین عامل تفرق میان ایرانیان حکومت تمامیت‌خواه و کودک‌کش جمهوری اسلامی است که جامعه را به ولایت‌مدار و غیر ولایت‌مدار تقسیم کرده است.

اقلیت و اکثریتی وجود ندارد

وقتی ایران مجموعه‌ای از اقوام گوناگون باشد- که هست- دیگر نام بردن از آن‌ها تحت عنوان اقلیت یا سخن گفتن از حقوق اقلیت‌ها بی‌معنی است. ایران یک ظرف بزرگ است با میوه‌ها و میراث‌هایی با رنگ‌ها و جلوه‌های متفاوت و همین‌ها به این کشور معنا می‌دهد. در کشوری که دین رسمی وجود دارد، دین اکثریت و دین اقلیت معنا می‌یابد اما اگر دین رسمی حذف شود- که انقلاب سکولار چنین خواهد کرد- دیگر دین مردم را از یکدیگر جدا نخواهد کرد.

البته در ایران یک اکثریت و یک اقلیت وجود دارد. وقتی در کشوری آزادی و دموکراسی وجود نداشته باشد، تنها یک اکثریت یعنی قاطبه مردم فقیر و زندانی و ماتم‌زده و یک اقلیت یعنی حاکمان فاسد و تبهکار و جنایت‌پیشه وجود دارد. جمهوری اسلامی به مردم نشان داده است که هیچ قوم و قشر و گروهی جز حاکمان مانع آزادی و دموکراسی نیست.

در میان اقوام ایرانی اعم از مازنی و گیلک و ترک و کرد و لر و بلوچ و بختیاری و ترکمن و عرب، انواع و اقسام گرایش‌​های سیاسی و فلسفی و عقیدتی وجود دارد. هر کدام از این‌ها ممکن است به‌تنهایی و جدا از یکدیگر اقلیت به حساب بیایند اما در کنار هم یک اکثریت و کلیت ملی را تشکیل می​​‌دهند. اگر همه​ این‌ها راهی برای زندگی مسالمت‌آمیز بر اساس دموکراسی در سه سطح ملی، استانی و محلی پیدا کنند (مثل بسیاری دیگر از ملل متنوع اما همگرا) و همه به حقوق هم احترام بگذارند، افراد برای در کنار هم بودن یک مخرج‌مشترک پیدا می‌​​کنند. انقلاب ۱۴۰۱ این مخرج‌مشترک یعنی دموکراسی برای همه و آزادی برای همه را نوید می​​‌دهد.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه