در میان کتابخوانان ایرانی برخی نویسندهها اقبال فراوانی پیدا میکنند و آثارشان را ناشران مختلف و با ترجمههای متفاوتی منتشر میکنند، نویسندگانی که نه برنده جایزه نوبل شده و نه از جایزههای ردهپایینتری چون بوکر نصیبی بردهاند، اما نوشتههای آنها بهگونهای است که با روحیه مخاطبان و کتابخوانان ایرانی همخوانی دارد و همذاتپنداری آنها را برمیانگیزد و سبب میشود تا آثارشان خوانده شوند و مورد اقبال قرار گیرند. کریستین بوبن، نویسنده فرانسوی که ۲۳ نوامبر درگذشت، از جمله این نویسندگان است.
وبسایت انتشارات گالیمار، ناشر معتبر فرانسوی، با اعلام این خبر در صفحه اول خود و نمایش یکی از آخرین تصویرهای بوبن که با کتی قهوهای نشسته و به دستانش خیره شده است، از مرگ او در سن ۷۱سالگی خبر داد. البته این خبر در رسانههای فارسیزبان و حتی دیگر رسانهها جهان چند روزی بعد از درگذشتش منتشر شد.
وبسایت گالیمار نوشت که او بهدلیل یک بیماری جدی درگذشت، اما اشاره دقیقی به نوع بیماری بوبن نکرد؛ سپس از بوبن بهعنوان نویسندهای یادکرد که در آثارش با گشادهدستی فراوان مخاطب را بهسمتی سوق میدهد که پاره گمشدهاش را درک کند و با آن به گفتوگو بنشیند.
بوبن در فرانسه و بسیاری از دیگر کشورها شهرت زیادی دارد، چنانکه در فرانسه سه جایزه ادبی مهم دوماگو، جایزه ادبیات کاتولیک و جایزه ژوزف دِلْتِی را از آن خود کرده است.
بوبن در ایران؛ ۳۸ ترجمه و بازار فروش گسترده
از میان ۶۰ اثری که این نویسنده پرتالیف در عمر ۷۰سالهاش خلق کرده است، بیش از نیمی از آنها (۳۸ عنوان) در ایران برگردان فارسی و منتشر شدهاند. برخی از این آثار حتی بهدست چندین مترجم برگردان فارسی شدهاند و این میزان محبوبیت و بازار تقاضای بالا برای آثار بوبن را نشان میدهد، درحالیکه خودش تا سالها خبری از اقبال به آثارش در ایران نداشت. در گفتوگویی که رادیو فارسی فرانسه با او در ۲۵ اکتبر سال ۲۰۱۷ انجام داد، بوبن ضمن تعجب از اینکه آثارش با چنین اقبالی در ایران روبهرو شده، در پاسخ به این پرسش که آیا بابت ترجمه آثارش رقم و دستمزدی هم دریافت کرده است، گفت: «من هیچ دستمزدی دریافت نکردم و البته از این بابت چندان هم ناراحت نیستم، چراکه دستمزد واقعی را همان خوانندگان فارسی آثارم به من میدهند که با کتابهای من زندگی میکنند.» در همین گفتوگو، او به سانسور کتاب در ایران اعتراض کرد، اگرچه به نظر میرسد عمده نوشتههایش بهدلیل زبان ساده و نیز نداشتن حتی صحنههای جنسی و عاشقانه، مشکلی نداشته باشند و از زیر تیغ سانسور عبور کنند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در مقالهای که تابستان ۱۳۹۹ در شماره دوم نشریه «پژوهشهای ادبیات تطبیقی» منتشر شد، دو نویسنده مطلب، پذیرش ادبی آثار کریستین بوبن را بررسی کردهاند. در این مقاله نیز اشاره شده است که ۳۸ اثر از آثار بوبن به فارسی برگردان و برخی از آثارش تا دهبار تجدید چاپ شدهاند. (ص۴۸) در همین مقاله آمده است که کتاب «رفیق اعلی» با ترجمه پیروز سیار ۱۰ بار، «بیهوده» با ترجمه سیار ۵ بار، «ابله محله» با ترجمه مهوش قویمی ۱۰ بار، «دیوانهوار» با ترجمه قویمی ۸ بار و بقیه کتابها نیز حداقل تا ۴بار تجدید چاپ شدهاند، تا نشان دهند که بازار تقاضا برای کتابهای بوبن بسیار پررونق است. در همین مقاله، چند دلیل برای اقبال به این آثار عنوان شده است که از جمله آنها، میتوان از نسبتشان با اقبال عامه و ذائقه ایرانی، اثرپذیری از متون مذهبی، توجه به عناصر طبیعت همانند گل و خورشید، آسمان و درخت، حیوانات، عشق، کودکی و… یاد کرد. نویسندگان مقاله شرایط تاریخی، سیاسی و فرهنگی ایران را نیز در اقبال به آثار بوبن موثر دانستهاند و نوشتند: «تاریخ، سیاست و فرهنگ همواره میتواند بر ادبیات کشور اثر بگذارد.» (ص۶۴)
چه کسی نخست بوبن را به ایرانیان معرفی کرد؟
پیروز سیار که ترجمههایش از کتابهای «عهد عتیق» و «عهد جدید»، و آشناییاش با متون مذهبی مسیحیت و یهودیت در ایران شهرتی برایش به ارمغان آورده است، نخستینبار بوبن را به ایرانیان معرفی کرد. به نظر میرسد جلب توجه سیار به بوبن از آن جهت بوده باشد که او در نخستین اثرش، «رفیق اعلی»، به یکی از چهرههای درخشان عالم مسیحیت پرداخته بود.
سیار در مقدمه کتاب رفیقاعلی (نشرنو) به هسته اصلی آثار بوبن اشاره میکند که شامل عشق، کودکی و تنهایی است. به باور پیروز سیار، «در اکثر قریببهاتفاق کتابهای بوبن سه موضوع یادشده مطرح شده است، با این تفاوت که بهجای نگرش خشک و بیروح، از آنها بهعنوان دستمایههایی برای بیان شاعرانه و بهانههایی برای ستایش غنایی زندگی بهره میگیرد.» (رفیقاعلی- ص۱۰)
بوبن در مصاحبهای کار نویسندگی را با خوانندگی اپرا مقایسه کرده و بر این باور است متنهایی که در اپرا خوانده میشوند، بعضا فقیر و کممایهاند؛ اما سحر آواز خوانندگان آنها را دگرگون میسازد و بهصورتی مجذوبکننده در میآورد. (همان- ص۱۰) بر همین بنیاد است که نویسندهای چون او با بهرهگیری از ماده خام و مضامینی که در اختیار دارد، به بیانی شاعرانی و هنرمندانه میرسد که مخاطب را درگیر میکند و به او درکی متفاوت از همان اتفاق میبخشد.
نثر گیرای او را میتوان در همان ابتدای کتاب «رفیقاعلی» به ذهن سپرد، آنجا که او از شروع زندگی فرانچسکوی قدیس میگوید: «میگوییم فرانچسکوی آسیزیایی. این را خوابگردانه میگوییم، بیآنکه از خواب زبان بهدرآمده باشیم. ما خود این سخن را نمیگوییم، میگذاریم گفته شود. میگذاریم کلمات بر زبان آیند… کلمات با نظم و ترتیبی بر زبان میآیند که از آن ما نیست، بلکه از آن دروغ و مرگ و زندگی در اجتماع است. سخنان راستی که هر روز ردوبدل میشوند، اندکاند و بهراستی بسیار اندک. شاید عاشق نمیشویم، مگر برای آنکه سرانجام زبان به سخنگفتن بگشاییم. شاید کتابی را باز نمیکنیم، مگر برای آنکه سرانجام گوش به شنیدن بسپاریم.» (همان- ص۱۶)
با اشعار مولانا زندگی کردهام، من گنجشکم و مولانا عقاب
جدای از آنکه در ایران مطالعات تطبیقی هم درباره آثار بوبن صورت گرفته و ازجمله آنها مقاله «مطالعه تطبیقی آراء کریستیان بوبن و سهروردی در هستانشناسی آفرینش» است که در نشریه پژوهشی «ادبیات عرفانی و اسطورهشناختی» در بهار ۱۴۰۱ منتشر شد، دیدگاههای معنویتگرای او در آثارش را میتوان بهخوبی حس کرد.
بوبن در همان گفتوگویی که با بخش فارسی رادیو فرانسه داشت، وقتی در برابر این پرسش قرار میگیرد که از ایران چه شناختی دارد، ابتدا میگوید شناختش از ایران بسیار کم است؛ اما وقتی پرسشگر از او میخواهد درباره مولانا و خیام سخن بگوید، ابتدا درباره مولانا میگوید: «از طریق یکی از دوستان ایرانی با مولانا آشنا شدم. من در جستوجوی افقی روشن در زبان و نیز جهانم.» سپس او با اشاره به اینکه دوره الهامبخشیهای بزرگ گذشته است، از مولانا و نیز امکلثوم (خواننده معروف مصری) و خیام، بهعنوان الهامبخشهای بزرگی که همانند عقاب برفراز هر چیزی عبور میکنند، یاد کرده و خود را دربرابر آنها چون گنجشکی کوچک تصور میکند که «برسر شاخهای نشسته است و آواز میخواند».
در ادامه، او میگوید اکنون که به پرسش قبلیات درباره شناخت از ایران فکر میکنم، میتوانم بگویم من ایران را با درکی که از خواندههایم از آثار مولانا و خیام دارم، بهخوبی میشناسم، چراکه بر این باورم این بزرگان ادبی بهنوعی قلب ایراناند و الهامبخش اصلی فرهنگ ایران.