انقلاب شهروندی؛ ارزیابی کارنامه یک ماهه

در این یادداشت بدون اشاره به دلایل و زمینه‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و تاریخی شکل‌گیری انقلاب شهروندی، ده دستاورد عمده و اصلی آن برشمرده شده است

انقلاب ایران، در میان شگفتی همگان نخستین ماه خود را با موفقیتی فوق‌العاده چشمگیر و دستاوردهایی بسیار بزرگ پشت سر گذاشت و در نخستین روزهای ماه دوم حیاتش، آشکار کرد که بی هیچ مماشات و یا خستگی به راه خود تا رسیدن به اهدافش که در دو شعار «زن، زندگی، آزادی» و «مرگ بر جمهوری اسلامی» فشرده شده است، ادامه خواهد داد.

شاید بیش و پیش از همه، رهبران جمهوری اسلامی با حیرت و سردرگمی به روند حوادث یک ماهه گذشته می‌نگرند و هنوز از فهم و درک تمامی ابعاد آنچه پس از قتل بزدلانه و ناجوانمردانه ژینا (مهسا) امینی در جامعه ایران رخ داده است، عاجزند.

جامعه جهانی نیز با شگفتی فراوان اما با آغوشی به مراتب گشوده‌تر از قبل به انقلاب مردم ایران و تلاش آنان برای سرنگونی جمهوری اسلامی و استقرار نظامی سکولار، دموکراتیک، مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر و ارزش‌هایی یکسره مدرن و دموکراتیک چشم دوخته‌ است.

جدا از نسلی که با شهامت و آگاهی کم‌نظیری انقلاب را آغاز کرده، دیگر اقشار مردم نیز هر روز بیش از روز قبل به حقانیت و توان این انقلاب پی می‌برند و به آن می‌پیوندند.

اکنون حتی بدبین‌ترین ناظران، تردید اندکی دارند که از آنچه در یک ماه گذشته در ایران رخ داده و همچنان در حال تداوم و گسترش، به نام «انقلاب» یاد کنند.

طبیعی است تا زمانی که این انقلاب نامی فراگیر و مورد اجماع همگان بیابد، هر کس براساس درک و برداشت خود، این انقلاب را به نامی بخواند که بتواند اصلی‌ترین ویژگی آن را بازنماید.

من نیز، بر همین اساس و بدون آنکه اصراری ویژه در پذیرش این نام داشته باشم، انقلاب مردم ایران در سال ۱۴۰۱ را  به دلیل آرمان‌ها و دستاوردهایش که در همین یادداشت به مهم‌ترین آنها خواهم پرداخت، «انقلاب شهروندی» نامیده‌ام زیرا رفع تبعیض در همه اشکال و وجوه آن به ویژه از زنان و هر اقلیت دیگر، تحقق کرامت شهروندان ایرانی، حق برخورداری از یک زندگی متناسب با جایگاه یک انسان در مقام شهروند، تامین و تضمین آزادی‌های فردی و سیاسی و پایبندی فراگیر به مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر را که در ذات خود بر حقوق «شهروندان» تاکید می‌کند، اصلی‌ترین و عمده‌ترین مطالبات و آرمان‌های آن را شکل داده‌اند.

در این یادداشت بدون آنکه به دلایل و زمینه‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و تاریخی شکل‌گیری انقلاب شهروندی بپردازم، با ارزیابی کارنامه یک ماهه این انقلاب می‌کوشم به مهم‌ترین دستاوردهای آن، بدون اولویت‌بندی خاصی، به اختصار اشاره کنم.

۱. همبستگی ملی

۲. انقلاب، نه اعتراض

۳. پذیرش نسل جوان

۴. تشخص و یافتن زبان و نمادهای ویژه

۵. شبکه‌سازی‌های افقی و سازمان‌دهی متناسب با عصر دیجیتال

۶. عیان شدن ناکارآمدی فراگیر و مطلق رژیم

۷. زوال ترس از دیکتاتور و در هم شکستن اقتدار دستگاه سرکوب

۸. شهروندی؛ هم حق، هم وظیفه

۹. غلبه مدرنیته بر سنت

۱۰. ارائه چهره‌ای تازه و دلپذیر از ایران و همراه ساختن جهان با انقلاب

۱.همبستگی ملی: از همان روز خاکسپاری ژینا در سقز و با فراگیر شدن شعار «ژن، ژیان، ئازادی» در سراسر ایران، یک امر نمایان شد: ملت ایران بیش از هر زمان دیگری در تاریخش، همبسته‌تر، متحدتر، یکدل‌تر و هم‌نواتر شده است. با تداوم سرکوب، به‌ویژه در کردستان و سیستان و بلوچستان، شعارهایی مانند «کردستان، کردستان/ چشم و چراغ ایران»، «سنندج، زاهدان/ جانم فدای ایران» و شعارهایی از همین نوع در حمایت از نقاط مختلف کشور، از اردبیل و تبریز گرفته تا اهواز و مشهد در تمام نقاط ایران فریاد کشیده شد. اهمیت و بزرگی این دستاورد زمانی بیشتر چهره می‌نماید که به یاد آوریم جمهوری اسلامی در طول حیات خود با شعارها و تبلیغات  بی‌وقفه هر دو جناح اصولگرا و اصلاح‌طلب حکومتی در پی ایجاد انشقاق، جدایی در ملت ایران بوده است و کوشیده با خودی و غیرخودی کردن، ایجاد تقابل‌ و تخاصم‌های عامدانه بین گروه‌های مختلف اتنیکی، سرنوشت خود را به حیات ایران پیوند بزند و با هراساندن مردم از «سوریه‌ای شدن ایران» و یا «تجزیه ایران» در صورت سقوط جمهوری اسلامی، ملت ایران را از آینده و تلاش برای تغییر وضعیت فاجعه‌بار کنونی بازدارد.

۲. انقلاب، نه اعتراض: خیزش سراسری ملت ایران، گرچه در ادامه اعتراضات سال‌های اخیر، به‌ویژه از دی ماه ۱۳۹۶ و شعار استراتژیک آن اعتراضات، یعنی «اصلاح‌طلب، اصولگرا/ دیگه تمومه ماجرا» شکل گرفت، اما اساسا با عبور از یک نقطه عطف تاریخی و غیرقابل بازگشت، از فاز اعتراض وارد فاز انقلاب شد. روندی که از سال ۱۳۹۶ آغاز شده بود در ۱۴۰۱ قطعیت یافت. اعتراض متعلق به دوره‌ای بود که هنوز بخش‌های بزرگی از جامعه به انجام اصلاحاتی در داخل جمهوری اسلامی و بهبود اوضاع از این طریق امید داشتند. برخلاف اعتراضات سال‌های اخیر که عمدتا بر شعارهای سلبی «مرگ بر جمهوری اسلامی» و «مرگ بر دیکتاتور» محدود بود، خیزش ۱۴۰۱ با شعار ایجابی «زن، زندگی، آزادی» توانست دورنمای مطلوب خود برای ایران پس از جمهوری اسلامی، با گشودن چتری فراگیر بر سر اکثریت قریب به اتفاق نیروهای اجتماعی و سیاسی آنها را گرد هم آورد و اصلی‌ترین مطالبه خود، یعنی گذار از نظام سیاسی مستقر را با ترسیم آینده پس از این گذار، تثبیت کند. سراسری بودن و تداوم اعتراضات و همراه شدن آن با اعتصابات، و آگاهی معترضان به اینکه آنچه در حال روی دادن است، انقلاب است نه اعتراض، به تدریج حتی محتاط‌ترین ناظران را متقاعد کرد که با شکل‌گیری وضعیت انقلابی، ایران شاهد انقلابی تازه و بی‌سابقه است که ابعاد آن، از همین حالا از مرزهای ایران فراتر رفته و بازتابی منطقه‌ای و جهانی یافته است.

۳. پذیرش نسل جوان: به رسمیت شناختن آگاهی و شعور سیاسی و فرهنگی نسل جوان، به‌ویژه دختران و زنان، یکی از مهم‌ترین دستاوردهای انقلاب شهروندی در یک ماه گذشته بوده است. دختران جوانی مانند مهسا امینی، حدیث نجفی، نیکا شاکرمی و سارینا اسماعیل‌زاده، نه تنها با جان خود، بلکه با زندگی، حرف‌ها و دیدگاه‌هایشان به شکلی شگفت‌انگیز از حضور نسلی در جامعه خبر دادند که درکی متفاوت، مدرن و عمیق از شرایط ایران و جهان دارد، با جهان جدید آشناست و مشتاق پیوستن به آن است، خواهان زندگی است و حاضر است برای رسیدن به اهدافش، هزینه بدهد و بجنگد. این دستاورد، به معنای آن است که جوانان به عنوان موتور محرک انقلاب، از پذیرش و مقبولیتی در جامعه برخوردار شده‌اند که نسل‌های پیشین را به حمایت و همراهی با آنان ترغیب می‌کند.

۴. تشخص و یافتن زبان و نمادهای ویژه: هر انقلاب زبان، ادبیات، نماد و اسطوره‌های خود را دارد و می‌آفریند. انقلاب شهروندی ایران، در طول کمتر از یک ماه، توانست بر کمبودی چهار دهه‌ای غلبه کند و به سرعت به نیازهای خود در این زمینه پاسخ دهد. برای سال‌هایی طولانی، معترضان در تجمعات اعتراضی خود سرود یا ترانه «یار دبستانی من» را می‌خواندند. اما این بار، با سرعتی بی‌سابقه، سیلی از ترانه‌ها و سرودهایی تولید شد و رواج یافت که زبان حال این نسل، و بیانگر خواسته‌ها و مطالبات آنان بود. استقبال بی‌سابقه از ترانه «برای...» شروین حاجی‌پور در داخل و خارج از کشور نشان داد که این انقلاب به سرعت در حال تولید و به کار‌گیری زبان و ادبیات ویژه خود است. این انقلاب همچین به سرعت نمادها و اسطوره‌های خود از مهسا امینی گرفته تا حدیت نجفی و نیکا شاکرمی و سارینا اسماعیل‌زاده را شناخت و آنها را چون اسم رمزی برای تداوم و گسترش خویش به کار برد. با وجود آنکه برخی از شعارهای سالیان قبل در یک ماه گذشته نیز در خیابان‌ها سر داده شد، اما این انقلاب صاحب شعارهای اختصاصی و ذاتا متفاوتی شد که برآمده از وضعیتی انقلابی و نه اعتراضی بودند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

۵. شبکه‌سازی‌های افقی و سازماندهی متناسب با عصر دیجیتال: نسل جوان همان‌گونه اعتراض می‌کند که زندگی می‌کند. نسلی که در عصر دیجیتال بالیده و رشد کرده، برکنار و مصون از تبلیغات ایدئولوژیک جمهوری اسلامی، ویژگی‌های این عصر را در خود درونی کرده است. نحوه شبکه‌سازی‌های افقی، عدم تمرکز و عدم اشتیاق به پیروی از روش‌های کلاسیک سازمان‌دهی و رهبری، به موفقیت‌های بزرگی دست کم تا این مرحله دست یافته است. جمهوری اسلامی که تجربه کافی برای سرکوب مبارزات مبتنی بر روش‌های کلاسیک در سازمان‌دهی و رهبری را در چهار دهه گذشته به دست آورده، در برخورد با این نسل و روش‌های آنان، سردرگم شده است. این وضعیت موجب شده که دستگاه‌ سرکوب در تاریکی گام بزند. بازداشت گسترده فعالان سیاسی و مدنی که نشانه‌ای از نقش مستقیم آنان در سازمان‌دهی و رهبری خیزش در یک ماه اخیر وجود ندارد، چیزی جز بازداشت‌های کور و از سر استیصال نیست. این دستاورد، از جمله به دلیل اهمیتش در تداوم و گسترش اعتراضات، شکل بخشیدن به رابطه با احزاب و گروه‌های سیاسی اپوزیسیون، که به جز دفتر همکاری احزاب کردستان ایران، در مجموع نقشی نه چندان فعال در خیزش ایفا کرده‌اند و مسئله رهبری که در مراحل و فازهای بعدی انقلاب اهمیت خواهد یافت، باید مورد توجه قرار بگیرد. در هم شکسته شدن هر نوع اقتدار متمرکز، تاکیدی بر این ضرورت است که احزاب و گروه‌های سیاسی مخالف جمهوری اسلامی باید با مرور بر جایگاه و نقش خود، بتوانند رابطه‌ای جدید را با نسل جوان به عنوان مهم‌ترین نیروی انقلاب سامان دهند و در تعاملی دو سویه، با در اختیار گذاشتن امکانات خود، پذیرای نقشی عمدتا حمایتی و اصولا هماهنگ‌کننده در شرایط تحول‌یافته کنونی شوند.  

۶. عیان شدن ناکارآمدی فراگیر و مطلق رژیم: با شروع خیزش سراسری، یک نکته دیگر نیز آشکار شد: رهبران جمهوری اسلامی که در اداره کشور و تامین بدیهی‌ترین نیازها و مطالبات شهروندان، ناتوانی و ناکارآمدی خود را ثابت کرده بودند، نشان دادند که قدرت درک رویدادها، شنیدن مطالبات، گفتگو با ملت و یافتن راه حلی برای بیرون رفتن از بزرگ‌ترین بحران دوران حیات خود را از دست داده‌اند. ناتوانی در اقناع افکار عمومی و روایت‌سازی، نشان داد که جمهوری اسلامی همان اندازه که در حفظ منابع انسانی و طبیعی کشور ناتوان بوده، در حوزه‌های ایدئولوژیک و تبلیغاتی نیز ناکارآمد و شکست‌خورده است. تداوم تظاهرات خیابانی و درگیری با نیروهای سرکوبگر، و آغاز اعتصابات در کنار اعتراضات برای بیش از یک ماه، نشانه دیگری از ناکارآمدی تمام عیار جمهوری اسلامی در مهار بحران است.

۷. زوال ترس از دیکتاتور و در هم شکستن اقتدار دستگاه سرکوب: با قطع امید از انجام کوچک‌ترین اصلاحی در ساختارهای حقیقی و حقوقی قدرت، اصلاح‌طلبان جمهوری اسلامی هژمونی خود بر افکار عمومی و توانایی همراه ساختن مردم با تفسیر انفعالی و تسلیم‌طلبانه خود از اصل پذیرفته شده خشونت‌پرهیزی در مبارزه سیاسی را از دست دادند. پیامد چنین امری، پذیرش و تثبیت این امر بود که ملت ایران در مقابل نیروی سرکوبگری که در اعمال خشونت هیچ حد و مرزی برای خود قائل نیست، به صورتی کاملا مشروع حق دارد که از خود در مقابل تعرض و تهاجم دفاع کند. تجلی و بروز عملی و عینی این امر، زوال ترس از حکومتی خشن و درهم شکسته شدن هیمنه و اقتدار دستگاه‌ سرکوب نظام بوده است. جمهوری اسلامی در همه این سال‌ها کوشیده بود با اعمال خشونت عریان و لگام گسیخته این باور را در میان شهروندان رواج دهد که دستگاه سرکوب، قادر به شناسایی، مهار و سرکوب هر نوع اعتراضی در هر مقیاسی است. اگرچه ماشین امنیتی و نظامی رژیم در مواجهه با نیروهای خارجی، به عنوان مثال در سوریه در قبال حملات مداوم اسرائیل و نیز در داخل در مقابل عملیات جاسوسی سازمان‌های امنیتی خارجی ناکارآمدی حیرت‌انگیز خود را نشان داده بود، با شروع اولین موج مقاومت‌ها و درگیری‌ها بین معرتضان و نیروهای سرکوبگر، نشان داد که در عرصه رویارویی و مهار مردم نیز به همان اندازه ناکارآمد است و همه تبلیغات انجام شده در این زمینه، جنگی روانی و هیاهو برای هیچ بوده است. با وجود هزینه سنگین و دردناک کشته شدن دست کم ۲۲۵ نفر در طول یک ماه، تداوم اعتراضات نشان داد که معترضان ترسی از دستگاه سرکوب ندارند. حملات نیروهای سرکوبگر به مدارس، و شلیک مستقیم به کودکان نیز نشان داد با تغییر موازنه وحشت، اکنون این جمهوری اسلامی و دستگاه سرکوب رژیم است که هراسان، برای مهار انقلاب دست به هر جنایتی می‌زند.

۸.  شهروندی؛ هم حق، هم وظیفه: یکی از مهم‌ترین و پایدارترین دستاوردهای یک ماه گذشته، تثبیت این واقعیت بود که شهروندان ایرانی به درکی تازه از مفهوم شهروندی رسیده‌اند و در عمل نشان‌ می‌دهند که به خوبی این حقیقت را دریافته‌اند که شهروندی، تنها موقعیت بهره‌مندی از امتیازات و حقوق نیست، بلکه همزمان، نیازمند عمل به وظیفه نیز هست. حمایت بی چون و چرای مردان از انقلابی که رنگ و طعمی زنانه دارد و دفاع آنان از حق بدیهی زنان برای تعیین آزادانه نوع پوشش خود، جلوه بارزی از درک عمیق مفهوم شهروندی در دل نظامی است که هدفش بازگرداندن ایران به دوران پیش از مشروطیت، و تبدیل دوباره «شهروند» به «رعیت» است.  افزایش همبستگی ملی، رواج مهربانی و آغوش گشودن برای یکدیگر، پذیریش دیگری با همه تنوع و تفاوت‌ها، و حضور مستقل و غیر مشروط به عمل و اقدام دیگری، در یک ماه گذشته به شکلی بسیار محسوس در جامعه دیده شد. اهمیت این درک تازه و تحقق چنین دستاوردی، عبور از مرحله‌ای تاریخی در مسیر طولانی تلاش برای پیوستن به تجدد، تمدن بشری و دموکراسی است؛ مسیری که از ۱۵۰ سال پیش شروع شده و با انقلاب مشروطیت، عینیت یافته بود.

۹. غلبه مدرنیته بر سنت: تحقق شهروندی، معنای و زمینه‌های گسترده‌تری دارد که در نبرد تاریخی و حدودا ۲۰۰ ساله تجدد و سنت در ایران، نقطه عطفی تاریخی به حساب می‌آید. اگر در انقلاب مشروطیت، دربار قاجار و روحانیت شیعه، به عنوان نمایندگان و نگهبانان سنت، توانستند به اشکال مختلف، فرآیند پیوستن به تجدد را مخدوش و با استقرار جمهوری اسلامی عملا آن را متوقف کنند، اکنون روشن شده که اکثریت جامعه، یا دست کم اکثریت نیروهای موثر و تعیین‌کننده وضعیت، با پذیرش سکولاریسم، دموکراسی و گسستن از هر امر مقدس و آسمانی، می‌خواهند سرنوشت جمعی خود را در دست بگیرند و حتی فراتر از آن، با بازتعریف مفاهیمی مانند ملت، شرایط همزیستی مسالمت‌آمیز شهروندانی با وابستگی‌ها، عقاید و علائق متفاوت را فراهم آورند.

۱۰. ارائه چهره‌ای تازه و دلپذیر از ایران و همراه ساختن جهان با انقلاب: یکی از مهم‌ترین و بارزترین دستاوردهای انقلاب ایران در عمر یک ماهه خود، ارائه چهره‌ای تازه اما حقیقی از جامعه ایران به جهانیان بوده است. در حالی که جمهوری اسلامی عملا موفق شده بود به دلیل ایدئولوژی و عملکردش نام ایران را با خشونت، تروریسم، تحجر، استبداد، تجددستیزی و .... پیوند بزند، انقلاب ایران و به ویژه شعار زن، زندگی آزادی و حضور پررنگ و تعیین‌کننده زنان در آن، نه تنها این تصویر را اصلاح کرد و موجب همراهی و همسویی افکار عمومی، و در نتیجه و به تدریج دولت‌های غربی با این انقلاب شد، بلکه به شکلی بی‌سابقه همدلی و همذات پنداری بسیاری از چهره‌های سرشناس جهان هنر، ورزش، سیاست و سرگرمی را برانگیخت و بین آنها و مردم ایران، رابطه‌ای شخصی برقرار کرد تا آنجا که چیدن گیسو یا سردادن شعارهایی به زبان فارسی مانند و یا تولید آثار هنری بسیار، اکنون و فقط در کمتر از یک ماه، به امری رایج و عادی بدل شده است. چنین همبستگی و حمایتی بدون شک، پیامدهایی عملی خواهد داشت و همچون نیروی کمکی بسیار بزرگی، مردم را در مقابله نهایی با جمهوری اسلامی یاری خواهد کرد.

امیدها و بیم‌ها

انقلاب ایران دستاوردهای متعدد دیگری نیز دارد. اما این به معنای آن نیست که کار پایان یافته است. برعکس، انقلاب تازه آغاز شده است. انقلاب کودتا نیست که یک شبه به انجام برسد. تداوم و گسترش انقلاب و پیروزی در این راه، نیازمند هوشیاری، استقامت و حفظ و تقویت دستاوردهایی است که تا کنون حاصل شده است. پرداختن به برخی نقاط ضعف موجود، یادداشتی جداگانه می‌طلبد اما در عین حال نباید این نکته را از نظر دور داشت که از عمر انقلابی چنین بزرگ با دستاوردهایی چنین سترگ تنها یک ماه می گذرد و باید به آن فرصت داد که در ادامه مسیر خود، به بازبینی و تصحیح نکات و مواردی دست بزند که می‌تواند بر سرعت، ابعاد و یا دستاوردهای آن تاثیری منفی بر جای بگذارد. واقعیت این است که این انقلاب و حاملانش، در فرصتی کوتاه راهی طولانی را پیموده‌اند و این امیدواری را برانگیخته‌اند که رسیدن به مقصد نهایی در یک دوره زمانی معقول، بیش از هر زمان دیگر ممکن به نظر برسد.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه