کشته شدن مهسا امینی و «اسلام‌هراسی»

هیچ‌کس نمی‌تواند مسلمان بودن قشر حاکم در ایران یا اعضای القاعده و طالبان را رد کند؛ دینداری افراد را خودشان تعیین می‌کنند و نه دیگران

نگاه کردن به تصاویر این دختر زیبا، چه پیش از بازداشت و چه روی تخت بیمارستان، دل هر کسی را به درد می‌آورد - Gyan Jara Hatke / Twitter

کشته شدن مهسا (ژینا) امینی به دست ماموران گشت ارشاد و دفاع مقام‌ها از این جنایت، بار دیگر رفتار اسلام‌گرایان با زنان را برای جامعه‌ ایران و انسان‌دوستان جهان به نمایش گذاشت. تنها نگاه کردن به تصاویر این دختر زیبا، چه پیش از بازداشت و چه روی تخت بیمارستان، دل هر کسی را که به اندازه‌ یک جو انسانیت داشته باشد به درد می‌آورد. کشته شدن او نتیجه‌ مستقیم امر به‌ معروف و نهی از منکر و حکومت دینی است. مردم ایران به‌تدریج متوجه می‌شوند که با این نوع حکمرانی، هر لحظه ممکن است فرزندانشان را از دست بدهند. تک‌تک آن‌ها بعد از ۴۴ سال سرکوب دائمی، هراس و ارعاب حکومت دینی را به‌خوبی متوجه می‌شوند. این همان ترسی است که اسلام‌گرایان و متحدان چپ آن‌ها در دنیا «اسلام‌هراسی» می‌نامند.

ادامه حمله‌های تروریستی گروهی از اسلام‌گرایان در همه جای دنیا، از جمله کشورهایی با اکثریت مسلمان، تحقیر و خشونت و سرکوب حقوق زنان (مثل کشتن غیرتمندانه در کشورهای غربی و اعمال حجاب اجباری در ایران و افغانستان) و رفتارهای خشونت‌بار و کشتار جمعی شهروندان در حکومت‌های اسلامی (امارت اسلامی، داعش یا جمهوری اسلامی) موجب هراس از آن‌ها شده است. نمونه آن، زمانی که یک مسلمان در اورلاندوی فلوریدا به باشگاه شبانه‌ همجنسگرایان حمله کرد و ۴۹ نفر را کشت و ۵۳ نفر را مجروح کرد.

موجه یا ناموجه؟

در بحث اسلام‌هراسی دو جبهه‌ شکل گرفته است؛ یک جبهه می‌گوید هراسی که از اسلام در کشورهای مختلف ایجاد شده توهم است، زیرا تروریست‌ها و عوامل خشونت مسلمان واقعی نیستند و در گزارش جنایت‌های انجام‌شده اغراق می‌شود و جریان خبری در دنیا یک‌سویه است، سیاست‌ها درست‌اند، اما اتفاق‌های ناخوشایند گریزناپذیرند، برخی جنایت‌ها توطئه است و رسانه‌ها جنایت‌هایی مثل کشتن غیرتمندانه یا اعمال تروریستی یا کشتن زنان و کودکان به‌دست داعش و طالبان و رژیم اسلامی ایران را بزرگ‌نمایی کرده‌اند.

جبهه‌ مقابل می‌گوید رسانه‌ها و دولت‌ها خطر اسلام‌گرایی را به‌درستی درک و منعکس نکرده‌اند؛ رسانه‌های غربی (اکثرا چپ‌گرا) که در ائتلاف سیاسی با انواع گروه‌های اسلامی‌اند اخبار مربوط به جنایت‌های برخی مسلمانان را در کشورهایی با اکثریت مسلمان و جوامع غربی سانسور می‌کنند یا به‌خوبی پوشش نمی‌دهند، راه برای مهاجرت گسترده‌ مسلمانان به جوامع غربی باز گذاشته شده است و مهاجران به‌درستی و بر اساس ملاحظات امنیتی از صافی نمی‌گذرند، دولت‌های غربی با دولت‌های اسلامی مماشات می‌کنند و مسلمانان هم به‌خوبی از آزادی دین در جوامع غربی بهره می‌برند و هم با استفاده از فرصت‌های شغلی در این جوامع، ارتقای اجتماعی و اقتصادی می‌گیرند. احزاب چپ اصولا از ذکر تعبیر تروریسم اسلام‌گرا خودداری می‌کنند.

حق با کدام جبهه است و معیارهای داوری میان این دو چیست؟ به سوال دوم می‌پردازم و پاسخ به سوال اول را به خوانندگان واگذار می‌کنم:

معیارهای ارزیابی

پنج معیار داوری میان این دو جبهه وجود دارد. این معیارها را به‌صورت پرسش مطرح می‌کنم:

۱. آیا زنان حقوق مساوی با مردان دارند یا خیر؟ آیا می‌توان نقض حقوق زنان در جوامع مسلمان را با نسبیت فرهنگی و پست‌مدرنیسم توجیه کرد؟

۲. آیا می‌توان ترویج خشونت علیه افراد غیرخشن و قانون‌مدار را با دستورهای الهی توجیه کرد؟

۳. تنفر از آزادی، مدارا و حقوق فردی به پیشرفت کدام جوامع مسلمان یاری رسانده است؟

۴. آیا مرزی میان ادعای حق بودن یک دین و تمامیت‌خواهی آن وجود دارد؟ 

۵. یا می‌توان ادعای رحیم بودن و رحمانیت داشت و همجنسگرایان و خارج‌شدگان از دین را اعدام کرد؟ دست و پا و انگشت قطع کرد؟ سنگسار کرد و برای هدایت افراد به ضرب و شتم متوسل شد؟

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

کمبود اسلام هراسی

پاسخ به این سوال‌ها روشن می‌کند که آیا هراس از اسلام شریعت و هویت و اسلام‌گرایی (اکثر افراد تفاوت میان این دو را تمیز نمی‌دهند) در عالم خارج، بیش از حد یا کمتر از حد، مشروع یا نامشروع است. مسلمانان باورمند شریعت‌گرا و هویت‌گرا پاسخ‌های روشنی به پنج پرسش فوق دارند:

۱. به نسبیت فرهنگی و پست‌مدرنیسم نیازی نیست. زنان به‌حکم خداوند، از نظر حقوقی با مردان مساوی نیستند.

۲. قران به‌صراحت فرمان اجرای دستورهای مقدس را صادر می‌کند. این آیات قابل تفسیر به‌صورت رحمانی یا وابسته به مقتضیات زمان و مکان نیست.

۳. مهم نیست که تنفر از آزادی و حقوق فردی به پیشرفت نکردن منتهی شود یا خیر. مسلمانان می‌توانند هم‌دینان خود را بسیج کنند و با استفاده از قوای قاهره مخالفانشان را به چالش بکشند.

۴. احکام اجتماعی و قضایی شریعت تعطیل‌بردار نیست. دین بدون شریعت و فقه، دین محمدی و جعفری نیست. اگر اجرای شریعت تمامیت‌خواهی و نقض حقوق فردی است، گریزی از این عناوین نخواهد بود.

۵. رحیم و رحمان بودن دینداران بدین معنا نیست که دستورهای الهی یعنی آیات قران و احادیث را نادیده بگیرند. نمی‌توان دین را به ذوق و سلیقه‌ زمانه تغییر داد.

خود‌قربانی‌پنداری، خود‌حق‌پنداری

دلایل و عللی که برای نا‌مشروع یا نابه‌جا بودن اسلام‌هراسی بیان می‌شود ناشی از خود‌قربانی‌پنداری یا خود‌حق‌پنداری گروهی از اسلام‌گرایان و بخشی از مسلمانان شریعت‌گرا یا هویت‌گرا است. به این دلایل پاسخ می‌دهم:

۱. همه‌ ادعاها در مورد توطئه علیه مسلمانان یا اعتبار آن‌ها در غرب بی‌اساس بوده است، مثل ارتکاب جنایت ۱۱ سپتامبر به‌دست دولت آمریکا یا اسرائیل برای بدنام کردن مسلمانان. تعداد عملیات تروریستی و بمب‌گذاری اسلام‌گراها در سراسر دنیا در طول سال آن‌قدر زیاد است که کسی نیاز ندارد موارد جعلی برای بدنام‌سازی گروهی از اسلام‌گرایان خلق کند.

۲. مرگ ستار بهشتی، زهرا کاظمی و مهسا امینی اتفاق نیست، بلکه به سیاست‌های سرکوب که با اصرار پیگیری می‌شوند بازمی‌گردد. گشت ارشاد همانا استفاده از قوای قهریه و زور برای تحمیل یک سبک زندگی بر دیگران است و طبیعی است که در استفاده از زور افرادی له می‌شوند. سرکوب در ایران ساختاری و نهادینه است. با عزاداری برای امام حسین، جمهوری اسلامی به بیان مسئول سایت رهبر، در مقام مظلوم قرار نمی‌گیرد.

۳. هیچ‌کس نمی‌تواند مسلمان بودن قشر حاکم در ایران یا اعضای القاعده و طالبان را رد کند. دینداری افراد را خودشان تعیین می‌کنند، نه دیگران. اسلام‌گرایان همه‌ اعمالشان را بر اساس قرائتی که با متون اسلامی هم بیگانه نیست، توجیه می‌کنند. امر به‌ معروف و نهی از منکر یا کشتن کفار بر متون اسلامی تحمیل نشده است تا مسلمانانی را که به این اعمال می‌پردازند خارج از دین تلقی کنیم. مسلمانانی که با این اعمال مخالف‌اند مسئولیت دارند حسابشان را از این‌ها جدا کنند.

۴. در گزارش کشته شدن سهراب اعرابی، مهسا امینی، زهرا بنی‌یعقوب، امید میرصیافی، ستار بهشتی، زهرا کاظمی و... در زمان بازداشت و کشتن هزاران زندانی در سال ۶۷ و کشتار ده‌ها هزار نفر در کوچه و خیابان هیچ اغراقی صورت نگرفته است. بیان واقعیت‌ها اغراق یا بزرگنمایی نیست. نمی‌توان سر را در برف فرو کرد و مثل مقام‌های جمهوری اسلامی (مصطفی میرسلیم) مرگ مهسا در بازداشتگاه را به مجاهدین خلق نسبت داد.

۵. سانسور جنایت‌های اسلام‌گرایان در بوق‌های تبلیغاتی خود آن‌ها و غربی‌ها دلیلی بر نبود جنایت در رژیم‌های اسلام‌گرا نیست. نمی‌توان هم قدرت داشت، هم قدرت را اعمال کرد و هم با دستور پیگیری، خود‌حق‌پنداری و خود‌قربانی‌پنداری، خود را از پیامدهای آن مبرا دانست. تماس تلفنی رئیسی با خانواده مهسا اولین مورد از تلاش برای مدیریت افکار عمومی نیست. در ماجرای هواپیمای اوکراینی نیز فرماندهانی که دستور حمله را دادند به دیدار خانواده‌های قربانیان می‌رفتند.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه