چرا آمریکایی‌ها ایران را در جنگ با تروریسم کنار گذاشتند؟

رژیم تهران همچنان پابرجاست، بدون اینکه «پاداشی» را که تنها دو سال پس از گذشت حادثه ۱۱ سپتامبر دریافت کرد فراموش کند

پیامدهای سهل‌انگاری آمریکا در برابر تهران آن‌چنان سودمند بود که سال‌ها قبل از امضای برجام، مسیر تحقق منافع و اهداف رژیم ایران را هموار کرد - KHAMENEI.IR / AFP

بیست و یکمین سالگرد حادثه ۱۱ سپتامبر در حالی فرا رسید که تروریسم با وجود فشار و محدودیت‌هایی که بر آن اعمال می‌شود، هنوز هم به فعالیت‌های تهدید‌آمیزش ادامه می‌دهد و آمریکایی‌ها به‌منظور رسیدن به توافقی برای احیای برجام سرگرم مذاکره با رژیم جمهوری اسلامی ایران‌اند.

رژیم تهران همچنان پابرجاست، بدون اینکه «پاداشی» را که تنها دو سال پس از گذشت حادثه ۱۱ سپتامبر دریافت کرد فراموش کند. سهل‌انگاری واشینگتن در برابر تهران در سال ۲۰۰۳، با مذاکرات غیررسمی هسته‌ای آغاز شد و این روند پس از ۱۲ سال به توافقی با رهبران رژیم تهران انجامید که با نام «بدترین» توافق توصیف می‌شود.

پیامدهای سهل‌انگاری آمریکا در برابر تهران آن‌چنان سودمند بود که سال‌ها قبل از امضای برجام، مسیر تحقق منافع و اهداف رژیم ایران را هموار کرد و از سال ۲۰۰۳ به بعد، واشینگتن در ازای آمادگی تهران برای امضای توافق‌نامه هسته‌ای، به رژیم جمهوری اسلامی ایران چراغ سبز نشان داد و از فعالیت‌های شبه‌نظامیان وابسته‌اش در منطقه چشم‌پوشی کرد.

تهران نیز با بهره‌برداری از وضعیت فراهم شده، تلاش‌هایش را برای گسترش پروژه توسعه‌طلبانه‌اش در کشورهای منطقه افزایش داد و در بازه زمانی ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۵، شماری از کشورهای منطقه دستخوش بی‌ثباتی و هرج‌ومرج شدند و کنترل چند پایتخت عربی، ازجمله بیروت به دست رژیم ایران افتاد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

امروز پس از گذشت ۲۱ سال از زمان حادثه ۱۱ سپتامبر، این پرسش مطرح می‌شود که چرا آمریکا در جنگ علیه تروریسم، تهدید رژيم جمهوری اسلامی ایران را نادیده می‌گیرد و به معرفی این کشور به‌عنوان «نخستین دولت حامی تروریسم» در جهان اکتفا می‌کند؟ این در حالی است که رژیم ایران و سازمان القاعده از دهه ۱۹۹۰ تاکنون با هم رابطه دارند.

البته چه ازلحاظ اندیشه و چه ازلحاظ مسائل مربوط به روابط سیاسی و منافع مشترک، تعجب‌آور نیست که رژیم ایران و سازمان اخوان‌المسلمین که منبع اصلی همه گروه‌های افراطی به شمار می‌رود، با هم رابطه تاریخی داشته باشند.

با نگاهی به تاریخ سازمان اخوان‌المسلمین می‌توان دریافت که حسن‌البنا، بنیان‌گذار این گروه در تلاش برای ایجاد نزدیکی بین شیعه و سنی بود و بزرگ‌ترین آرزویش این بود که همه مسلمانان را زیر پرچم واحدی «متحد» کند، با این شرط که خودش پیشوا، خلیفه و رهبر همه باشد و سازمان اخوان‌المسلمین رهبری جهان اسلام را به دست بگیرد.

ثروت خرباوی، از رهبران پیشین سازمان اخوان‌المسلمین و منتقد این گروه در کتابی که درباره ماهیت و تاریخ این سازمان نوشته‌، جزئیات رابطه و دیدار خمینی و حسن‌البنا در اواخر دهه ۳۰ قرن بیستم در مصر را به تفصیل بیان کرده است.

البته ایده رهبری اخوان‌المسلمین در جهان اسلام به عمر تلمسانی، سومین رهبر این سازمان منتقل شد. سه سال پس از روی کار آمدن او، انقلاب اسلامی در ایران به وقوع پیوست. خرباوی می‌گوید: «وقتی انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی رسید، ما به‌شدت احساس خوشحالی کردیم.» سپس هیئتی از اخوان‌المسلمین برای عرض تبریک به ایران رفت.

عباس خامه‌یار، کارشناس ایرانی نیز این نکات را در کتابی با عنوان «ایران و اخوان‌المسلمین» ذکر کرده که با آنچه ثروت خرباوی نوشته است، مطابقت دارد.

پس از انقلاب ایران، اخوان‌المسلمین به تشکیل سازمانی در ایران اقدام کرد که «گروه دعوت و اصلاح» نامیده می‌شد.

خمینی پیش از این حوادث و به دلیل تاثیرپذیری از حسن‌البنا، عنوان «رهبر» را برای خود برگزید. علاوه براین که کتاب‌هایی از سید قطب در ایران ترجمه و منتشر شد. پس از به قدرت رسیدن سازمان اخوان‌المسلمین در سال ۲۰۱۲ در مصر، محمد مرسی، رئیس‌جمهوری پیشین مصر در نخستین سفر رسمی‌اش، عازم تهران شد.

در بخش دوم این مقاله، به جزئیات رابطه رژیم جمهوری اسلامی ایران با سازمان‌ القاعده خواهیم پرداخت.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه