ای عابر پیاده میدان انقلاب!

غزل خداحافظی با ۵۷!

خواهی اگر که مملکتی را دهی به باد - باید ز نوفلوشاتو به تهران سفر کنی 

خواهی که باغ را ز حقیقت خبر کنی
خوبست اگر مصاحبه‌ای با تبر کنی
 
خواهی اگر که مملکتی را دهی به باد
باید ز نوفلوشاتو به تهران سفر کنی 
 
ای عابر پیاده میدان انقلاب
آن به که سرفکنده از اینجا گذر کنی
 
ضمناً مکن تلاش که بیهوده خویش را
مشمول ماده‌های حقوق بشر کنی
 
غافل شدی که بیمه خسارت نمی‌دهد
گر زعفران مزرعه را بار خر کنی 
 
وقت است تا که ناله آن جغد شوم را
نابود با ترانه «مرغ سحر» کنی
 
ای «زنده باد» گوی پشیمان، خوش آمدی 
جبران آن خوش است که با «مرگ بر» کنی
 
سال هزار و سیصد و پنجاه و هفت را
باید به چشم عبرت ملی نظر کنی
 
یکدندگی کنار گذاری به یکدلی
از فکر قالبی و تعصّب حذر کنی
 
ای هموطن بکوش به همراه دیگران
تا مرز خویش بار دگر پر گهر کنی
 
هادی کنون که ذکر مصیبت کنی، خودت
خوب است شرم از همگان بیشتر کنی!
***
هادی – لندن – ۲۳ خرداد ۱۴۰۱  
 
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه