درگذشت قاسم گلی؛ لطیفه‌سرای شادی‌بخش بزم‌ها

قاسم گلی در سال‌های پس از انقلاب برای مدتی به ایران رفت تا فعالیت کند، اما حراست وزارت ارشاد مجوز فعالیتش را تایید نکرد

عکس سمت راست از مجله قدیمی‌ها- عکس سمت چپ  اسکرین‌شات از ویدیو

قاسم گلی، کمدین ایرانی که فکاهی‌ها، لطیفه‌ها و جوک‌هایش بیش از پنج دهه خنده بر لب مردم نشاند، پس از ۷۷ سال زندگی (متولد ۱۳۲۳ در مشهد)، بر اثر سکته‌ قلبی در لس‌آنجلس درگذشت. هنرمندی که در تمامی سال‌های فعالیتش، چه در ایران و چه در غرب، سعی کرد گوشه‌ای از فرهنگ عامیانه ایران را برای مخاطبان علاقه‌مند روایت کند و با بذله‌گویی‌ و تیپ‌سازی‌های متفاوت مردم را شاد کند؛ مردمی که در این سال‌ها فرصت شادی و جشن و سرورشان در فضاهای عمومی بسی کمتر و محدودتر از مجال سوگ و ماتم‌های عمومی بوده است.

حضور در جامعه باربد و همکاری با اسماعیل‌ خان مهرتاش

قاسم گلی فعالیت‌ هنری خود را از اوایل دهه ۴۰ در تئاتر گلشن مشهد با اجرای جشن‌ها آغاز کرد؛ درست زمانی که احمد رسولی از آنجا به تهران آمد. رسولی که خود از چهره‌های برجسته لطیفه‌گویی و اجرا در تاریخ این حرفه به شمار می‌رود، در گفت‌وگو با سایت «مجله قدیمی‌ها» (۱۶ مرداد ۹۵) از همکاری گلی با گروه برادران فضول‌باشی روایت می‌کند و می‌گوید:  «او از هنرمندان نابغه بود و هست. مردی کاری بود. البته تلویزیون هم کار می‌کرد و به نظرم اشتباه کرد از ایران رفت.»

با این حال ظرفیت مشهد برای بروز استعدادهای قاسم گلی کافی نبود و او نیز همانند بسیاری از هنرمندان بااستعداد شهرستانی به تهران کوچ کرد؛ اما این بار با دعوت رسولی که بازی‌ها و ظرافت‌کاری‌های او در مشهد را دیده بود. در تهران، او علاوه بر اجرای برنامه در چند کاباره (مثل کاباره باکارا در زیرزمین سینما آتلانتیک یا آفریقای فعلی) ابتدا در تئاتر نصر و سپس در جامعه باربد تهران فعالیت خود را دنبال کرد.

جامعه باربد زیر نظر اسماعیل‌ خان مهرتاش، نمایش‌های مختلفی را روی صحنه می‌برد و آن‌گونه که گلی در یکی از آخرین گفت‌وگوهای تلویزیونی باقیمانده از او با برنامه «تاک‌ شو» (منصور سپهوند- لس‌آنجلس) گفت، در این برنامه‌ها مدیر صحنه بود اما استعدادش در بازیگری و اجرا او را به سمت اجرای برنامه و لطیفه‌گویی در چند کاباره تهران کشاند و به مرور از تلویزیون و رادیو هم سر درآورد و برای خود اسم و رسمی پیدا کرد و چنانکه در همان گفت‌وگوی تلویزیونی «تاک‌شو» اشاره کرد،‌ حتی برای برخی اجراهای خارجی همراه هنرمندان ایرانی چون حمیرا و شماعی‌زاده به ژاپن رفت.

او در کنار مشکین و مهین دیهیم و صادق بهرامی در زمره بازیگران نسبتا ثابت نمایش‌های رادیویی بود.

خروج از ایران و حضور در کاباره‌های لس‌آنجلس و برنامه «گلی شو»

قاسم گلی به‌رغم آنکه مشکل چندانی نداشت، پس از انقلاب از ایران بیرون آمد. او ابتدا به ترکیه و سپس به کانادا رفت و در نهایت وقتی در لس‌آنجلس مقیم شد، توانست به‌عنوان یک مجری‌ چندین دهه به طور مستمر فعالیت کند. او به گفته خود، تمامی تعطیلات آخر هفته در دو کاباره تهران (با مدیریت احمد مسعود) و کاباره رستوران سفیر (با مدیریت بارانی) لس‌آنجلس برنامه داشت و بیش از ۱۵ سال سلسله برنامه‌های تلویزیونی گلی‌شو را اجرا کرد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

در سال‌های پس از دوم خرداد ۱۳۷۶ که فضای فرهنگی ایران اندکی باز شد و به برخی قهوه‌خانه‌ها و رستوران‌ها برای اجرای زنده موسیقی و برنامه‌های شاد مجوز دادند، او به دعوت احمد رسولی به ایران آمد تا کارش را آنجا دنبال کند اما مشکلات و موانعی که حراست وزارت ارشاد و نیز اداره اماکن نیروی انتظامی برایش ایجاد کردند باعث شد به‌رغم آنکه به گفته خود تا ۱۵ برنامه آماده کرده بود، پس از چندماه دوندگی نتواند مجوز فعالیت دائمی بگیرد و به لس‌آنجلس بازگشت.

فکاهه‌سازی روی ترانه‌های معروف خوانندگان

از معروف‌ترین کارهایی که او روی ترانه‌های معروف خوانندگان ایرانی به صورت طنز و البته با شعری از خود اجرا کرد، فکاهه «مادر شوهر» بود که با الهام‌ از ترانه معروف «همزبونم باش» حمیرا اجرا شد. اصل این ترانه با آهنگسازی ناصر چشم‌آذر در سال‌های پیش از انقلاب ساخته و پخش شد و یکی از معروف‌ترین ترانه‌های حمیرا به شمار می‌رود. قاسم گلی با گذاشتن شعری فکاهه روی این ملودی معروف، روایت را به سمت مادرشوهر و رابطه او با همسر پسرش می‌کشاند و مصیبت‌هایی را که در فرهنگ ایرانی میان این دو وجود دارد، به زبانی طنز روایت می‌کند.

او یک مجری تمام‌عیار بود و شاید اگر کمی فکر اقتصادی داشت، می‌توانست در دوران رسانه‌های مجازی نیز حسابی طرفدار پیدا کند، اما غفلت از این‌ امکان سبب شد تا در فضای مجازی کمتر به شکل مستقل دیده شود.

برخی از کارهای او به قدری معروف و در میان مردم مشهور شدند که حتی در فیلم‌های ایرانی نیز از آن‌ها استفاده شد؛ از جمله یکی از شوخی‌های او که امین حیایی،‌ بازیگر فیلم «مهمان» (به کارگردانی سعید اسدی) آن را اجرا شد. قاسم گلی بعدها در گفت‌وگو با تاک‌شو گفت که دست‌اندرکاران این فیلم با او تماس گرفتند و گفتند اجازه نداشتند در فیلم از او نام ببرند.

تاک‌شوهای ایرانی؛ حرکت روی طناب ظریف بند‌بازی

برخلاف باور عمومی اجرای برنامه یا نقل جوک و لطیفه کاری سهل و آسان نیست؛ به ویژه اینکه حساسیت‌های این حرفه در کار برای ایرانیان و تماشاگران ایرانی به راه رفتن بند‌باز روی طناب در ارتفاع بالا می‌ماند. بخشی از این حساسیت‌ها به ضریب تحمل پایین مخاطبان قومیت‌های مختلف بازمی‌گردد که کمترین انتقاد و شوخی را برنمی‌تابند. از این زاویه، یک مجری که قرار است برای مخاطبان فارسی‌زبان حساس به بسیاری از امور برنامه‌ اجرا کند، جدا از ظرافت‌های طنزآمیز و شوخی‌هایی که باید به کار ببرد، لازم است بسیاری از حساسیت‌های فرهنگی مخاطبان را هم در نظر بگیرد.

از جمله انتقادهایی که گلی در همان گفت‌وگوی خود با تاک‌شو مطرح کرد، همین آستانه پایین تحمل مخاطبان در برابر انتقادها بود. به گفته او، هنرمندانی چون ابی و معین و… از شوخی‌های او نمی‌رنجند، اما طرفدارانشان حساسیت زیادی به خرج می‌دهند و حتی اعتراض‌های آن‌ها سبب شد که او چند بار بیکار شود.

در بین لطیفه‌هایی که او تعریف می‌کرد، نقل جوک‌هایی درباره کلیمیان جایگاه ویژه‌ای داشت؛ بخشی از این تمرکز و توجه به این دلیل بود که به گفته او، کلیمی‌ها برخلاف دیگر اقوام و ادیان، به جوک‌های او حساسیت کمتری داشتند؛ اگرچه در همان گفت‌وگوی تلویزیونی اشاره کرد که یکی از هموطنان کلیمی‌ در اعتراض به یکی ازجوک‌های او با عنوان «پاکت خالی» موجبات بیکاری دوساله‌ او را فراهم کرد.

پاکت خالی داستان خیالی پاکت اهدایی یکی از تماشاگران کلیمی به قاسم گلی بود که او در چند نمایش آن را بازگو کرد؛ اینکه گلی وقتی به پشت صحنه می‌رود و با این نیت که احتمالا در پاکت چکی گذاشته شده، آن را باز می‌کند، متوجه می‌شود پاکت خالی است.

در دو سال پایانی عمر قاسم گلی، به دلیل شرایط همه‌گیری، او نیز همانند بسیاری از هنرمندانی که درآمدهای آنچنانی ندارند، عملا بیکار شد. اجراهای هفتگی او هم تعطیل و شرایط برایش سخت شد تا در نهایت کرونا هم به سراغش آمد. او پس از بهبودی نسبی، در حالی که فضاها و رستوران‌ها در آستانه بازگشایی بودند، در ۱۶ بهمن ۱۴۰۰ در اثر سکته قلبی درگذشت تا جامعه فرهنگی ایران یکی از چهره‌های باسابقه خود در نمایش‌های عامیانه را از دست بدهد.

بیشتر از فرهنگ و هنر