ندیمه پیشین ملکه بریتانیا می‌گوید او به دلیل باورهای مذهبی قوی از تاج‌ و تخت « هرگز استعفا نخواهد داد.»

لیدی پاملا هیکس ۹۲ ساله که دختر عموی دوک فقید ادینبرو نیز هست، روز جمعه ۴ فوریه (۱۵ بهمن) در میزگردی به نام «۷۰ سال انجام وظیفه و دوستی» این سخنان را گفت.

موضوع این میزگرد مجازی که او و دخترش، ایندیا هیکس، میزبانی آن را به عهده داشتند، دوستی طولانی هیکس با ملکه در آستانه جشن ۷۰ سالگی سلطنت وی در روز یکشنبه ۶ فوریه بود.

ایندیا از لیدی پاملا پرسید که آیا به نظر او ملکه هرگز از تاج و تخت کناره‌گیری خواهد کرد، و او در پاسخ گفت: «هرگز استعفا نخواهد داد.»

او سپس توضیح داد: «ویلهلمینا، ملکه هلند، (۱۹۴۸) به نفع دخترش از تاج و تخت استعفا داد، اما فکر چنین کاری هم  به ذهن ملکه خطور نمی‌کند، چون هرگز نمی‌تواند این کار را بکند، چون تدهین کرده است و اعتقاد به مذهب برای او امری بسیاری جدی است.»

در آیین تاج‌گذاری، مقام سلطنت به پاسداری از کلیسا سوگند می‌خورد و با روغن مقدس تدهین می‌کند.

تدهین آیین مقدسی به‌‌ شمار می‌آید و از همین رو هنگام پخش مراسم تاج‌گذاری علیاحضرت در سال ۱۹۵۳ برای مردم، از دوربین‌های تلویزیونی پنهان ماند.

لیدی پاملا در بخش دیگری از سخنانش شاهزاده فیلیپ را به «خدایان یونانی» تشبیه کرد و گفت که او دوست می‌داشت در دوران جوانی ملکه و خواهرش، شاهدخت مارگارت، جلو آن‌ها «خودنمایی» کند.

لیدی پاملا دختر لرد لوئیس مونت‌باتن و نبیره ملکه ویکتوریا است.

ایندیا یادآوری کرد که به نظر مونت‌باتن، فیلیپ و الیزابت که آن زمان هنوز مقام شاهدختی داشت، همتاهای خوبی برای یکدیگر بودند.

او گفت: «پدر شما، پدربزرگ من، از پیش اعتقاد داشت که آن دو زوج خوبی می‌توانند باشند. وقتی شاهدخت در ۱۳ سالگی برای بازدید از کالج دارتموت رفته بود، با هم آشنا شدند و از همان زمان تحت تاثیر شاهزاده فیلیپ قرار گرفته بود.»

لیدی پاملا در جواب گفت: «بله شبیه خدایان یونان بود و البته دیوانه‌وار هم خودنمایی می‌کرد، به او گفته بودند مراقب دو شاهزاده خانم باشد و بنابراین دیوانه‌وار خودنمایی می‌کرد. بعدها از تمامی دختران انگلستان دل برد. واقعا جذاب بود.»

دوک ادینبرو و ملکه تنها چهار ماه بعد از اعلام نامزدی خود در ۹ ژوئیه، در تاریخ ۲۰ نوامبر ۱۹۴۷ در کلیسای وست‌مینستر ازدواج کردند.

طبق برآوردها، ۲۰۰ میلیون نفر در سراسر جهان به تماشای پخش آن مراسم ازبی‌بی‌سی نشستند.

لیدی پاملا با یادآوری وقایع روز ازدواج ملکه گفت که آن روز قبل از مراسم، حداقل «دو فاجعه» داشت رخ می‌داد که به خیر گذشت.

اولین اتفاق قریب به فاجعه زمانی پیش آمد که ملکه ناگهان تصمیم گرفت دو گردن‌بند مرواریدی را به گردن اندازد که پدرش، پادشاه جورج ششم، به او هدیه داده بود.

گویا گردن‌بند کوتاه‌تر متعلق به اَن، آخرین ملکه خاندان استوارت، بود و دیگری از همسر پادشاه جورج دوم به او به ارث رسیده بود.

لیدی پاملا به شنوندگان گفت: «شاهدخت ناگهان گفت: اوه، دلم می‌خواهد مرواریدهایی را که بابا داد به گردن بیندازم.»

«همه به هم نگاه می‌کردند و می‌پرسیدند گردن‌بندهای مروارید کجا است؟ طبیعتا در کاخ سنت جیمز که نمایشگاه همه هدایا بود. ناچار یک نفر شتابان از کاخ باکینگهام راهی کاخ سنت‌جیمز شد و مرواریدها را آورد.»

بعد همان روز صبح بر سر دسته‌گل عروس هم هول و هراسی به پا شد؛ «فراش وظیفه‌شناسی» گل‌ها را روی میزی پشت درهای بسته گذاشته بود و همه دیوانه‌وار دنبال آن‌ها می‌گشتند.

لیدی پاملا افزود: «زمان زیادی صرف پیدا کردن آن‌ها شد. اما خوشبختانه همه چیز به خیر گذشت.»