فرانسیس فوکویاما: تاریخی که پایانی ندارد

درخشش الگوی دولت‌داری اقتدارگرا را باید به‌ پای بحران دموکراسی‌های مدرن گذاشت

فرانسیس فوکویاما،‌متخصص اقتصاد سیاسی و  فیلسوف آمریکایی- AFP

خوش‌بینی به آینده دموکراسی بعد از سقوط شوروی، فرانسیس فوکویاما را واداشت فکر کند تاریخ به سوی «پیروزی حتمی اقتصادی و سیاسی لیبرالیسم» در حرکت است. او تصور می‌کرد که با بی‌اعتباری کمونیسم، کشورها برای سازماندهی سیاسی و اقتصادی خود الگوی بدیلی جز لیبرال دموکراسی ندارند؛ اما در کمتر از دو دهه پس از سقوط شوروی، رژیم‌های پوپولیست، اقتدارگرا و دولت‌محور مانند چین و روسیه محبوبیت یافتند و دموکراسی‌های بیرون از حوزه غرب، با بی‌ثباتی، فساد و غارت نخبگان سیاسی-اقتصادی و تجاوز آمریکا مترادف شدند.

فوکویاما در مصاحبه‌اش با ماتیلده فستینگ، عقب‌گرد دموکراسی را می‌پذیرد اما امیدوار است که این وضعیت پایدار نماند. او این بار نمی‌خواهد اشتباه قبلی را تکرار کند و یک پیش‌بینی دیگر انجام دهد.

منتقدان نظریه «پایان تاریخ» فوکویاما می‌گویند که دموکراسی بدون نهادها و ارزش‌های لیبرال نمی‌توانست در کشورهای دیگر ریشه بدواند. او با این منتقدان موافق است که تاسیس یک دولت مدرن دموکراتیک مبتنی بر حاکمیت قانون، محدودسازی قدرت نهادها و سیاستمداران و ارائه خدمات بهینه کاری به‌غایت دشوار است. او حتی در جایی از کتاب می‌گوید که دموکراسی در ایالات متحده نیز در دوره ترامپ با چالش روبه‌رو شد.

فوکویاما پیش از جاروجنجال‌های عصر ترامپ به این نتیجه رسیده بود که دموکراسی آمریکایی به‌رغم درخشش در جریان جنگ سرد، به دلیل خلاهای ساختاری و فرهنگی روزبه‌روز بیشتر جذابیت خود را از دست داده است. او در جریان سفر هوجینتاو، رئیس‌جمهوری پیشین چین، به واشنگتن در سال ۲۰۱۱، در فایننشال تایمز نوشت که نظام سیاسی آمریکا بیش از این خصوصا در مردم چین، رغبتی  برنمی‌انگیزد. یک دلیل آن این است که برخلاف آمریکا، «نظام سیاسی چین توان اتخاذ سریع تصمیم‌های بزرگ و پیچیده را دارد و دست‌کم در حوزه سیاست‌های اقتصادی، تقریبا می‌تواند به‌خوبی آن را اجرا کند.»

به این اعتبار، او الگوی دولت‌داری چین را مهم‌ترین چالش برای دموکراسی در جهان به حساب می‌آورد. فوکویاما در کتاب «پس از پایان تاریخ...» می‌گوید: «این کشور به‌طور موثری روند مدرنیزه شدن را می‌پیماید. اگر این رشد چین در ۳۰ سال آینده ادامه یابد، می‌تواند در برابر لیبرال دموکراسی الگویی تقدیم کند که خیلی کارامد است.»

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

اما او باور ندارد که الگوی چین مانند لیبرال دموکراسی غربی قابل تقلید باشد؛ زیرا موفقیت چین قبل هر چیزی به دلیل سنت تاریخی دولت قدرتمند و نهادهای کارامدی است که بسیاری از دولت‌های اقتدارگرا و خودکامه آن را ندارند. در اینجا مورد روسیه و ایران در خور توجه است که دولت‌داری اقتدارگرا به سبک چین، در این کشورها به توسعه صنعتی و تکنولوژیک منجر نشد و مشروعیت آن‌ها با اعتراض‌ها و مناقشات خونین همراه بوده است.

با این حال، باید اعتراف کرد که فوکویاما هنوز یک پیشگوی خوش‌بین لیبرال دموکراسی است و گمان می‌کند که چین هم روزی به جرگه دولت‌های لیبرال دموکراتیک خواهد پیوست. او تصور می‌کند که طبقه متوسط چین روزبه‌روز ثروتمند می‌شود و اگر سیاست‌های دولت چین نتواند رشد اقتصادی بالای فعلی را حفظ کند، نارضایتی داخلی حزب کمونیست چین را با چالش خطرناکی روبه‌رو خواهد کرد.

در این مقطع، درخشش الگوی دولت‌داری اقتدارگرا را باید به‌ پای بحران دموکراسی‌های مدرن گذاشت. فوکویاما در این باره می‌گوید: «نارضایتی مردم از برایند نظام‌های دموکراتیک بیشتر شده است. آن‌ها از این سیستم توقعاتی دارند که برآورده نمی‌شود.» چنانچه مسائل هویتی در دموکراسی‌های مدرن خیلی مهم شده و فضای سیاسی را ملتهب کرده‌اند. به گفته فوکویاما، بخش قابل‌توجهی از رای دهندگان در کشورهایی مانند آمریکا از تغییرات اجتماعی و بافت جمعیتی راضی نیستند.

در گفته‌های فوکویاما این نکته که مسائل هویتی جناح‌بندی‌های سیاسی را برهم زده‌اند، جالب است؛ چنانچه بخشی از کارگران فقیر سفیدپوست به حزب جمهوری‌خواه و ترامپ که عمدتا حامی منافع شرکت‌های بزرگ‌اند، رای دادند. البته او به این نکته توجه دارد که هویت‌گرایی تا حدودی برایند سیاست‌های حزب دموکرات در آمریکا است که در مسیر تحولات جهانی شدن بعد از دهه ۹۰ میلادی، طبقه کارگر را فراموش کرد؛ کارگرانی که از دستمزدشان کاسته شد و با کارگران ارزان ویتنامی و بنگلادشی قدرت رقابت نداشتند.

از نظر فوکویاما، پیروزی ترامپ را بدون ورود آمریکا به عصر هویت‌گرایی و جدال‌های نژادی-جنسیتی نمی‌توان درک کرد. او برخلاف دیگر سیاستمداران جمهوری‌خواه، در جریان کارزار انتخاباتی بیشتر درباره مسائل هویتی-نژادی، مهاجران غیرقانونی و جرم و جنایت در شهرها مانور داد. فوکویاما اعتقاد دارد که بسیاری از جمهوری‌خواهان از «ایده‌ها و تیپ دموکرات‌ها متنفرند؛ برای آنان یک دموکرات تجسم فردی فمینیست، همجنسگرا و پر از نزاکت‌های سیاسی است. بنابراین، آن‌ها به هر کسی دیگر از حزب جمهوری‌خواه ازجمله ترامپ، رای می‌دهند.»

در بحران دموکراسی لیبرال، بی‌اعتماد مردم به سیستم فصل مشترک یک آمریکایی، افغان و عراقی است. اما تفاوت در این است که در ایالات متحده، نهادهای دموکراتیک مدرن به‌رغم نارضایتی و بی‌اعتمادی شدید مردم به کار خود ادامه می‌دهند اما، در کشورهایی مانند افغانستان این نهادها در معرض تسخیر و سوءاستفاده نیروهای اقتدارگرای مرتجع قرار دارند.

فوکویاما بی‌اعتمادی عمومی به نظام دموکراتیک را به گردن نخبگان می‌اندازد که به علت «سوءاستفاده‌‌های آنان، سیستم سیاسی دموکراتیک جوابگوی مطالبات مردم نیست و از سوی دیگر، راه برای لابی‌گری گروه‌هایی با منافع خاص نیز باز است».

با اینکه فوکویاما آشکار می‌کند که از جمهوری‌خواهان فاصله گرفته و در دو انتخابات گذشته به هیلاری کلینتون و جو بایدن رای داده است، همچنان به ایده لیبرال دموکراسی به عنوان یک غایت سیاسی باور دارد؛ اما این به معنای آن نیست که او همانند اوایل دهه ۹۰ میلادی به پذیرش جهانی دموکراسی اعتقاد داشته باشد؛ زیرا جوامعی با بافت قبایلی برای داشتن یک دولت مدرن لیبرال آماده نیستند.

ظاهرا دموکراسی بدون لیبرالیسم میوه‌ای جز پوپولیسم اقتدارگرا ندارد؛ این پیام برای ایرانیان زخم‌خورده از انقلاب ۵۷ خمینی بیشتر قابل درک است.

مشخصات کتاب:

ماتیلده فستینگ/پس از پایان تاریخ: گفت‌وگو با فرانسیس فوکویاما/انتشارات دانشگاه جورج تاون/۲۳۰ ص/ ۲۰۲۲

بیشتر از کتاب