بکتاش آبتین: کات

امیدوارم روزی که دیر نیست، بتوانیم در جشنواره‌ای بدون سانسور آثار بکتاش آبتین را ببینیم و او را دقیق معرفی ‏کنیم

بکتاش آبتین فقط شاعر و نویسنده نبود؛ او فیلم‌ساز هم بود و جوایزی هم در این عرصه برنده شده بود - 30nama

از همان زمان که شعر کلاسیک می‌گفت و نامش «مهدی کاظمی» بود، تا بعدها که به شعر نو و سپید روی آورد و کتاب نوشت و منشی و بعد یکی از دبیران هیئت دبیران «کانون نویسندگان ایران» ‌شد و نام «بکتاش آبتین» را برگزید، همیشه محبوب بود، و هر کس با او نشست و برخواست حضوری داشت، به نیکی از او یاد می‌کرد، و می‌کند.

از زمان دستگیری او همراه با کیوان باژن و رضا خندان و زندانی شدنشان، نویسندگان و شاعران در داخل و خارج ایران بارها هشدار دادند که در شرایط همه‌گیری و جهان‌گیر شدن کووید-۱۹ دست‌کم اجرای حکم را عقب بیندازند، اما کو گوش شنوا. کار را به جایی رسانند که شخصیت‌های جهانی، از جمله  مریل استریپ، اورهان پاموک، جان کوتزی، مارگارت اتوود، خالد حسینی، آریل دورفمان، جویس کرول اوتیس، جاناتان فرنزن، و شمار زیادی از نویسندگان و شاعران دیگر نامه‌‌ سرگشاده انجمن قلم آمریکا را امضا کردند که خواستار آزادی سه نفر از اعضای زندانی کانون نویسندگان ایران شده بود. کانون نویسندگان ایران نیز در بیانیه‌های متعدد به حکم زندان و زندانی شدن اعضای خود اعتراض کرد. بقیه ماجرا را هم می‌دانیم، اما صدایی از اهالی جریان اصلی سینمای ایران برنخاست، در صورتی که او فیلم‌ساز هم بود.

امروز همه می‌دانیم که بکتاش آبتین فقط شاعر و نویسنده نبود؛ او فیلم‌ساز هم بود و جوایزی هم در این عرصه برنده شده بود، اما دریغ از یک واکنش خانه سینما یا هنرمندان و فیلم‌سازان جریان اصلی؛ فقط نام او را به عنوان سینماگر بردند. شاید اگر بیانیه فاجعه‌بار هیئت مدیره خانه سینما بعد از قتل او نبود، قتلی که این بار نه با چاقو و طناب که با بیماری کووید-۱۹ و رسیدگی نکردن به‌موقع صورت گرفت، حتی حالا هم فیلم‌ساز بودنش مطرح نمی‌شد. واکنش تندی که سینماگران و اعضای خانه سینما علیه بیانیه هیئت مدیره نشان دادند موجب شد که هیئت مدیره خانه سینما عذرخواهی کند و بگوید: «می‌دانیم تقصیر چیست و با شرم آشناییم.»

به هر حال، بکتاش آبتین مستندساز بود و فیلم‌های خوبی از او به یادگار مانده است. او در زمینه فیلم‌های زندگی‌نامه‌ای چند فیلم ساخته است که برخی از آن‌ها تنها فیلم‌های مستند درباره فرد مورد نظر است. «کاملاً خصوصی برای آگاهی عموم» (زندگی علی‌شاه مولوی)، ۱۳ اکتبر ۱۹۳۷ (زندگی لوریس چکناوریان)، و زندگی همایون خرم و فریبرز رئیس دانا، و در این آخری‌ها پیش از دستگیری‌اش، فیلم «موریانه‌ای با دندان‌های شیری» (سلف‌پرتره از زندگی خود هنرمند) را ساخت که بخش‌هایی از آن در فضای مجازی دست به دست می‌شود.

برای فیلم «۱۳ اکتبر ۱۹۳۷» جایزه «بهترین فیلم بلند پرتره» را از ششمین جشنواره سینما حقیقت گرفت، و فیلم مستند «موریانه‌ای با دندان‌های شیری» هم برنده دیپلم افتخار از دوازدهمین جشن مستقل سینمای مستند ایران شد. او علاوه بر این آثار، چند فیلم مستند کوتاه و بلند دیگر هم ساخته است.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

نخستین فیلم بلند مستند او «پارک مارک» است. «پارک مارک» زندگی یک مرد مسیحی ایرانی به نام «مارکاس سوتیازیان» است که خود را مارک می‌نامد. «مارک» شدیدا به کراک معتاد است و شب‌ها در «پارک» می‌خوابد؛ عکس‌هایی از همسر و فرزندانش که در آمریکا زندگی می‌کنند همیشه همراه دارد. آن‌ها ساکن آمریکا هستند و خود او نیز به جرم قتل در آمریکا در زندان بوده است و در زمان ریاست جمهوری بوش، شهروندی آمریکایی‌اش باطل می‌شود و به ایران بازگردانده می‌شود. پس از مدتی معتاد می‌شود و به کارتن‌خوابی روی می‌آورد و ساکن پارک‌های تهران می‌شود، و از راه دزدی از صندوق‌های صدقات، خرج خود را تامین می‌کند و پول موادش جور می‌شود. در «پارک مارک» یک شب از زندگی «مارک» را می‌بینیم و از طریق آن با زندگی شبانه کارتن‌خواب‌ها در پارک‌های تهران آشنا می‌شویم.

مستندسازی به‌خودی‌خود دشوار است، اما کاری مانند «پارک مارک» که تمام آن در شب می‌گذرد دشوارتر است. فیلم‌برداری آن را «تورج اصلانی» به عهده دارد که بسیار خوب از پس فیلم‌برداری روی دست آن هم در شب برآمده است. تدوین را هم محمد شیروانی انجام داده است. از همه مهم‌تر، صدابرداری فیلم است که آن را نظام کیایی، کارگردان تلویزیونی که بیشتر در صدابرداری شهرت دارد و یکی از پیشکسوتان این حرفه است، انجام داده است و البته جایزه بهترین صدا را هم در جشنواره سینمای حقیقت بابت صدابرداری این فیلم برنده شده است. صدابرداری سر صحنه فیلم مستند بسیار دشوار است. برای مثال، فیلم با نمای دور از مارک که دو پلیس او را متوقف کرده‌اند شروع می‌شود، و با توجه به فاصله دور، صداها کاملا واضح است و مکالمه پلیس‌ها و مارک خوب شنیده می‌شود.

نظام کیایی پس از مرگ بکتاش آبتین، که بیشتر به قتل می‌ماند تا مرگ، خاطره نخستین دیدارش را با او در صفحه اینستاگرامش چنین بیان می‌کند: «سال‌ها پیش که عضو هیئت رئیسه و مسئول انجمن صدابرداران خانه سینما بودم، همکارمان آقای صالحی زنگ زد و گفت: «یک جوانی چند بار آمده که شما را ببیند، اما می‌گه نمی‌خواهم مزاحم ایشون بشم، و در حیاط خانه است. خودم رفتنم پایین و جوانی را دیدم با موهای فر، و بسیار با ادب، با کلامی مهربان، و گفت آبتین هستم و می‌خواهم یک فیلم داستانی مستند حدود یک ساعته بسازم و خیلی خیلی دلم می‌خواد صدای فیلمم رو شما بگیرید، اما چون می‌دانم دستمزد واقعی شما را ندارم، آمده‌ام یک صدابردار مورد اعتماد در حد بودجه من به من معرفی کنید. آن‌قدر صادق بود که گفتم شما به دستمزد من چکار دارید، هر وقت شروع کردید در خدمتم. فیلم (پارک مارک) شروع شد.»

نظام کیایی آن‌قدر شیفته اخلاق و منش آبتین می‌شود که فیلم بعدی او «۱۳ اکتبر ۱۹۳۷» را هم با او کار می‌کند.

«پارک مارک» علاوه بر صدا و تصویر و تدوین خوب، از کارگردانی میزانسن‌های بسیار حساب شده‌ای هم برخودار است. مثلا در صحنه‌ای که «مارک» دارد در «پارک» در مورد پارک‌خوابی صحبت می‌کند، پشت سرش تصویری از آپارتمان و خانه و کودکی که آرام روی پر قو خوابیده است و کنتراست و تضاد زیادی با حرف‌های «مارک» دارد، دیده می‌شود. یا در نمای دیگری، زاویه دوربین به شکلی است که وقتی «مارک» دارد از صندوق صدقات پول درمی‌آورد، تصویر عابر بانک نیز دیده می‌شود، و هر دو تقریبا به یک اندازه.

نماهای متعدد از مسجد و بانک و صندوق صدقات فضای «سرمایه» و «دین» و فقر و اعتیاد را به خوبی نشان می‌دهد. نسخه‌ای که اکنون در فضای مجازی است کمی بیش از ۴۰ دقیقه است، و احتمالا فیلم به‌شدت سانسور شده است.

امیدوارم روزی که دیر نیست، بتوانیم در جشنواره‌ای بدون سانسور آثار بکتاش آبتین را ببینیم و معرفی دقیقی از او کنیم. داغی که کشتن او به جرم آزادی‌خواهی بر سینه‌مان گذاشت و در ۴۷ سالگی زیر بار تطمیع زر و چماق زور نرفت و جان داد، هرگز نه بخشیدنی است نه فراموش کردنی.