کورسویی از امید در بحبوحه درگیری و جنگ قدرت‌ها؟

ویروس کرونا و سویه‌های جهش‌یافته آن کشورها را به خودمحوری کشانده است

«رقابت آمریکا و چین باید برای ایجاد جامعه امن‌تر، محیط‌زیست پاک‌تر و زندگی مرفه‌تر برای مردم خود باشد» - MANDEL NGAN, ANTHONY WALLACE / AFP

پس از همه‌گیر شدن کرونا، کشورهای ثروتمند جهان خودمحور شدند و به‌جای گشایش بهتر و همکاری بیشتر با دیگران به مرزبندی و ایجاد دیوارهای حائل اقدام کردند.

ویل دورانت، تاریخ‌نگار معروف پرسش عمیقی را مطرح کرده است که «چرا در تاریخ بشر انبوهی از تمدن‌های متعدد و گوناگون به وجود آمده است؟». پاسخ این پرسش هزاران سال پیش ارائه‌شده است. قتل هابیل به‌ دست قابیل در سپیده‌دم تاریخ، جنگ‌های اسپارت در یونان قدیم، تشکیل امپراتوری‌ها و جنگ‌های پی‌‌در‌پی در تاریخ بشری تا امروز نشان می‌دهند که جهان صحنه کشمکش و مبارزه است که در آن تنها قویترها باقی می‌مانند و ناتوانان خرد می‌شوند و از میان می‌روند. به گفته ویل دورانت، «بزرگترین پدیده ثابت در تاریخ جنگ است». استثنا تنها در زمانی بوده است که پای گفت‌وگو به میان آمده و داوری به عقل و منطق سپرده‌شده است.

بزرگان بشر برای نهادینه کردن این حقیقت همواره تاکید کرده‌اند. ازجمله ابونصر فارابی می‌گوید: «رابطه‌ای که انسان‌ها را با‌هم پیوند می‌دهد، انسانیت است، جوامع بشری باید بر مبنای انسانیت با یکدیگر همکاری داشته باشند». جلال‌الدین رومی کسی بود که قلبش برای همه دین‌ها و انسان‌ها جای داشت. توماس جفرسون می‌گفت: «آرزومندم که حکمت ما بر قدرت ما غالب شود، باید بیاموزیم که قدرتمان وقتی بیشتر می‌شود که از آن کمتر استفاده کنیم و به‌جای آن بر حکمت تکیه کنیم». برتراند راسل، منادی صلح بود و گاندی، منادی نفی خشونت. ماری آن سلوتر، رئیس کمپانی آمریکای نوین، همه کشورها را به اتخاذ سیاستی متفاوت در قرن ۲۱ فرا می‌خواند و تاکید می‌کند که «باید به مردم توجه شود نه به کشمکش دولت‌ها».

در سال ۱۹۳۰ انیشتین نامه‌ای به دوستش زیگموند فروید نوشت و از او خواست که کارزار مشترکی را برای جلوگیری از جنگ راه بیندازند. فروید در پاسخ نوشت: «این یک مسئولیت غیرممکن است؛ چون غریزه‌ای در انسان‌ها به نام غریزه مرگ وجود دارد که آن‌ها را به‌سوی جنگ می‌کشاند»؛ اما درواقع این رهبران و نخبگان سیاسی‌اند که برای دستیابی به نفوذ، سرزمین و پول، ملت‌ها را به جنگ می‌کشانند و به جان هم می‌اندازند. همچنین ترویج فرهنگ مرگ است که افراد را به حمله‌های انتحاری می‌کشاند و به آن‌ها چنین تلقین می‌کند که وظیفه آن‌ها در این دنیا شهادت و رفتن به بهشت است.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

در پائیز سال ۱۹۴۱ زمانی که حمله آلمان نازی در مسکو متوقف شد، هیتلر گفت: «اگر روزی بیاید که ملت آلمان به‌اندازه کافی نیرومند نباشد و آمادگی نداشته باشد که برای بقای خود خون بریزد و قربانی بدهد، تقدیرش همان خواهد بود که به‌دست قدرت نیرومندتر از خودش نابود شود. در آن صورت من هم قطره اشکی برای ملت آلمان نخواهم ریخت».

اواخر سال ۱۹۵۰ استالین نامه‌ای به مائو تسه‌تونگ نوشت و به او گفت: «پنج لشکر به کره بفرست، اگرچه منجر به جنگ جهانی سوم شود. اگر وقوع جنگ میان اردوگاه کمونیسم و اردوگاه غرب اجتناب‌ناپذیر باشد، پس بگذار همین حالا صورت بگیرد، نه چند سال بعد که روابط میان آمریکا و ژاپن مستحکم‌تر شده است، ما اکنون از آمریکا، بریتانیا و سایر کشورهای اروپای سرمایه‌داری نیرومند‌تر‌یم». مائو به درخواست استالین پاسخ مثبت داد و لشکری از ارتش سرخ را به کره شمالی فرستاد، ولی ادعا کرد که این‌ها برای جنگ علیه آمریکا و کره جنوبی‌ داوطلب شده‌اند.»؛ اما هیتلر جنگ را باخت و خودکشی کرد و اتحاد جماهیر شوروی هم به سبب مشکلات ناشی از مسابقه تسلیحاتی با آمریکا و بحران اقتصادی در زمان گورباچف فروپاشید.

کره شمالی هرچند در زمان حاکمیت خاندان کیم ایل سونگ به یک کشور هسته‌ای و موشکی تبدیل شد، اما از نگاه اقتصادی فقیر است و صادرات سالانه‌اش تنها به ۲۶۰ میلیون دلار می‌رسد و اگر کمک‌های چین نباشد، از گرسنگی می‌میرد. این در حالی است که جهان در ترس از جنگ احتمالی میان آمریکا و چین در تایوان و جنگ احتمالی میان غرب و روسیه در اوکراین، به‌سر می‌برد. البته بر اساس گفته ای‌جی‌پی تیلور، تاریخ‌نگار اهل بریتانیا همه جنگ‌ها میان قدرت‌های بزرگ به‌نام جنگ‌های پیشگیرانه آغازشده است.

 اما استثناهایی هم در تاریخ وجود دارد که می‌تواند سرمشق قرار گیرد؛ گاندی بر مبنای «اصل عدم خشونت» استقلال هند را از بریتانیا پس گرفت و نلسون ماندلا پس از این‌که بعد از سال‌ها از زندان رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی، بیرون آمد، انتقام نگرفت و با تکیه بر گذشت، آشتی و تسامح، زمینه همزیستی میان اکثریت سیاه‌پوست و اقلیت سفیدپوست را در چهارچوب یک نظام دموکراتیک فراهم ساخت.

تونی موریسون،  داستان‌نویس آمریکایی و برنده جایزه نوبل در ادبیات، می‌گوید: «در برابر فقدان انسانیت باید با انسانیت بیشتر مقابله کرد». ماری آن سلوتر، در مواجهه با نژادپرستی و دعوتگران برتری نژاد سفید در آمریکای امروز، طرحی انسانی را پیشکش کرده که سزاوار مطالعه، تامل و اعتبار‌دهی است. او آدم ساده‌ای نیست که به رازهای سیاست پی نبرده باشد، بلکه مدتی مسئول برنامه‌ریزی در وزارت خارجه آمریکا بوده است و به‌ ضرورت رقابت در سیاست به‌خوبی آگاهی دارد؛ او بدون این‌که رقابت در سیاست را انکار کند، همه را به تغییر دیدگاه در این عرصه فرا می‌خواند.

فشرده طرح خانم سلوتر در این مورد این است که «رقابت میان آمریکا و چین باید برای ایجاد جامعه امن‌تر، محیط‌زیست پاک‌تر و زندگی مرفه‌تر برای مردم خود باشد؛ باید رقابت آن‌ها متمرکز بر این باشد که کدام کشور می‌تواند سریع‌تر از دیگری به فناوری پاک و بی‌ضرر دست پیدا کند و کدام کشور بیشتر برای رهایی از کربن تلاش می‌کند و بیشتر به کشورهای درحال‌توسعه کمک می‌کند تا زیرساخت‌های خود را بهتر کنند.»

شاید طرح خانم سلوتر رویای دشواری به نظر بیاید، اما ارزش این را دارد که برای رسیدن به آن تلاش شود. چون افراط‌گرایی در جهان، حتی در نبود جنگ‌های بزرگ هم در حال افزایش است. اکنون ویروس کرونا و سویه‌های جهش‌یافته آن، کشورها را به خودمحوری کشانده است؛ آن‌ها به‌جای گشایش بهتر و همکاری بیشتر به مرزبندی و ایجاد دیوارهای حائل روی آورده‌اند و کشورهای ثروتمند، حدود ۷۰ در‌صد از واکسن کووید-۱۹ را احتکار کرده‌اند. اکنون نقص‌های جهانی‌‌شدن و ستم‌های ناشی از آن، آشکار شده است، تا جایی که اسلاوی ژیژک، فیلسوف اسلوونیایی آن را «بربریت در سیمای انسانیت» می‌خواند.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه