در یکی از اساطیر اقوام ترک به نام « دده قور قود» ( پدرم قور قود) دیو نخوت میکوشد تا قهرمان داستان را با اغراق درباره قدرت او بفریبد و به سوی شکست براند. به نظر میرسد که رجب طیب اردوغان رییس جمهوری ترکیه تازهترین قربانی همان دیو نخوت است.
اردوغان که هنوز نتوانسته است شکستهای انتخاباتی اخیر خود را هضم کند – شکستهایی که حزب او را در تقریبا تمامی شهرهای بزرگ و متوسط ترکیه در اقلیت قرار داده - برنامهای برای «تربیت یک مومن جدید» اعلام کرده است. به گمان اردوغان مردم ترکیه پس از یک تجربه ۷۰ ساله با نظام «علمانی» (لاییک) آتاترک، دیگر چنانچه باید و شاید مسلمان نیستند و لذا دولت وظیفه دارد تا نسلهای جوان اکنون و آینده را به «اسلام ناب محمدی» دعوت کند. در این راه دولت در نظر دارد تا یک ارتش ۱۵۰ هزار نفری از مبلغان اسلامی یا «امامان خطیب» را سازمان دهد و برای فتح دلها و مغزهای ترک به سراسر کشور بفرستد.
این برنامه اردوغان در چهارچوب برنامه بزرگتر او برای تبدیل ترکیه به «قدرت اول جهان اسلام» شکل گرفته است. در بهار گذشته اردوغان با کمک قطر موفق شد تا کنترل سازمان «اخوان المسلمین» (برادران مسلمان) را از طریق مفتیان و فعالان ترک یا وابسته به ترکیه بدست بگیرد. مخالفان اردوغان مدعیاند که او در پی آن است که خود را در نقش خلیفه مسلمین بازنویسی کند. به گمان من این ادعا اغراق آمیز است زیرا اردوغان علی رغم گرایشی که به سوی خیالبافی دارد در نهایت یک سیاستمدار اینجا و اکنونی است نه یک بازیگر هپروتی – جبروتی.
بدینسان میتوان گفت که برنامه «بازسازی اسلامی ترکیه» هدفی جز تضمین تسلط حزب اردوغان بر کشور ندارد. در چارچوب استراتژی به اصطلاح علمانی (لاییک یا سکولار) آتاتورک جدایی دین از دولت چیزی جز یک ادعا نبود. در نظام آتاتورکی این دولت بود که دین را زیر سلطه داشت. تمامی ۸۰ هزار مسجد ترکیه متعلق به دولت بود و همه واعظان و امام جمعهها از سوی دولت تعیین میشدند. سازمان اوقاف صاحب اموال فراوانی بود که در دوران حکومت «علمانی» از بخش خصوصی به بخش دولتی منتقل شده بود.
برنامه جدید اردوغان را میتوان نوعی علمانیسازی یا «لاییزاسیون» برعکس دانست: این بار این دین است که دولت را در آغوش میگیرد. اردوغان امیدوار است که با تثبیت کنترل دین بر دولت، نظامی بوجود آورد که در آن فقط حزب او یا احزاب مشابه بتوانند کشور را اداره کنند. در نظام آرمانی اردوغان نهادهای دینی باید چنان نیرومند باشند که حتی اگر کنترل دولت بدست احزاب «علمانی» بیافتد بتوانند «هویت اسلامی» و در نتیجه نفوذ حزب اردوغان را حفظ کنند.
آیا برنامه «بازسازی اسلامی» موفق خواهد شد؟ روزنامهنگاران قاعدتا بایستی از پیشگویی بپرهیزند؛ اما یادآوری تلاشهای مشابه در تاریخ ممکن است نشان دهد که برنامه اردوغان سرانجام محکوم به شکست است. برنامه آفریدن «انسان آریایی برتر» یا «ابرمرد» آدولف هیتلر بخش مهمی از جهان را به خاک و خون کشید اما سرانجام شکست خورد. در ۱۹۵۰ میلادی ژدانف مشاور ادبی استالین از «آفریدن انسان برتر شوروی» و تسلط او بر همه عالم در سال ۲۰۰۰ سخن گفت. اما در سال ۲۰۰۰ خود اتحاد شوروی هم وجود نداشت. برنامه مائو تسه دون در چین، برای «ویرانی کهن و ساختن نو» به انقلاب بزرگ فرهنگی پرولتاریایی منجر شد. اما کمتر از سه دهه بعد به پیدایش نسل جدیدی از سرمایهداران و مصرفکنندگان چینی منجر شد.
تنها رهبرانی که فریب دیو نخوت را خوردهاند ممکن است تصور کنند که تاریخ آدمیان را میتوان از پیش نوشت. در ایران خودمان رویای آیتالله خمینی برای شکل دادن به «امت محمدی ناب» به صورت یک اپرت (اپرای سبک) تراژدی – کمیک ادامه دارد. اما به خوبی میتوان دید که ایرانی امروز به هیچ وجه شبیه انسانی نیست که آیتالله تصور کرده بود. انسان از آغاز یعنی از همان زمان که در بهشت میزیسته قابل کنترل نبوده است. علاقه او به نافرمانی قمار بر سر ناشناختهها و جست و جوی آنچه نو و متفاوت است به هبوط او منجر شد. بهایی سنگین برای گناه نخستین که اعقاب او هنوز هم میپردازند.
کمتر از ۲۰ سال پیش، اردوغان هنوز یک نوچه فتحالله گولن به شمار میآمد. امروز گولن که از «انسان مسلمان نوین» سخن میگفت در کاخ خود در پنسیلوانیا تسبیح میگرداند و احتمالا متاسف است که محصول کار او را رجب طیب اردوغان ربوده است.
در ایران خودمان میرحسین موسوی در سمت نخست وزیر آیتالله خمینی از «زدودن ملیگرایی ایرانی» و آفریدن «ایران اسلامی نو» سخن میگفت. امروز او در حصر خانگی سمبول «انسان قربانی نو» به شمار میرود.
اردوغان ترکیه را به سوی یک بحران مصنوعی هویت میکشاند؛ بحرانی که میتواند سیاستهای داخلی و خارجی این کشور مهم را از مسیر طبیعیاش منحرف کند. دوری از غرب، بویژه اروپا، یهودستیزی (لااقل در سطح گفتمانی)، نفرتپراکنی علیه مسلمانان شیعه، نزدیکی با روسیه، و تلاش برای تقسیم اعراب به اردوگاههای رقیب، جزو عواقب استراتژی اردوغان است.
از سوی دیگر رفتن به دنبال رنگینکمان خیالی «اسلام به رهبری ترکیه» توجه اردوغان و در نتیجه دولت ترکیه را از مسایل و مشکلات واقعی کشور منحرف میکند. اقتصاد ترکیه به سوی رکود میرود. پول ترکیه در سراشیبی قرار گرفته است. پس از دو دهه ترقی در سطح زندگی مردم ترکیه، اکنون در این زمینه درجا میزند. درگیری ناشیانه در منجلاب سوریه مناسبات پیچیده با جمهوری اسلامی ایران و ناتوانی در فهم مساله کرد در ترکیه، از دیگر عواقب استراتژی انحرافی اردوغان به شمار میآیند.
باید امیدوار بود که اردوغان آنطور که ۲۰ سال پیش او را میشناختیم سرانجام واقعیت را بر اوهام ترجیح دهد. اما در حاضر باید گفت: بودور که واردی! (همینه که هست)