واقعیتِ سینما حقیقت؛ کالبدی بی‌جان

جشنواره پانزدهم سینما حقیقت تنها جسدی از جشنواره‌های تا حدودی پرسروصدای قبلی است که با کالبدی بی‌روح و فقط برای رفع تکلیف برگزار شده است

سینمای مستند در ایران عملا کارایی و برندگی خود را از دست داده و این وضعیت اسفبار پیشین را اسفبارتر کرده است -خانه مستند

فیلم مستند در کشورهایی که با تحولات سریع و چرخش‌های تند و گاه عجیب‌وغریب مواجه‌اند، دیگر تنها یک ضرورت هنری نیست؛ ضرورتی تاریخی و انسانی است؛ مثل  ایران که در ۱۰۰ یا ۱۵۰ سال اخیر تغییرهای زیادی کرده است؛ چه در زمینه انسان‌های سرشناس طراز اول در سیاست و هنر و ادبیات و علم و چه در صنعت و تکنولوژی و شیوه‌های زندگی جمعی و فردی.

متاسفانه از سال ۱۳۵۷، پس از آنکه روحانیون در ایران به قدرت کامل رسیدند و جامعه طی تحولات مختلف عقب‌گردهایی داشت، بسیاری از انسان‌های بزرگ یا جان خود را برداشتند و جلای وطن کردند یا در داخل ماندند و اگر به جوخه‌ اعدام سپرده نشدند، به انزوا رانده شدند و مانند ماهی در خشکی بالا و پایین پریدند و هیچ مستند قابل قبولی از آنان باقی نماند.

از بُعد دیگر، سینمای مستند اساسا سینمایی مستقل است و در کشوری که همه‌چیز آن مافیایی شده است، سینمای مستندی که بخواهد نه به تمام حقیقت که حتی به بخشی از واقعیت وفادار باشد، سینمایی نحیف خواهد بود که تنها با عشق سرپا می‌ماند. ما مستندسازان اندکی داریم که سینمای مستند را با عشق زنده نگه داشته‌اند و مستندسازی برای آنان پلی برای ورود به سینمای داستانی نیست؛ اما اگر اندوخته‌های سینمای مستند را با خود به سینمای داستانی ببرند، آن‌وقت می‌توانند شاهکارهایی کم‌نظیر خلق کنند.

پیروز کلانتری که فیلم «می‌برد تا به کجا» او در بخش «نمایش ویژه» جشنواره سینما حقیقت به نمایش درآمده، در مصاحبه‌ای درباره جشنواره سینما حقیقت تصریح کرده است: «به جشنواره‌های زیادی نیاز داریم که همه موضوع‌ها را با قدرت پوشش دهند، اما وقتی‌که چنین امکانی وجود ندارد، جشنواره سینما حقیقت مجبور است همه این کارها را انجام دهد که به نتیجه مطلوب نمی‌رسد.»

در بسیار از کشورها، چندین جشنواره سینمای مستند با دستورالعمل‌های مشخص وجود دارد که گاه آن‌ها را تخصصی و ویژه نوع خاصی از مستند می‌کند اما جشنواره سینما حقیقت در ایران مجبور است همه نوع مستندی را بپذیرد و آن‌ها را تنها از نظر مدت زمان در «مسابقه بلند ملی»، «نیمه بلند ملی» و «کوتاه ملی» و «نمایش‌های ویژه ملی» دسته‌بندی‌ کند. همه این‌ها در بخش بین‌الملل هم تکرار می‌شوند و چند بخش جانبی هم وجود دارد.

در بخش «نمایش ویژه» چند فیلم مستند شرکت دارد؛ از جمله «می‌برد تا به کجا» (پیروز کلانتری) که بالاتر گفته شد. این فیلم در ادامه فیلم مستند همایون صنعتی ساخته شده است و شخصیت کرمانی دیگری در فیلم صحبت می‌کند و در مورد قنات و فرهنگ حرف می‌زند که چون خود کلانتری نام او را در آخر فیلم عنوان‌بندی می‌کند، از آوردن نام او در این جستار خودداری می‌کنم تا وجه غافلگیری آن از بین نرود. در مجموع هرچند در مورد قنات‌ها در فلات ایران به شکلی جانبدارانه‌ صحبت می‌شود، ممکن است مشکل کشاورزی و کمبود آب واقعا تنها در صنعتی نشدن باشد. به هر حال این بحث از حوصله این جستار خارج است و تماشای «می‌برد تا به کجا» زوایای بیشتری از موضوع را باز می‌کند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

در بخش مستند بلند سینمایی چندین فیلم حضور دارند؛ از جمله «گزارش یک کوچ» (عبدالخالق طاهری) که مسائل کوچ خانواده‌ای عشایر از ییلاق به قشلاق و برعکس را نشان می‌دهد و مشکلات و دعواها و رقابت‌های بین کشاورزان و گله‌داران را به تصویر می‌کشد. عبدالخالق طاهری عشایر کوچ‌‌رو را تعقیب می‌کند و مشکلات آنان را نشان می‌دهد اما به مسائل کشاورزان و جریمه‌های نیروهای انتظامی هم می‌پردازد.

چیزی که در این فیلم از آن غفلت شده، همین ناکارآمدی سیستم سنتی کوچ است زیرا هر چیزی که قدمت دارد، الزاما باارزش نیست. وقتی حکومتی که وظیفه‌ آن سازمان دادن شهروندانش است، مدام در کار استکبارستیزی و همسایه‌آزاری است، بی‌شک همین اوضاع پیش می‌آید که می‌بینیم مردم در مقابل مردم قرار می‌گیرند و حکومت به دیکتاتوری خود مشغول است.

در بخش نیمه بلند، فیلم «گود» به کارگردانی مشترک آیدین حلال‌زاده و سپیده سالاروند و با تدوین بهمن کیارستمی، جز معدود فیلم‌هایی است که به کودکان مهاجر افغان در ایران می‌پردازد. در واقع «گود» پاره ‌روایت‌هایی از زندگی کودکان زباله‌گرد افغان در تهران و تلاشی برای شنیده شدن صدای آن‌ها است. کودکانی که در حاشیه‌ شهر تهران در گود زندگی می‌کنند و کارشان جمع‌آوری زباله‌های شهری بازیافتی است. این کودکانی برای افرادی کار می‌کنند که خود با شرکت‌های پیمانکاری جمع‌آوری و تفکیک زباله‌های بازیافتی با شهرداری تهران قرارداد دارند.

این کودکان و نوجوانان در ایران عموما «کودک کار» نامیده می‌شوند و ویژگی‌های فردی‌ آنان زیر این نام کلی از بین می‌رود؛ اما آیدین و سپیده تلاش کرده‌اند که طی چندین سال با آن‌ها رابطه برقرار کنند و در این فیلم به آن‌ها تشخصی فردی دهند و ما حالا با انسان‌هایی روبه‌روییم که هر کدام را یک‌جور دوست داریم یا دست‌کم می‌شناسیم و با هویت‌های فردی آن‌ها ارتباط برقرار می‌کنیم.

از چند فیلم دیگر هم می‌توان نام برد؛ هرچند متاسفانه مسئولان جشنواره سینما حقیقت در میانه برگزاری جشنواره امکان خرید بسته تماشای فیلم‌های جشنواره از خارج ایران در پلتفرم هاشور را مسدود کردند و عملا امکان دیدن فیلم‌ها در خارج از ایران میسر نیست؛ حتی اگر از مشترکان سایت هاشور باشید.

بااین حال، فیلم‌هایی که در ایران اشغالی ساخته می‌شوند، بخش بزرگ و مهمی از وقایع را مستند نمی‌کنند. در همین چند سال گذشته، شورش‌ها و جنبش‌های بزرگی در ایران رخ داده و صدها و شاید هزاران نفر در خیابان به قتل رسیده‌ یا با شلیک تفنگ‌های ساچمه‌ای آسیب جدی دیده‌اند اما دریغ از یک فریم که مستندسازی شده باشد و اگر گوشی‌های موبایل و دوربین‌های غیرحرفه‌ای نبودند که فیلم بگیرند و آن‌ها را در فضای مجازی جهانی کنند، اکنون از این وقایع تلخ هیچ مستند تصویری نداشتیم.

وقتی سپاه به هواپیمای مسافربری اوکراینی شلیک کرد و گفتند دلیل سقوط هواپیما نقص فنی بوده و بعد مشخص شد که سپاه با دو شلیک، هواپیما را ساقط کرده است، مردم ایران قرار گذاشتند در میدان آزادی تمام شهرها تظاهرات مسالمت‌آمیز اعتراضی برپا کنند اما رخشان بنی‌اعتماد که از مستندسازان بنام ایران است، وقتی دعوت به تجمع خانواده جان‌باختگان را بازپخش کرد، هدف غضب سپاه قرار گرفت و چند ساعتی هم بازداشت بود و اکنون از او که خود از بنیان‌گذاران جشنواره سینما حقیقت محسوب می‌شود، نامی در میان نیست.

سینمای مستند در ایران عملا کارایی و برندگی خود را از دست داده و این وضعیت اسف‌بار پیشین را اسف‌بارتر کرده است. جشنواره پانزدهم سینما حقیقت تنها جنازه‌ای از جشنواره‌های تاحدودی پرسروصدای قبلی با کالبدی بی‌روح است که فقط برای رفع تکلیف برگزار شده است نه برای رشد صنعت سینمای مستند و تشویق جوانان به مستندسازی. آن‌ها باید به جشنواره‌های خارجی چشم بدوزند تا بتوانند در این راه گامی به جلو بردارند و این عمیقا جای تاسف دارد.

بیشتر از فرهنگ و هنر