روز بلوا نزدیک است

فیلمسازان دهه نود فقط برای پول و شهرت و جایزه فعالیت می‌کنند

پوستر مجموعه «روز بلوا»- عکس از نماوا

سازمان هنری رسانه‌ای اوج که نهاد فیلم‌سازی سپاه پاسداران است به‌تازگی شروع به پخش فیلم سینمایی «روز بلوا» (بهروز شعیبی) به صورت خرده‌سریال در نماوا کرده است. «اوج» هم مانند سپاه پاسداران انقلاب اسلامی وظیفه خود می‌داند که مروج «انقلاب اسلامی» در سراسر جهان باشد و هر جا «جمهوری اسلامی» در ایران در خطر قرار می‌گیرد، به داد آن برسد و از سقوط و فروپاشی آن جلوگیری کند.

در دهه نود خورشیدی، نسل جوان فیلم‌سازی شکل گرفت که تکنوکرات‌هایی بدون هیچ اعتقاد مشخص‌اند و فقط برای پول و شهرت و جایزه فعالیت می‌کنند. آن‌ها مرتب و بدون وقفه مانند کارخانه‌های سِری‌سازی هر سال فیلم و سریال‌های جدید تولید و پخش می‌کنند. آثار آن‌ها، وقتی پول بی‌حساب و کتاب «سپاه» یا پولشویی‌ها هم به آن اضافه شود، با کمی ذوق و سلیقه از نظر رنگ و بو، خوش آب‌ورنگ می‌شوند.

بهروز شعیبی بازیگر و کارگردانی است که پس از انقلاب، در سال ۱۳۵۹ به دنیا آمده است. او با ابراهیم حاتمی‌کیا و ابوالقاسم طالبی در نقش پسر حاج کاظم (پرویز پرستویی) از رزمندگان جنگ در «آژانس شیشه‌ای» و یکی از اسیران بسیجی در «بازگشت پرستوها»، به عنوان بازیگر وارد سینما و تلویزیون شد و با نقش یک روحانی خوب در «طلا و مس» (همایون اسعدیان) به شهرت رسید و نشان داد که نقش آخوند و روحانی را می‌تواند خوب بازی کند. بدین ترتیب، خود را به عنوان بازیگر و بعدها فیلم‌ساز مورد علاقه حکومت نشان داد.

او با بازی در فیلم‌های مورد علاقه حکومت توانست خیلی زود پیشرفت کند و کارگردان شود. با ساختن فیلم سینمایی «سیانور» برای تبرئه کردن نیروهای امنیتی حتی در پیش از انقلاب تلاش کرد نشان دهد که مهم نیست نیروی امنیتی ساواک باشد یا وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه؛ این‌ها وظیفه‌شان حفظ امنیت کشور در مقابل نیروهای چپ و مجاهدین خلق است، و در پیش از انقلاب و بعد از انقلاب به خوبی به این وظیفه عمل کرده‌اند. به عبارت دیگر، او برای تبرئه کردن نیروهای امنیتی امروزی، نیروهای امنیتی سابق را هم تبرئه کرد.

سفیدشویی و سفیدنمایی جمهوری اسلامی ایران تقریبا در تمام کارهای شعیبی دیده می‌شود. او تکنوکرات متوسطی است که در تمام آثارش تلاش می‌کند چهره انسانی به جمهوری اسلامی بدهد. با بالا رفتن سطح آگاهی مردم و با سیاه‌تر شدن روزافزون چهره حکومت، وظیفه او دشوارتر و آثارش غیردیدنی‌تر می‌شود.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

اکنون که عالم و آدم دارند در مورد فساد مالی در نهادها و موسسات وابسته به حکومت صحبت می‌کنند و در هر فسادی پای یک روحانی در میان است، هدف «روز بلوا» ظاهرا سفیدنمایی ماجرا و تبرئه کردن روحانیان است.

«روز بلوا» ابتدا به صورت فیلم سینمایی در بخش سودای سیمرغ سی و هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر شرکت کرد، و در سال جاری، به درخواست کارگردان و تهیه کننده آن محمدرضا تخت‌کشیان، در قالب خرده‌سریال تدوین شد. پخش آن به صورت انحصاری از نماوا آغاز شد و تا کنون سه قسمت از آن پخش شده است.

آیت‌الله خمینی هنگام ورود به ایران روحانیت را از ورود به سیاست منع کرد و خودش هم به قم رفت و دادگاه ویژه روحانیت را برپا ساخت تا به گفته خودش فشار بیشتری روی روحانیت بیاورد، اما بعد که دید اگر اوضاع به همان منوال پیش برود، نیامده باید بروند، به تهران برگشت و با قانون اساسی فقاهتی روحانیت را به سلطنت رساند و خودش سلطان مستبد جمهوری سلطنتی اسلامی شد. در زمان حیات او، قوای سه‌گانه به تسخیر روحانیت درآمد و جمهوری اسلامی ایران به عنوان «حکومت ملاها» در خارج از ایران شناخته شد. دادگاه ویژه روحانیت نیز وسیله‌ای برای تصفیه حساب‌های سیاسی با روحانی‌های مخالف حکومت شد.

زمانی که مردم روحانیت را تمساح می‌نامیدند، کمال تبریزی با «مارمولک» تلاش کرد روحانیت را مردمی‌تر کند و دزدی به نام رضا مثقالی (پرویز پرستویی) را در لباس روحانیت نشان بدهد. فیلم مورد استقبال زیادی واقع شد و نتیجه عکس گرفتند. مردم به سینماها هجوم بردند تا به روحانیون با ابهت بخندند. وقتی دیدند اوضاع برعکس شده است، فیلم را پایین کشیدند و نمایش آن را ممنوع کردند، هرچند به صورت سی‌دی‌های قاچاق به وفور پخش شد. تکه‌هایی از آن هنوز هم در فضای مجازی پخش می‌شود. از آن پس، چهره روحانیت دوباره هاله قدسی گرفت و دیگر فیلمی که در آن با روحانی شوخی بشود ساخته نشد، و ده‌ها فیلم و سریال برای مقدس‌سازی روحانیان ساخته و پخش شد.

در حالی که هر روز در خیابان‌های تهران و شهرستان‌ها مال‌باخته‌هایی را می‌بینیم که درِ یکی از این موسسات و بانک‌های تازه‌تاسیس جمع شده‌اند و پشت سر هر کدام از مال‌خواری‌ها یک روحانی گردن‌کلفت از سران «نظام» وجود دارد، «روز بلوا» می‌خواهد نشان دهد حاج آقا عماد (بابک حمیدیان) که روحانی است و در دانشگاه درس می‌دهد و در تلویزیون هم چهره موجهی دارد، بی‌گناه و مشغول درس و زندگی است. اما برادرش (محسن کیایی) و پدر زنش (داریوش ارجمند) با پولشویی‌های رایج و لو رفته، پول روی پول گذاشته‌اند، و ناگهان عماد چشم باز می‌کند و می‌بیند تا فرق سر در فساد بوده و روحش هم خبر نداشته است.

چند سال پیش که موضوع مبارزه با فساد بالا گرفت و بین احمدی‌نژاد که رئیس جمهوری بود و آیت‌الله لاریجانی که رئیس قوه قضاییه بود دعوا شد، و افشاگری‌های زیادی در مورد فساد قوه قضاییه و شخص آیت‌الله لاریجانی عیان شد، فیلم پیشنهاد رشوه دادن برادر لاریجانی به مرتضوی در صحن علنی مجلس نشان داده شد. اطرافیان احمدی‌نژاد به جرم فساد حکم گرفتند و این دعوا ادامه پیدا کرد.

با آمدن روحانی به قوه مجریه و رئيسی به قوه قضاییه، پای برادر رئیس‌جمهوری به اختلاس و فساد کشیده شد. وی حکم گرفت و بیشتر از آن که در زندان باشد در خانه نزد زن و فرزندش است. هرچند روزبه‌روز شعار مبارزه با فساد بلندتر سر داده می‌شود، ابعاد آن گسترده‌تر شده است. اما حتی یک روحانی و آخوند هم محاکمه نشده است و هیچ دانه‌درشتی گرفتار نیامده است. دانه‌درشت‌های مکلا هم که محاکمه شدند و حتی برخی به اعدام محکوم شدند، هنوز هیچ اتفاقی برایشان نیفتاده است. این در حالی است که افراد دست چندم به نام سلطان فلان و بهمان اعدام شدند، بدون آن که درست محاکمه شده باشند و چهره‌های پشت سرشان مشخص شده باشد.

این که روحانیان به هر سوراخی سرک می‌کشند، در این سال‌ها عادی شده است. اما این که منتقد سینمایی هم بشوند عجیب است. یکی از نقدهای سینمایی که بر «روز بلوا» نوشته شده است، نوشته محمدرضا زائری، روحانی حکومتی است که می‌خواهد خود را روشنفکر نشان بدهد و حتی ادعا می‌کند در کلاس‌های بهرام بیضایی در باغ فردوس حضور داشته است. وی که تمام قد پشت سر «روز بلوا» ایستاده است، در نقد خود می‌نویسد: «بازی‌های درخشان بابک حمیدیان و داریوش ارجمند و بقیه بازیگران، موسیقی هماهنگ و دلنشین، فیلم‌نامه محکم و هوشمند، تدوین درست و دقیق، فیلم‌برداری چشم‌نواز و زیبا، در کنار کارگردانی هنرمندانه و حساب‌شده شعیبی، نتیجه‌ای قابل دفاع رقم زده است.» و در جای دیگر همین یادداشت می‌نویسد: «شاید زیباترین صحنه فیلم آن سکانس باشد که بعد از عزم جدی عماد برای اصلاح و تغییر، او را در میان مردم معمولی زیر پل نشان می‌دهد. روحانی فیلم، که البته در این صحنه لباس روحانیت بر تن ندارد، از باران و سرما به زیر پل پناه می‌برد و در کنار کارگران و رهگذران کنار آتش می‌ایستد و لیوانی چای گرم می‌نوشد. گویی روحانیت اصیل که با دسیسه دیگران به دنیا آلوده شده پشیمان است و از راهی که در آن گم شده بازمی‌گردد و گمشده خود را در میان مردم می‌جوید.»

حاج آقای یادداشت سینمایی نویس ‌ما احتمالا نمی‌داند این یک ژانر کریسمسی است و رضا میرکریمی در «زیر نور ماه» به خوبی  آن را نشان داده است، و در چند فیلم دیگر هم تکرار شده است، در حالی که الان زیر پل‌های تهران، مواد مخدر جابه‌جا می‌کنند نه انسانیت و صفا.

فساد آن‌قدر رخنه دوانده است و این سرطان چنان گسترده شده است که دیگر علاجی جز جراحی خونین ندارد. نه موشک‌های سپاه می‌تواند جمهوری اسلامی ایران را نجات دهد و نه فیلم‌ها و سریال‌هایش. روز بلوا نزدیک است.

بیشتر از فیلم