اوضاع کارگر ایرانی؛ تحقیر در خرمشهر، خودسوزی در عسلویه

فقر و فلاکت، زندگی کارگران ایرانی را به شکلی غیرقابل‌ تصور در سال‌های اخیر درنوردیده است

سه‌شنبه ۵ آبان ۱۴۰۰ انتشار تصویر خون‌آلود «ایاد کیانی»، کارگر شهرداری خرمشهر در صفحه اجتماعی «رادیو گوشه کنار» به‌سرعت مبدل به مهم‌ترین خبر کارگری ایران شد.

این کارگر پس از مطالبه ۶ ماه حقوق و بیمه عقب‌افتاده و درخواست پرداخت علی‌الحساب حقوق، توسط عادل چلداوی عضو شورای شهر خرمشهر و برادرش به‌شدت مضروب و راهی بیمارستان شد. هرچند شورای شهر یک نهاد عمومی است، اما سابقه برخورد خشونت‌بار با کارگران طی چند سال گذشته از سوی کارفرمایان، دستگاه‌های امنیتی و قضایی بخش دولتی و عمومی به دلیل مطالبه حقوق، همواره در رسانه‌ها انعکاس داشته است.

بازداشت، شکنجه و اخراج کارگران معترض شرکت نیشکر هفت‌تپه، برخورد امنیتی با کارگران معترض شرکت فولاد خوزستان، سرکوب کارگران مس زرند، پرونده‌سازی برای کارگران معترض در شرکت اتوبوس‌رانی تهران، شلاق خوردن داوود رفیعی کارگر معترض به اتهام توهین به وزیر کار، بازداشت کارگران خدمات شهری کوت عبدالله در شهرستان کارون، سرکوب تجمع کارگران بازنشسته به دلیل تجمع در تهران، تنها چند نمونه از موارد مشهور خشونت علنی و حکومتی علیه جامعه کارگری طی ماه‌های اخیر در ایران هستند.

اما ماجرای کارگر خرمشهری چه بود؟ طبق گفته منابع مطلع این کارگر به همراه گروه دیگری در حال جمع‌آوری فاضلاب روان ونظافت  در سطح شهر خرمشهر بوده‌اند، یکی از بستگان نزدیک عضو شورای شهر خرمشهر از ایشان می‌خواهد که درب منزل وی را نیز نظافت کنند، کارگران با اطلاع از نسبت فامیلی و اشاره به عدم وظیفه تمیز کردن درب منزل اشخاص، به عدم پرداخت شش ماه حقوق خود و نداشتن بیمه اعتراض می‌کنند. در این میان آن شخص ضمن تهدید کارگران شهرداری، عضو شورا و برادرش را به درب منزل فرا می‌خواند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

عضو شورای شهر خرمشهر نیز به همراه برادر خود در پاسخ به اعتراض یکی از کارگران، وی را مورد ضرب و شتم شدید قرار می‌دهد. پس از این اتفاق کارگر خرمشهری راهی بیمارستان می‌شود و با انتشار فیلمی ضمن اعتراض به این وضع جمله‌ای را بر زبان آورد که شاید صحب دردمندانه هزاران کارگری باشد که از مشکلات معیشتی رنج می‌برند، او با چهره‌ای خون‌آلود می‌گوید: «ما برده‌ایم در ایران»

بازتاب این خبر در دستگاه قضایی استان خوزستان بسیار قابل‌توجه است. در شرایطی که انتشار این فیلم افکارعمومی را جریحه‌دار کرده، دستگاه قضایی و امنیتی خرمشهر از سویی با تهدید کارگر به دلیل انتشار این فیلم و از سویی با فرستادن گروهی از برای دلجویی از کارگر تلاش در خاتمه دادن به این ماجرا دارند.

اما عدم پرداخت حداقل حقوق کارگران و چنین تعرضی به ایشان در پاسخ به مطالبه بر حق، تأثیر مخربی بر روان جامعه دارد، جامعه‌ای که نمی‌داند چطور باید حق خود را مطالبه کند. بازتاب این مسئله را هم می‌توان در فیلم منتشر شده امروز از تصمیم کارگر مستأصل در عسلویه دید که به دلیل پرداخت نشدن ۵ ماه حقوق برای رهایی از استیصال تلاش دارد دست به خودسوزی بزند.

اوج این تراژدی جایی است که کارگران دیگری که او را در آغوش گرفته می‌گوید: «اگر تو آتش بگیری من چکار کنم و زن و بچه‌ات چکار کنند.» و کارگر دیگری او را در آغوش گرفته و گریه می‌کند.

طبق این شواهد دستگاه قضایی جمهوری اسلامی و سیستم حمایتی دولتی از کارگران که در واقع بخشی از دستگاه بزرگ کارفرمایی حکومت اسلامی در ایران است، در اوج بحران و فشار اقتصادی نه‌تنها اعتقادی به رعایت درنظرگرفتن حداقل حقوق کارگران ندارند که در پرداخت حقوق اولیه ایشان توسط پیمانکاران خود در دستگاه‌های بزرگ نفتی و شهری نیز به اشکال مختلف تعلل می‌کند.

سال گذشته در کنار انتشار ده‌ها خبر اعتراض کارگران و بازداشت و سرکوب ایشان، انتشار تصویر خودکشی کارگر پیمانکار کنار چاه نفت هویزه به دلیل عدم دریافت حقوق و مشکلات معیشتی، خودکشی کارگر شرکت هفت‌تپه به دلیل مشکلات معیشتی، خودکشی کارگر شرکت نفت و گاز پارس به دلیل عدم دریافت حقوق بخش‌هایی از تاریخ تلخ کارگری در ایران بودند که در نهایت نادیده گرفته شدند.

اما این مسئله روی دیگری هم دارد. انتشار حکم دادگاه امید اسد بیگی مالک سابق شرکت نیشکر هفت‌تپه به اتهام مشارکت در قاچاق و فروش یک و نیم میلیارد یورو ارز دولتی در بازار آزاد این پرسش را در افکارعمومی مطرح کرد که تکلیف حقوق صدها کارگری که با حمایت استاندار وقت خوزستان از متهم فساد، توسط دستگاه امنیتی و قضایی بازداشت، شکنجه و زندان شدند و همچنان حقوق خود را دریافت نکرده‌اند چه خواهد شد؟!

فقر و فلاکت، زندگی کارگران ایرانی را به شکلی غیرقابل‌تصور در سال‌های اخیر درنوردیده است. در کنار معضل بیکاری و کار با حداقل دستمزد، عدم پرداخت حقوق کارگران توسط دستگاه‌های پیمانکاری وابسته به نهادهای عمومی و دولتی شرایطی را به وجود آورده که گلوی ضعیف‌ترین قشر جامعه فشرده شود.

در چنین اوضاعی کارگران و فعالان حقوق کارگری تنها یک جمله را مرتب بر زبان می‌آورند: «کارگر در ایران فریادرسی ندارد.»