رویارویی خطرناک آمریکا و چین بر سر ثروت و قدرت در خاور دور

آمریکا می‌خواهد جلوی پیشرفت چین را بگیرد و چین می‌خواهد آمریکا را از سر راهش بردارد

جو بایدن، رئیس جمهوری آمریکا. عكس از:  AFP

جهان در حالت انتقال از نظام تک قطبی به سرکردگی آمریکا به نظام چند قطبی متشکل از آمریکا، چین و روسیه است. هر چند این سه قدرت جهانی از راه دشمنی و رقابت و در برخی موارد از راه همکاری با همدیگر در حال کنش و واکنش هستند، اما این‌که آمریکا می‌خواهد جلوی پیشرفت چین را بگیرد و چین می‌خواهد آمریکا را از سر راه خود بر دارد، بیشتر مورد توجه ناظران قرار گرفته است. اکنون جو بایدن رئیس جمهوری آمریکا تلاش می‌ورزد سیاست تمرکز بر کانون قدرت و ثروت یعنی خاوردور را (که اوباما آغاز کرده بود و دونالد ترامپ به آن سرعت بخشید) تکمیل کند. در مقابل، شی‌جی پینگ در صدد آن است تا کشورش به یک قدرت علمی جهانی پیشتاز تبدیل شود و در نمایشگاه دنیا نقش مرکزی داشته باشد. او باور دارد که در هر جا چین نقشی بازی ‌کند، آمریکا در برابرش سپر تسلیم می‌افکند.

از این‌رو می‌توان گفت که بازی کنونی نه به پیمان سه گانه «آکوس» میان آمریکا، بریتانیا و استرالیا در اقیانوس آرام و اقیانوس هند، محدود می‌شود و نه به پیمان چهارگانه «کواد» میان آمریکا، استرالیا، ژاپن و هند که در تقابل با پروژه «یک کمربند – یک جاده» و در برابر «سازمان همکاری‌های شانگهای» و تفاهم راهبردی میان روسیه و چین، تشکیل شده است؛ بلکه خاورمیانه، آفریقا و آمریکای لاتین را نیز در بر می‌گیرد؛ زیرا این بازی هم اقتصادی است و هم دیپلماسی و هم نظامی و فناوری.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

در پرتو حقایق یاد شده، اکنون مطالعات راهبردی بر محور تئوری «هراس از قدرت موجود در برابر قدرت پیشرو» می‌چرخد، همان تئوری که پروفسور جوزف نای آن را مطرح کرده و بر مبنای آن هشدار می‌دهد و پیش بینی می‌کند که رویایی قدرت موجود (آمریکا) در برابر قدرت پیشرو (چین) سر انجام منتهی به جنگ خواهد شد. البته با توجه به سیاست راهبردی چین در مقابله با آمریکا  که آنتونی بلینکن وزیر خارجه آمریکا آن را بزرگ‌ترین چالش ژئوپلیتیک در قرن ۲۱ می‌خواند و با در نظر داشت این‌که دشمنی چین با آمریکا، دشمنی دیرینه و راهبردی است و همکاری میان آن‌ها موقت و تاکتیکی، این تئوری درست به نظر می‌رسد.

هنگامی که انقلاب کمونیستی در چین به رهبری مائوتسه تونگ در ۱۹۴۹ به پیروزی رسید، واشنگتن پکن را به رسمیت نشناخت و روابط خود را با آن قطع کرد و چین میهنی در تایوان را مورد حمایت قرار داد. اما آمریکا در دوره ریاست جمهوری ریچارد نیکسون در دهه هفتاد، چین کمونیست را به رسمیت شناخت و روابط خوبی میان واشنگتن و پکن بر قرار شد. البته در این مورد چین پیش‌گام شده بود؛ چون پس از سیلی سختی که چین از اتحاد جماهیر شوروی در رود میزوری خورده بود، مائو خود را از رویارویی نظامی با شوروی ناتوان می‌دید؛ از این جهت تصمیم گرفت علیه مسکو با واشنگتن به تفاهم برسد. وی در این باره نامه محرمانه‌ای توسط خبر نگار دوستش «سنو» به دولت آمریکا فرستاد. کاخ سفید هم برای رویارویی با شوروی از طرح مائو استقبال کرد و بدین ترتیب و اشنگتن و پکن در طرح «بازی دو در برابر یک» به تفاهم رسیدند. در کشمکش کنونی هم چین پیش‌گام است تا آمریکا؛ چون چین حافظه تاریخی بلندی دارد و فراموش نمی‌کند، در حالی که حافظه آمریکا کوتاه و گزینشی است.

راش دوشی مسئول امور چین در شورای امنیت ملی آمریکا در کتاب «بازی دراز» می‌نویسد: «سه رویداد رهبران حزب کمونیست چین را تحریک کرد و انگیزه داد؛ رویداد نخست، اعتراضات دموکراتیک مردمی در میدان تیان‌‌آن‌من در سال ۱۹۸۹. رویداد دوم، پیروزی نظامی آمریکا و متحدانش بر صدام حسین در «جنگ طوفان صحرا». رویداد سوم، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی. اعتراضات میدان تیان‌‌آن‌من، توجه رهبران حزب کمونیست را به تهدید ایدئولوژی آمریکایی جلب کرد، پیروزی سریع طوفان صحرا در خلیج فارس، آن‌ها را متوجه خطر نظامی آمریکا کرد و فرو پاشی دشمن مشترک (شوروی) تهدید ژئوپلیتیک آمریکا را در خاطرشان تداعی کرد».  

«مت پوتینگر» معاون مشاور امنیت ملی آمریکا از ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۱ در مقاله‌ای که در فارن افرز منتشر کرده به این باور است که: «عوامل یاد شده، پکن را واداشت تا برای رویارویی با آمریکا، سیاست راهبردی بزرگی را ترسیم کند که دارای چند مرحله است؛ از تضعیف نفوذ آمریکا در آسیا آغاز می‌شود و می‌رسد به جایگزین شدن چین به جای آمریکا در منطقه و سر انجام منتهی می‌شود به تسلط چین بر نظام جهانی سازگار با نظام سیاسی حاکم در چین». در نشستی که میان شماری از مقامات بلند پایه چینی و آمریکایی در آلاسکا، برگزار شد، یک مقام چینی به نام یانگ جیت شی هیئت آمریکایی را با این سخنان غافلگیر کرد: «آمریکا از افکار عامه جهان نمایندگی نمی‌کند. دموکراسی با شیوه چینی بر دموکراسی با شیوه آمریکایی پیروز خواهد شد». رئیس جمهور شی در نوزدهمین کنفرانس حزب کمونیست از کدرهای حزب خواست که قدرت رهبری ایدئولوژیک را افزایش دهند.  

حال پرسش کلیشه‌ای این است که آیا آمریکا و چین وارد جنگ خواهند شد؟ شمار اندکی از ناظران به این نظر اند که اگر آقای شی برای تحقق آرزوی دیرینش بخواهد که تایوان را به زور پس بگیرد، جنگ صورت خواهد گرفت. اما اکثریت ناظران به این باور اند که جنگ فراگیری رخ نخواهد داد؛ چون هیچ کس نتایج و خطرات آن را پیش بینی کرده نمی‌تواند. ولی روشن است که هر دو طرف به درگیری‌های سیاسی نامنظم ‌روی خواهند آورد که به گفته جورج کینان صاحب تئوری «سیاست مهار» مهم ترین ابزار در اتحاد شوروی به شمار می‌رفت. اما به نظر ویلیام برنز دیپلمات پیشین، رئیس کنونی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) و نویسنده کتاب «کانال عقبی»، «سیاست مهار در برابر چین جواب نمی‌دهد؛ زیرا چین پدیده‌ای است منحصر به فرد و جزئی جدا ناپذیر از اقتصاد جهانی». 

به هر صورت برای مواجهه با این چالش‌ها، برگزاری نشست سران قدرت‌های بزرگ جهانی اجتناب ناپذیر است. چنان‌چه چین خواستار برگزاری نشستی از سران پنج کشور بزرگ جهان است، تا در باره چالش‌های جهانی گفت‌وگو و کنکاش صورت گیرد.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

© IndependentArabia

بیشتر از دیدگاه