چرا امام خمینی کارتن‌خوابی را  توصیه کرد؟

بیایید یک‌خرده بیخودی بخندیم

بخشی از صفحه اول روزنامه کیهان در آغاز حکومت اسلامی. البته احتمال می‌رود همین یک نسخه منتشر شده باشد!

میان این‌همه تلخی، نمی‌شود نخندید! حافظ هم می‌گوید «میان گریه می‌خندم...» شاعر دیگری می‌گوید:

 «خنده تلخ من از گریه غم‌انگیزتر است
 کارم از گریه گذشته است، از آن می‌خندم.»

خنده بیجا البته بد است. حافظ بزرگ، در جایی یک پسته فسقلی را دعوا می‌کند و می‌گوید ترا خدا نیش ات را ببند، بیخود نخند! گمان کنم اولین بار در تاریخ ادبیات دنیاست که یک شاعر جهانی مثل لسان‌الغیب در شعرش پسته‌ای را مورد خطاب قرار می‌دهد:

«جایی که یار ما به شکرخنده دم زند
 ای پسته کیستی تو خاک بر سر، خدا را به خود مخند.»

 (توضیح: «خاک بر سر» را من اضافه کردم وگرنه در هیچ‌کدام از نسخه‌های حافظ که هرکس دلش خواسته چیزی کم‌وزیاد کرده و اسم خودش را روی دیوان حافظ گذاشته، این مصراع به این صورت دیده نشده. البته من همه نسخه‌ها را هنوز ندیده‌ام.)

می‌خواهید برای افغانستان گریه کنید؟ حق دارید. در سوگ هزاران هم‌وطنی که با کرونا به قتل رسیدند، بغض دارید؟ من هم دارم. اما یک جاهایی هست که کار از گریه گذشته است و نمی‌شود نخندید. به این‌همه ریش که از کنار عمامه‌ها زده بیرون، مگر می‌شود نخندید؟ به حرف‌هایی که در مجلس شورای اسلامی رد و بدل می‌شود مگر می‌شود نخندید؟ پسته که جای خود دارد، حتی خود نمایندگان هم خنده‌شان می‌گیرد، با اینکه خنده در اسلام حرام است!

آقای رئیسی، رئیس قاتلان رژیم یک جوانی را از تشکیلات مشهد همراه آورده بود که وزیر آموزش و پرورش کند. بعضی نمایندگان گفتند تجربه ندارد. رئیس‌جمهوری، در دفاع گفت «ایشان در کار مهدکودک و دبستان و دبیرستان سابقه خدمت دارد.»

یکی از نمایندگان بلند شد در پاسخ پرزیدنت با فراست گفت: «والله تا آنجایی که من در زندگی سیاسی و اجتماعی‌ام شاهد بوده‌ام، مهدکودک را همیشه خانم‌ها می‌گردانده‌اند، نه آقایان!» خنده شدید نمایندگان. خنده‌ای که بی‌شک تویش نیش اتهام زنانگی به آقای وزیر هم مستتر بود.

باز در دفاع از سن و سال وزیر پیشنهادی گفته شد: «حضرت آقا (یعنی خامنه‌ای) هم در ۴۲ سالگی به ریاست جمهوری رسیدند و تجربه قبلی هم نداشتند». سکوت نمایندگان.

بنازم بی‌انصافی را. جوانک از راه رسیده را با شخصیتی مقایسه کرده بودند که از راه نرسیده گفته بود «یاعلی». ویدیوش هست. این را دیگر گروه «عدالت علی» افشا نکرده‌اند که آن آخونده بگوید فتوشاپ است. حضرت آیت‌الله سعیدی امام‌جمعه حی و حاضر شهر مقدس قم، این «یاعلی» را نقل کرد و فریاد زد. گفت وقتی حضرت آقا به دنیا تشریف می‌آوردند، همین‌که از بدن مادر جدا شدند گفتند «یا...علی». وقتی داشت نقل می‌کرد چقدر قیافه‌اش شبیه نوزادی مقام معظم رهبری شده بود.

لابد خبر ندارید که فردایش چند روزنامه‌نویس شجاع سراغ آیت‌الله سعیدی رفتند و بیشتر توضیح خواستند. ایشان گفت «تازه من کوتاه آمدم. همه‌اش را نگفتم. بعد از یاعلی گفتن، حضرت آقا دور اتاق راه افتادند به مرگ بر آمریکا. می‌خواستند همان‌طوری بزنند به خیابان برای تظاهرات، که چون بند نافشان را نبریده بودند، مقدور نشد.»

روزنامه‌نگارانی که رفته بودند باور نکردند. به همین دلیل الان دوتاشان در زندانند، یکی‌شان هم از ایران آمد به بی‌بی‌سی لندن به گزارشگری، بعد هم با حقوق سه برابر در ایران اینترنشنال نورپرداز شد.

القصه تحقیقات بعدی نشان داد که وزیر جوان پیشنهادی وقت به دنیا آمدن یاعلی نگفته. مراتب به تأیید آیت‌الله طاهری رسید، صلاحیتش تصویب نشد.

 راستی در دفاع از وزیر جوان پیشنهادی یکی هم گفت: «فرماندهان جنگ تحمیلی پایین ۲۶ سال داشتند. بدون تجربه رفتند و نان صلابت خود را خوردند.»

اما یکی جواب نداد باباجان چه ربطی دارد؟ مگر قرار است این آقا، با معلمان و دانش آموزان کتک‌کاری کند و سنگر آن‌ها را بهم بریزد و بچه‌های مهدکودک را اسیر بگیرد؟ صلابت برای چی؟ ایشان قرار است جای دکتر پرویز ناتل خانلری بنشیند!

به‌هرحال صلاحیت آقای باغگلی تصویب نشد، اما در عوض صلاحیت آقای رستم قاسمی به وزارت راه و شهرسازی تصویب شد. گیرم ایشان چون در کابینه احمدی‌نژاد وزیر نفت می‌بوده، همچنان خیال می‌کرد وزیر نفت اش کرده‌اند. نطق مفصلی درباره برنامه‌اش برای وزارت نفت ارائه داد و هرقدر هم بهش رساندند که وزیر نفت نشده، آن‌قدر وزارت نفت را تکرار کرد که همه از رو رفتند!

قرار شد بعد از این وقتی وزیری را با قرعه‌کشی انتخاب می‌کنند، پیش از رسیدن به مجلس، توی راه یواش‌یواش حالی‌اش کنند که وزیر کجا شده و توجیهش کنند که اسمش برای کدام وزارتخانه درآمده.

کارشناسان نظر دادند که احتمالاً  شایعه دکل دزدیده شده در وزارت نفت آن‌قدر به دهان رستم قاسمی مزه کرده که حواسش نیست در وزارتخانه راه و شهرسازی می‌تواند جاده و پل و میدان شهیاد و برج میلاد بدزدد.  

فرمایش خنده‌دار دیگر از این خانمه عضو شورای شهر تهران است. (حوصله نکردم دنبال اسمش بگردم) که «کارتن‌خوابی الزاماً از فقر و اعتیاد نیست، بلکه یک نوع سبک زندگی است.» خانمه خواسته خودشیرینی کند، زر زده. («زر زده» گفتن، اصلاً طنز نیست ولی حقیقت دارد.)

مبتکر این نوع سبک زندگی، (عشق به کارتن‌خوابی) شخص امام خمینی بود. یعنی بعد از اینکه ایشان با حساب صدش مستضعفان را تلکه کرد و واداشت به امید خانه‌ دار شدن، فرش و اثاث و دیگ و قابلمه و گوشواره النگوشان را بریزند به حساب ایشان، در پاسخ آن‌ها که خانه‌شان را می‌خواستند امام فرمودند «حضرت علی هم کارتن‌خواب بود!».  جماعت هم باور کردند. بنابراین بی‌خانمان‌ها هم کارتن‌خوابی را به عنوان سبک زندگی امیرالمؤمنین انتخاب کردند. امام خمینی هم گفت «من کارتن‌خواب نیستم، اما کارتن‌خواب‌ها را دوست دارم.» آن‌ها هم حال کردند.

بعد که امام مُرد و حکومت اسلامی به طلبکاران حساب صد پیشنهاد کرد بیایید هرکدام یکی از ویلاهای چند میلیون دلاری لواسان را بگیرید، آن‌ها دیگر به آن سبک زندگی عادت کرده بودند. حق با این خانم انجمنیه است.

حالا قرار است این خانم انجمن شهریه به‌زودی اعلام کند که مُردن با کرونا یک سبک مرگ‌ومیر است و ربطی به واکسن و بیماری و کووید ۱۴۰۰ و خبط رهبری ندارد.  کارشناسان سبک‌شناسی میگویند این فرمایشات اخیر این خانمه هم یک‌جور سبک زندگی است، مخصوص آن‌هایی که می‌خواهند یک‌شبه پاچه صدساله بخارند. (کارشناسان بانزاکت، در این مورد خاص نتوانستند تمثیل‌های مردانه به کار ببرند. ببخشید).

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه