دام‌های متقابل؛ بخش اول: ایران و تطهیر طالبان

توافق صلح با طالبان به معنی پایان دولت ملی فعلی و مردم‌نهادی است که تا به امروز علی‌رغم کاستی‌های بی‌شمار، به وجود آمده‌اند

مردم افغانستان، با سلاح‌های خود برای پشتیبانی از نیروهای امنیتی این کشور علیه طالبان، متحد می‌شوند - Hoshang Hashimi / AFP

هر وقت صحبت از طالبان می‌شود ما ایرانی‌ها به یاد کشتار مزار شریف می‌افتیم؛ کشتاری که در آن زمان خشم بسیاری از مردم را علیه طالبان برانگیخت و ماهیت آنان را آشکار کرد. بدون اینکه بخواهیم به دعوای سنی و شیعه وارد شویم باید بگوییم این روزها رسانه‌های خاصی در حال تطهیر طالبان‌اند تا آن‌ها را به عنوان دوست و همسایه قابل اعتمادی معرفی کنند که نه تنها صدمه‌ای نمی‌زنند بلکه همسایه مهربانی هم خواهند بود؛ همسایه‌ای که با شیعیان عناد و دشمنی ندارد. حتی «شاید» هدف آنان از حمله به منطقه شیعه‌نشین غرب کابل «تصرف سرزمین و شهادت شیعیان بر اثر مقاومت بوده است، نه اتهام تکفیر»! علاوه بر آن، طالبان نماد «اخراج آمریکا از افغانستان» معرفی می‌شوند چرا که اخراج آمریکا «آرمان حاج قاسم شهید بود و اگر طالبان این مهم را به پایان رسانند، منافع و امنیت ملی ما نیز تامین شده است». ( ما و طالبان-جوان آنلاین)

با این توجیه معلوم می‌شود جمهوری اسلامی در این بیش از دو دهه نتوانسته است به حضور نظامی آمریکا در افغانستان خدشه‌ای وارد کند و اینک خروج اعلام شده توسط دونالد ترامپ را که در زمان رئیس‌جمهور فعلی، جو بایدن، تکمیل می‌شود، مدیون گروه طالبان است. طبیعی است که چنین توجیهی بهتر و ساده‌تر از درک و تحلیل علل و شرایط خروج است.

 کشتار مزار شریف

۲۳ سال پیش در روز ۱۷ مرداد ۱۳۷۷، پس از سقوط مزار شریف به دست طالبان، عده‌ای به سرکنسولگری جمهوری اسلامی ایران در این شهر حمله کردند و تمامی دیپلمات‌های حاضر در کنسولگری ایران را به همراه خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی به قتل رساندند. ابتدا گفته شد هشت دیپلمات و یک خبرنگار کشته شدند اما بعدا این رقم به ۱۰ دیپلمات و دو خبرنگار رسید. در مورد متهمان کشتن این گروه مباحث غیردقیقی مطرح شد؛ از جمله طالبان، شخص ملا محمد عمر، رهبر طالبان افغانستان، سرویس اطلاعات و امنیت پاکستان (استخبارات)، نیروهای وابسته به گروه تروریستی سپاه صحابه یا گروه‌های خودسر و ناشناس به کشتار مزار شریف متهم شدند.

وزارت خارجه ایران از این دیپلمات‌ها با عنوان شهید یاد کرد و متعاقب آن دولت جمهوری اسلامی تصمیم به حمله نظامی علیه طالبان گرفت و حتی حدود ۲۰ هزار نیرو به سمت مناطق مرزی اعزام شدند ولی در نهایت حمله‌ای صورت نگرفت و گفته شد شخص آیت‌الله خامنه‌ای مانع آن شده بود. در نقطه مقابل این امر و در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی، شایعه به رسمیت شناختن طالبان نیز مطرح بود اگرچه گفته می‌شد شخص خاتمی با آن موافق نیست.

با این‌ همه، در روایت رسمی دولت جمهوری اسلامی گروه طالبان مسئول کشتار مزار شریف معرفی شده است. حافظه تاریخی مردم منطقه، گروه طالبان را ساخته و پرداخته سرویس اطلاعات و امنیت پاکستان، عامل کشتار مزار شریف،‌ عامل کشتار هزاران بی‌گناه دیگر در داخل افغانستان و شریک القاعده می‌شناسند. طالبان گروهی خشن و فاقد ویژگی‌های قابل احترام انسانی شناخته می‌شود که می‌خواهد با استفاده از تعصب مذهبی به قدرت سیاسی دست یابد و اگر لازم باشد مخالفان خود را از دم تیغ می‌گذراند تا حکومتی با ویژگی‌های قرن پانزدهم بسازد.

گرچه رقابت‌ها و تفاوت‌های قومیتی و دشمنیِ تاریخی پشتون، هزاره و تاجیک را به عنوان عوامل تشکیل‌دهنده یک تنازع درون افغانی نمی‌توان نادیده گرفت اما بخشی از این منازعه نیز بر سر تفکر و ایدئولوژی طالبان است که به همکاری با رهبران القاعده در داخل «امارت اسلامی طالبان» انجامید. لازم به یادآوری است که طالبان حتی آثار تاریخی افغانستان را از تعرض مصون نداشتند و با تخریب مجسمه‌های منحصر به‌ فرد بودای بامیان نگاه حذفی خود را به عمق تاریخ ملت افغان گسترش دادند.

مردم  ایران در بسیاری از موارد سیاست‌های نامطلوب داخلی، اقدام‌های ضد فرهنگ و تاریخ ایرانی، مخالفت با آداب‌ورسومی که عمرشان فراتر از اسلام است، اقدام‌های ضدآزادی‌های مدنی، خشونت‌ها و سرکوب‌ها علیه زنان، جوانان، روشنفکران و فعالان سیاسی را با صفت «طالبانی» ‌توصیف می‌کنند. در چند دهه اخیر همیشه این نگرانی وجود داشته و دارد که در صورت قبضه کردن قدرت، جناح اصولگرا و قدرت‌طلب ایران نیز به نوعی فرهنگ طالبانی آلوده شود و بخواهد با توسل به شیوه‌های مشابه بر این ملت ۸۵ میلیونی که به گذشته‌های تاریخی خود افتخار می‌کند حکمروایی کند. کوشش در تطهیر طالبان همزمان با شیوه انتخاب ابراهیم رئیسی و تحولات دیگری که قبل از آن در سطح نمایندگان مجلس صورت گرفت، این نگرانی‌ها را تشدید کرده است.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

چرا نگرش ایران در مورد طالبان تغییر کرده است؟

رویدادهای پس از یازدهم سپتامبر و مستقر شدن دولت‌های موردحمایت آمریکا در کابل در جهت مطلوب تهران حرکت نکرد. ۲۰ سال پیش که آمریکا در مورد تهاجم نظامی به افغانستان تصمیم گرفت، ایران به صورت غیرمستقیم با آمریکایی‌ها همکاری کرد؛ بدون اینکه برنامه‌ای داشته باشد تا از مساعدت خود خوشه‌چینی کند و از آن در جهت برقراری روابط دوستانه با آمریکا بهره‌ای ببرد. حضور نظامی آمریکا در افغانستان برای مقابله با تروریسم و برقراری امنیت در برابر تهدید جریان بن‌لادن و طالبان تاثیر مثبتی داشت و متعاقب آن در عراق هم دشمن دیرینه ایران، صدام حسین، را از میان برداشت؛ بدون اینکه آسیبی به ایران وارد کند.

علی‌رغم همکاری اولیه ایران با آمریکا بر سر طالبان، اصولا فلسفه سیاسی حاکم بر جمهوری اسلامی قادر نبود با آمریکا تعامل کند. نگاه فعلی و توجیه و تطهیر طالبان طیف نگرش موجود در حاکمیت را در همین راستا نشان می‌دهد.

در خلال این دو دهه رابطه‌ ایران با عراق در ایجاد گروه‌های نیابتی و شبه‌نظامی و نفوذ در سیستم سیاسی در کنار ایجاد وابستگی اقتصادی و به خصوص در بُعد انرژی خلاصه می‌شود. تخریب زیرساخت‌های موجود در افغانستان در خلال عملیات تهاجمی آمریکا، این تفکر را در میان برخی از اصولگرایان ایرانی تقویت کرد که می‌توانند رابطه مشابهی با افغانستان برقرار کنند.

بدیهی است اصولگرایان بخشی از تاریخ را نمی‌بینند و وضع فعلی را مصادره به مطلوب می‌کنند تا آنچه خود می‌خواهند از آن نتیجه‌ بگیرند. گروه‌های نیابتی و نفوذ در عراق نتیجه روند جنگ ایران و عراق و اقامت گروهی از عراقیان مخالف رژیم صدام در ایران بود که وضعیت ویژه‌ای داشتند و تا زمان بمباران عراق توسط آمریکایی‌ها و بازگشت به عراق، از دولت جمهوری اسلامی حقوق می‌گرفتند و به نوعی وامدار ایران بودند. چنین رابطه‌ای با افغان‌ها شکل نگرفت یا به سرانجام نرسید.

ایران از ائتلاف نیروهای شمال در افغانستان حمایت می‌کرد. نیروهای شمال علیه طالبان می‌جنگیدند. دو روز پیش از رویداد یازدهم سپتامبر به دست عوامل القاعده، نیروهای طالبان احمدشاه مسعود، فرمانده جنگجویان شمال را کشتند. محمد خاتمی، رئیس‌جمهوری وقت ایران، در مصاحبه‌ای با بی‌بی‌سی طالبان را دشمن ایران معرفی کرد و گفت: «سرنگونی طالبان در درجه اول تامین‌کننده منافع ایران است.»

در ترجمه مطلبی از رولاند الیوت براون (ایران وایر - ۶ نوامبر ۲۰۱۴) از جیمز دابینز (James Dobbins)، فرستاده ویژه آمریکا در افغانستان، نقل‌ قول جالبی وجود دارد که نشان می‌دهد ایران مایل بود پشتون‌ها بر افغانستان حاکم باشند: «فرستاده ایران یعنی‌ محمدجواد ظریف در جریان کنفرانس بُن در مورد امور افغانستان، در همان سال ۲۰۰۱ به حامد کرزای که از تبار پشتون بود، پیشنهاد می‌‌دهد که رهبر افغانستان شود.» اما در خلال روند انتقال قدرت، ایران مختصر نفوذی را که در افغانستان داشت از دست داد.

 برای ایران میلیون‌ها پناهنده افغان صرفا نیروی کار ارزان‌قیمتی بودند و هستند که گهگاه برای به دست آوردن امتیازهای سیاسی زیر فشار قرار می‌گیرند. در بسیاری از موارد همین پناهندگان با کمترین حقوق اجتماعی از جامعه فاصله زیادی دارند. اگر پناهندگان افغان همسر ایرانی اختیار کنند، فرزندانشان با مشکل تابعیت بر اساس محل تولد مواجه و به معضل امنیتی تبدیل می‌شوند و به قول شادی صدر، حتی نمی‌توانند تابعیت ایرانی مادر خود را کسب کنند: «زنان ایرانی که قانونا به عقد شرعی مردان افغان درآمده‌اند... دیگر نمی‌توانند به اینکه فرزند جدید پس از رسیدن به ۱۸ سالگی تبعه ایران شود، امیدی داشته باشند.»

با این سیاست‌ها که منشا آن افغان‌ستیزانه است ولی نتایج آن به ایرانی‌ستیزی انجامیده است، درک چرایی ناگهانی حمایت از طالبان مشکل می‌شود. چگونه می‌توان از گروه سرکوبگر مردم افغانستان (شیعه و سنی) حمایت کرد ولی بر پناهندگان همان کشور سختی‌های توجیه‌ناپذیری تحمیل کرد؟

تطهیر طالبان 

در شرایطی که ویژگی آن هم‌زمانی زمزمه‌های صلح طالبان با آمریکا و امکان خروج کامل نیروهای آمریکایی از افغانستان است، لحن جمهوری اسلامی ایران نسبت به طالبان تغییر می‌کند و حتی ادبیات مربوط به کشتار مزار شریف دگرگون می‌شود و با طرح ابهامات و نقل‌قول‌هایی کوشش می‌شود از طالبان اتهام‌زدایی شود.

در یکی دو سال اخیر رسانه‌های ایرانی سعی کرده‌اند چهره جدیدی از طالبان ارائه دهند. در نشریه دیپلماسی ایرانی می‌خوانیم: «بیش از دو دهه جنگ بین بدنه و نیروهای میانی و پایینی طالبان» موجب ظهور جوان‌گرایی در درون طالبان و پیوستن «نسل جدیدی» شده است که «برآمده از جغرافیای افغانستان» است. به زعم نویسنده، این نسل جدید «تفکرات جدیدتری دارند و راهکار ثبات داخلی و استراتژی صلح در مقابل استراتژی جنگ برای آنان قابل‌فهم‌تر است». علاوه بر آن، نویسنده فکر می‌کند ترکیب و ساختار طالبان امروزی حمایت مردم افغانستان با گستردگی قومیتی و جغرافیایی را پشت سر خود دارد. (دیپلماسی ایرانی- ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹)

حتی اگر این برداشت صحیح باشد، چه ضرورتی حملات متعدد مسلحانه طالبان به شهرها و شهرستان‌های افغانستان توجیه می‌کند؟ توافق صلح با طالبان به معنی پایان دولت ملی فعلی و مردم‌نهادی است که تا به امروز علی‌رغم کاستی‌های بی‌شمار، به وجود آمده‌اند. از هم‌اکنون وحشت بر جامعه افغانستان حاکم شده است و روزانه ده‌ها هزار نفر از ترس سُلطه طالبان در مراکز صدور گذرنامه تجمع می‌کنند تا بتوانند قبل از تصرف پایتخت گذرنامه‌ای در دست داشته باشند و احتمالا از یکی از مرزها خارج شوند. آیا طالبان نمی‌تواند این کثرت‌گرایی نویافته و ادعایی را در اعلامیه‌ای به اطلاع مردم افغان برساند و به آنان اطمینان بدهد که فارغ از هرگونه تعرض از جانب طالبان، می‌توانند آزادانه در سرزمین خود بمانند؟

جوان آنلاین که گفته می‌شود نشریه سپاه پاسداران است ولی عبدالله گرجی، سردبیرش، منکر این وابستگی است، در سرمقاله ۱۲ بهمن ۱۳۹۹ خود با عنوان «ما و طالبان» که در پی حضور رسمی هیئتی از طالبان در ایران در زمستان ۱۳۹۹ نوشته شد، مطلب خود را از قضیه کشتار مزار شریف آغاز می‌کند و به صراحت می‌گوید که به باور او، «طالبانِ افغانستان در شهادت دیپلمات‌های ایران نقش نداشتند و جمهوری اسلامی نیز به این باور رسید که ترور آن عزیزان با هماهنگی سیستم اطلاعاتی یک کشور ثالث صورت گرفته بود.»

جالب اینجا است که این اظهارات ۲۳ سال پس از کشتار مزار شریف، نقش طالبان را در آن انکار می‌کند ولی هنوز نمی‌تواند و یا نمی‌خواهد با صراحت بگوید هماهنگی «سیستم اطلاعاتی» کدام کشور ثالث در آن عمل کرده است؟ ‌در سرتاسر مقاله حتی یک‌ بار نام پاکستان آورده نشده در حالی که برای اهل مطالعات امنیتی روشن است که در این منطقه وقتی از سیستم اطلاعاتی کشوری صحبت می‌شود که در ماجرا امکان مداخله دارد، این کشور پاکستان است. می‌توان نتیجه گرفت که نویسنده قاتل یا قاتلان یا کشوری را که پشت سر آن‌ها ایستاده بود معرفی نمی‌کند تا مجبور نباشد بعدها برای نفی آن هم دنبال دلیل و برهان بگردد. در نبود شواهد و دلایل در اثبات این ادعای جدید، چنین توجیهاتی صرفا هدف تطهیر طالبان را دنبال می‌کند.

در بخش دوم به ماهیت طالبان و تشابهات موجود با قشر اصولگرای جمهوری اسلامی و این واقعیت می‌پردازیم که هر دو طرف یعنی ایران و طالبان، چه برنامه‌هایی برای بهره‌برداری ابزاری از یکدیگر دارند و هدف و قصد هر کدام از ایجاد رابطه و کسب حمایت طرف مقابل چیست؟

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه