چندی پیش، فیلم «پسر-مادر»، که نخستین فیلم داستانی بلند مهناز محمدی است، جایزه عفو بینالملل جشنواره پراگ را دریافت کرد. البته این نخستین جایزه این فیلم نبود؛ در سیونهمین و آخرین جشنواره فیلم استانبول هم تماشاگران جایزه ویژه این بخش را به فیلم پسر-مادر اهدا کردند. این فیلم پیش از آن در جشنوارههای مختلف سینمایی در سراسر دنیا پذیرفته و نامزد یا برنده جوایز بسیاری از جمله بهترین کارگردانی و بهترین فیلم در جشنواره فیلم رم Rome Film Fest (RFF) شده بود. پسر-مادر در بخش مسابقه جشنواره زوریخ هم حضور داشت و تماشاگران این جشنواره آن را به عنوان یکی از ۱۰ فیلم برتر برگزیدند و البته پیش از آن هم در بخش دیسکاوری جشنواره تورنتو (TIFF) شرکت کرده بود. با وجود تمام اینها و در حالی که این فیلم به طور رسمی ساخته شده، هنوز پس از سه سال که از تولید آن میگذرد، در سینماهای ایران اکران نشده است.
مهناز محمدی در سینمای ایران چهره شناخته شدهای است. او سالها است که در سینمای ایران در سمتهای مختلف کار کرده و با کارگردانان بزرگی مانند رخشان بنیاعتماد و محمد رسولاف که فیلمنامه پسر-مادر را هم نوشته، همکاریهای مفصلی داشته است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در دورانی که داستانهای طبقه متوسط و اشرافی، سینما و مجموعههای نمایشی را تسخیر کرده و سهم طبقات پایین اجتماع تنها خلافکاری، مواد مخدر یا نکبت و ناامیدی شده است، کار محمدی که به سراغ طبقهای رفته که کمتر در مورد آن فیلم درست و واقعگرا میسازند، شایان توجه است. هرچند فیلمنامه را رسولاف نوشته، اما محمدی داستان را از آن خود کرده و شخصیت و هویت تازهای به داستان بخشیده که با حس درونی او سازگار است؛ زیرا او «هنرکار» نیست؛ حتی «هنرمند»، آنچنان که دیگرانند هم نیست؛ او سینما و فیلم را همچون ابزاری برای خلق آنچه میپندارد به کار میگیرد و چون هنر در خون او جریان دارد، حاصل کار اثری صادقانه از زندگی خود او است که به شکل و شمایل مختلف در میآید. او در جامعه و فیلمهایش زندگی میکند.
اگر بگوییم که مهناز محمدی یک پایش پشت دوربین بوده است و پای دیگرش در زندان اوین، سخنی گزافی نگفتهایم. در ۱۰ سال گذشته، او دستکم پنج بار بازداشت شده است. اولین بار در چهلمین روز قتلهای ۳۰ خرداد ۸۸، وقتی به همراه جعفر پناهی و چند فیلمساز دیگر بر مزار ندا آقاسلطان حاضر شده بودند، دستگیر و بعد از مدتی آزاد شد؛ اما در پنج تیر ۱۳۹۰ نیروهای امنیتی او را به همراه پگاه آهنگرانی، مریم مجد و مرضیه وفامهر دوباره بازداشت کردند. محمدی در منزلش بازداشت شد و او را مستقیم به زندان اوین بردند. بعد قاضی مقیسه او را به پنج سال زندان محکوم کرد و در حال حاضر به قید وثیقه آزاد است.
فیلم مستقل و غیرحکومتی ساختن و در مورد فیلم با خبرگزاریهای خارج کشور مصاحبه کردن، آن هم در شرایط موجود، کار خُردی نیست. سینما در ایران، مانند تمام پدیدههای فرهنگی، همیشه سانسور میشده است اما پس از مسلط شدن جمهوری اسلامی، سانسور ابعاد دیگری به خود گرفت و از آنجا که سینما صنعت هنر است، وقتی دیدند وجه هنری آن را حداکثر با پوشش زنان و مسائلی از این دست میتوانند سانسور کنند، به وجه صنعتی آن پرداختند.
با ورود پولهای مشکوک و کثیف که در حوزه اقتصادی یا از دور زدن تحریمها به دست آمده بود، پولشویی به سینما وارد شد؛ نه آنکه پولها در سینما شسته شود، بلکه سینما به عاملی برای پنهان کردن آن پولهای کثیف و وجه مردمی دادن به پولشویان مافیایی تبدیل شد؛ مثلا ۱۰۰ میلیارد تومان وام میگرفتند و پنج یا شش میلیارد آن را در سینما و برای ساختن سریال در شبکه خانگی هزینه کردند؛ هزینهای که بازگشت آن چندان مهم نبود زیرا از همان چند میلیاردی که وام گرفته و قصد پس دادنش را نداشتند، سود اصلی را برده بودند.
با ورود سپاه به فیلمسازی و اشغال تلویزیون، ابعاد این کار بسیار وسیع شد و سپاه با تاسیس شرکت «سازمان هنری رسانهای اوج» به آن بعدی تازه داد. امروز سینما و مجموعهسازی، اینقدر گران و پرهزینه شده که دیگر سینمای مستقل معنی خود را از دست داده است. کدام تهیهکننده مستقلی از پس میلیاردها تومان هزینه ساخت یا دستمزد بازیگران و سایر عوامل برمیآید؟
داستان «پسر-مادر»، داستان زندگی کارگری به نام لیلا عبداللهی (رها خدایاری) است که در محیط کاری بسیار خشن کار میکند. او با پسر نوجوانش امیرعلی (ماهان نصیری) و دختری خردسال به نام مونس زندگی میکند. کاظم (رضا بهبودی)، راننده سرویس کارخانه که خود دختری نوجوان دارد، به لیلا علاقهمند است و میخواهد با او ازدواج کند اما شرط او این است که امیرعلی برای مدتی در جای دیگری زندگی کند تا دختر کاظم ازدواج کند. او بیبی (مریم بوبانی) که سرایدار مدرسه ناشنوایان به مدیریت خانم غلامی (شیوا اردویی) است را برای پادرمیانی پیش لیلا میفرستد اما لیلا راضی نمیشود تا این که... .
فیلم «پسر-مادر»، با عشق ساخته شده است؛ نه تنها عشق مهناز محمدی به کارش، بلکه عشق تمام دستاندرکاران فیلم به این اثر. بیشتر عوامل این فیلم بسیار نامآشنا و حرفهایاند. بازیگران هم بسیار خوب از پس کار برآمده و کار را ارتقا دادهاند. گویا در کارهای دیگر حضور داشتهاند تا بتوانند کاری را هم برای دل خودشان انجام دهند و پسر-مادر، آن کار است.
دوپاره کردن راوی فیلم، کاری بس ظریف و خطرناک است که ممکن بود کل اثر را نابود کند اما رسولاف به عنوان نویسنده و محمدی به عنوان کارگردان، بهخوبی از پس آن برآمدهاند. نکته مهم دیگری که فیلم را برجسته میکند، سابقه کارگردان در مستندسازی است که به این فیلم رنگ و بوی مستند داده است. گویی با مستندی بازسازی شده روبهروییم که این ویژگی در بازیها، فیلمبرداری، صدا، موسیقی و تدوین نیز جریان دارد و در مجموع فیلم را برجسته کرده است. همین نکته هم موجب میشود فراموش کنیم که محمدی گاه دیدگاههای خود را به عنوان واقعیت به ما عرضه میکند. در حالی که اعتصابها و مبارزات کارگری در سالهای گذشته یکی از مهمترین اتفاقها در جمهوری اسلامی ایران بوده، در فیلم این مبارزات کارگری، تنگنظرانه و بدون درک وضعیت دیگران قلمداد شده است تا ما را به تزِ «از ما است که بر ما است» برساند؛ در صورتی که ممکن است با این «تز» مخالف باشیم.
در روزگاری که همه به دنبال کندن تکه بزرگتری از کیکاند، کاری که با عشق و هنری عاشقانه ترکیب شود، بهخودیخود درخشان است و روشن نگاه داشتن چراغ سینمای مستقل غیررانتی و نفتی، کار خُردی نیست و از خِردی تا عمق جان تهنشین شده بر میآید.
برای مهناز محمدی و تمام کسانی که دغدغه سینمای مستقل دارند و مانند امیرعلی از پشت میلهها به آیندهای روش چشم دوختهاند، آرزوی موفقیت دارم.