در میان طیفی از نیروهای سیاسی که چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب، به صحنه سیاسی کشور ورود پیدا کردهاند، طیف نیروهای موسوم به ملیـمذهبی جایگاهی ویژه دارند. آنها تقریبا یکی از قدیمیترین طیفها و نیروهای سیاسی در تاریخ معاصر ایران به شمار میروند که در ۷۰ سال گذشته، به خصوص از دوره نخستوزیری دکتر محمد مصدق، در صحنه حضور داشتهاند.
مشی کلی آنها خشونتپرهیزی در رفتار با قدرت و حکومت وقت بوده است و نیز قرائتی امروزینتر از دین و مذهب؛ قرائتی که در سالهای اخیر و با توجه به تجربه جمهوری اسلامی، به تفکیک و جدایی دین از سیاست تعبیر شده است.
عزتالله سحابی، که دهم خرداد با دهمین سال درگذشت او همزمان است، از جمله این نیروهاست که به دلیل پرورشیافتن در خانوادهای تحصیلکرده و مذهبی (پدر او یدالله سحابی از فعالان نامدار سیاسی و مذهبی بود)، از همان سالهای نوجوانی به جرگه فعالیتهای سیاسی ورود پیدا کرد. سالهای قبل از انقلاب به زندان رفت و طعم حبس و شکنجه را چشید و به دلیل نوع نگاه و انتقادش به ساختار قدرت در سالهای پس از انقلاب هم به زندان افتاد و شکنجه شد. بهرغم آنکه در سالهای نخست انقلاب در زمره چهرههای برجسته سیاسی قرار داشت و جزو افراد منتخب خبرگان قانون اساسی بود، اما به سرعت از سوی هسته سخت قدرت حذف و در دهههای دوم و سوم بعد از انقلاب، بارها و بارها تهدید شد و به زندان افتاد و زیر شکنجه رفت تا مصداق این جمله معروف شود که «انقلاب فرزندان خود را میخورد»
مخالفت با قرار دادن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی
از جمله مباحثی که عزتالله سحابی در آن مقاومتی بالا نشان داد، مخالفت با طرح و گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی بود. پیشنویس اصلی قانون اساسی که به تایید شورای انقلاب هم رسیده بود، بدون اصل ولایت فقیه بود و رئیسجمهور بالاترین مقام کشور به حساب میآمد که هر چهار سال یکبار با رای مستقیم مردم انتخاب میشد. نکته جالب توجه اینکه این پیشنویس با نظر مساعد آیتالله خمینی و چند تن از آیات عظام وقت (شریعتمداری، گلپایگانی، مرعشی نجفی،) روبهرو شده و هیچکدام، از جمله خمینی، اشارهای به وجود رهبر یا نهاد رهبری در این پیشنویس نکرده بودند. حتی سحابی نقل کرده است که هاشمی رفسنجانی بعد از جلسه شورای انقلابی که این قانون به تایید آن جلسه رسیده بود، گفت: حال که همه آیات عظام و به خصوص آیتالله خمینی این پیشنویس را پذیرفتهاند و تغییرات آن هم بسیار اندک است، بهتر است که همین پیشنویس را به رای عمومی بگذاریم، اما مخالفت مهندس بازرگان و دکتر یدالله سحابی سبب میشود تا آنها به سمت تشکیل مجلس موسسان (بعدها خبرگان) حرکت کنند. از قول سحابی نقل شده که هاشمی رفسنجانی به آنها گفت، این فرصت مبارکی است و اگر کار به انتخابات خبرگان برسد، با توجه به اقبالی که مردم به روحانیون دارند، اکثریت مجلس خبرگان را روحانیون شکل میدهند و آن زمان مشخص نیست که چه قانونی را تحویل شما خواهند داد؟ این توصیهها اما کارگر نیفتاد و آن دو تن اصرار کردند، چون به مردم قول دادیم باید انتخابات و مجلس موسسان (بعدها خبرگان) را تشکیل دهیم و قانون اساسی در آنجا به بحث گذاشته شود و در نهایت رای نهایی شورای انقلاب برای برگزاری انتخابات مجلس خبرگان قانوان اساسی را گرفتند و انتخابات را برگزارکردند و چنانکه هاشمی پیشبینی کرده بود، ۹۰ درصد نمایندگان را روحانیان تشکیل میدادند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
مردادماه همان سال مجلس خبرگان تشکیل شد و به فاصله چند جلسه پیشنویس قانون اساسی، بهرغم دفاعیاتی که سحابی و دیگران انجام دادند، با تغییرات گستردهای روبهرو شد و برخی از اصول آن به کنار نهاده و اصل ولایت فقیه در متن گنجانده شد. عزتالله سحابی به همراه چند تن دیگر از جمله افرادی بودند که در مخالفت با این اصل سخن گفتند. در صفحات ۸۸ تا ۹۱ از متن مذاکرات مجلس خبرگان قانون اساسی بخشی از سخنان او در این زمینه آمده است. جایی که او از تبارشناسی این بحث سخن میگوید و با استناد به آرای علمای صدر مشروطه و به خصوص آیتالله نائینی، حاضران را به غور و تامل بیشتر درباره اصل ولایت فقیه دعوت میکند.
در جلسه پانزدهم خبرگان اصل یادشده، که اکنون با نام اصل پنجم قانون اساسی از آن یاد میشود، به رای گذاشته شد. سخنان مهندس سحابی درباره این اصل از جهاتی تاریخی است. او با تاکید بر این نکته که نباید از این اصل سرسری گذشت به جلسهای مفصل که پیش از جلسه رسمی درباره این اصل تشکیل شده بود، اشاره کرد و گفت: «در جلسات خصوصی بنده به عنوان مخالف فقط ۱۰ دقیقه توانستم صحبت کنم، در حالی که دهها مطلب دیگر داشتم که فرصت نشد و در حدود ۲۰ نفر و شاید ۳۰ نفر در دنباله حرفهای من جواب دادند و باز جواب داشت ولی به هیچ کدام نوبت نرسید. بنا بر این روی این اصل به قدر کافی در این مجلس خبرگان توضیح داده نشده و شما اگر بخواهید با یک قیام و قعود مساله را تمام بکنید، این در نظر ملت ایران مسالهای است که ایجاد مسائل و مشکلات خواهد کرد...»)ص ۳۸۳- جلد اول متن مذاکرات خبرگان قانون اساسی) تلاشهای سحابی و تنی چند اما به نتیجه نرسید و در نهایت از میان ۶۵ تن از حاضران ۵۳ نفر موافق، ۴ نفر ممتنع و ۸ نفر به عنوان مخالف رای دادند (همان ـ ص ۳۸۴) تلاشهای سحابی و گروه اندک مخالفان به نتیجهای نرسید و اصل ولایت فقیه به پیشنویس اولیه اضافه شد.
در دوره حیات آیتالله خمینی و پس از مجلس اول تقریبا فعالیتهای منتقدان به حاشیه رانده شد، اگر چه از خمینی به شکل غیررسمی نقل شده است که از زندان و شکنجه کردن اعضای نهضت آزادی خودداری کنند. این منع اما پس از درگذشت او برداشته شد.
زندان توحید و اعترافهایی که در برنامه هویت پخش شد
در اردیبهشت سال ۱۳۶۹ و در پی نوشتن نامهای انتقادی به سیاستهای آن دوران عزتالله سحابی و گروهی از اعضای نهضت آزادی دستگیر و روانه زندان شدند و از آنها اعترافهایی گرفته شد که بعدها در برنامه معروف هویت از تلویزیون ایران پخش شد. اعترافهایی که چند سال بعد و در دولت محمد خاتمی و دوران وزارت عطاءالله مهاجرانی در کتاب «در مهمانی حاج آقا» (نوشته دو تن از امضاءکنندگان آن نامه ـ وحید بهبهانی و حبیب داوران) منتشر شد که کتاب بیدرنگ توقیف شد. در کتاب شرح داده شده که چگونه این افراد را به زندان توحید فرستادند و تحت چه شکنجههای شدیدی قرار گرفتند.
در سالهای پس از آن سحابی تا دوره قبل از ریاستجمهوری هاشمی رفسنجانی، در قامت مشاور سازمان برنامه فعالیت میکرد اما پس از آن تقریبا از مناصب دولتی کناره گرفت و از خردادماه سال ۱۳۷۱ با راهاندازی نشریه ایران فردا به نقد سیاستهای دولت سازندگی پرداخت.
ایران فردا بهرغم انتقادهای تندی که داشت در دوره رفسنجانی ادامه حیات داد و حتی از وضعیت ماهنامه به هفتهنامه در آمد، اما در جریان توقیف فلهای مطبوعات در دولت خاتمی در اردیبهشت ۱۳۷۹ توقیف شد.
یکی از مهمترین بخشهای ایران فردا، سرمقالههای آن بود که شخص عزتالله سحابی آنها را مینوشت که بازتابهای بسیاری نیز در جامعه فرهنگی و سیاسی زمان خود داشت.
در این سرمقالهها میتوان نگاه انسانمحوری سحابی را به همراه نقدهای بسیار کارشناسانه، اما با زبانی صریح و صادقانه مشاهده کرد. او توسعه سیاسی را مقدم بر توسعه اقتصادی میدانست و عمده نوشتههای او از این منظر قابل بررسی است.
نگاهی به اندیشهها و آثار و نوشتههای او نشان میدهد که سحابی به معنی دقیق کلمه یک سوسیال دموکرات بود. البته نه سوسیالیسم از نوع لنینی آن، بلکه از نوع متاخرش که برابری را در تلازم با دموکراسی و آزادیخواهی متجلی میدیدند و «نه به انقلاب، آری به اصلاح» شعار آنها بوده است، از این منظر او حتی در اوج جفایی که از سوی نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی بر او روا داشته، به زندان افکنده شد، فیلمهای اعتراف از او گرفته و در تلویزیون پخش شد، انواع شکنجه و آزار را بر سحابی روا داشتند به نحوی که خود در چند جا شکنجههای دوران جمهوری اسلامی را بسیار شدیدتر از دوران شاه دانست، اما فردی مصلح و غیرخشونتگرا باقی ماند و از این منظر برخی او و رفتار سیاسیاش را با نلسون ماندلا (رهبر فقید آفریقای جنوبی) مقایسه میکنند.
چهره ای که فشار نهادهای امنیتی و هسته سخت قدرت بر او و خانوادهاش به گونهای بود که حتی در مراسم تدفینش یکی از اتفاقهای شگفت رقم خورد و آن مرگ دخترش، هاله سحابی بود. اتفاقی که اعتبار و حیثیت نهادهای امنیتی را بیش از پیش زیر سوال برد.