سینمای و هنر ایران را نباید به آثار جدی و هنری منحصر دانست. اگرچه آثار جدی در قلههای هر هنری جای میگیرند اما تا بدنه و دامنهها ساخته نشوند، قلهای و فرازی سر بر نخواهد آورد و از این منظر، بخش مهمی از قوام و دوام هنرهای ایران، به خصوص در سالهایی که هنر به صنعت تبدیل شده است، نتیجه آثاری هستند که برای مخاطب عام و با هدف سرگرمی ساخته میشوند. برادران کوشان (اسماعیل و محمود) هم از جمله همان بسترها و دامنههایی هستند که قله سینمای ایران بر فراز آنها شکل گرفت. در تاریخ سینمای معاصر ایران، آنها را باید بنیانگذارانی لقب داد که با تلاشهای اولیه خود، جوانه این درخت را آبیاری کردند و با ابتکارات و ایدههای خود و نیز تجاربی که از غرب به دست آورده بودند، آن را به نهالی بارور تبدیل کردند که در سایهسار آن، افراد و گروههای دیگر سینمایی نیز پا گرفتند و قد برافراشتند و امروز به نقطهای رسیدند که هنر سینمای ایران به وزن و اعتباری جهانی دست یافته است.
در تاریخ سینمای ایران، اسماعیل کوشان بهعنوان فردی که «صدا» را به سینمای ایران آورد و نخستین بار صدابرداری سر صحنه را باب کرد، شناخته میشود. برادرش محمود نیز نخستین فیلم رنگی سینمای ایران را تولید و عرضه کرد.
محمود کوشان، روز پنجشنبه، ۱۶ بهمنماه و پس از عمری تلاش، در لسآنجلس درگذشت تا خاطره آثاری که از او در مقام فیلمبردار، تهیهکننده و یا کارگردان سینمای تجاری ایران باقی مانده بود، بیحضور فیزیکی وی، در تاریخ جایی ثابت پیدا کند.
نام کوشان بیشتر یادآور برادرش اسماعیل است که به نوعی او را پدر صنعت سینمای ایران به شمار میآورند. مردی که در سالهای حکومت هیتلر به آلمان رفت و اقتصاد خواند اما وقتی پس از دربدریهای پیاپی بعد از جنگ جهانی دوم، در ترکیه آرام گرفت، به فکر سرمایهگذاری و کار در سینمای ایران افتاد و دانش اقتصادی خود را به کار گرفت تا پایههای صنعت فیلمسازی را در ایران بنا نهد. پایههایی که با قرض کردن ۳۰ هزار لیر و دوبله یک فیلم در ترکیه گذارده شد و با ساخت چند فیلم و شکستهایی همراه بود تا در نهایت با تاسیس استودیو «پارس فیلم» در طبقه سوم سینما متروپل در خیابان لالهزار و تهیه نخستین فیلم با نام «شرمسار»» در سال ۱۳۲۹ شمسی، کار خود را آغاز کند. فیلمی که دلکش ۲۶ ساله و محبوب آن سالها، در آن به ایفای نقش پرداخت و فروش بالای فیلم سبب شد تا سرمایه اولیه برای خرید تجهیزات مدرن استودیویی از آلمان فراهم شود و فیلم نیز بهعنوان نخستین حضور سینمای ایران در یک کشور خارجی (فستیوال بینالمللی فیلم هندوستان) به نمایش درآید. (سکانس آخر- خاطرات محمود کوشان-ص۱۶۲)
در سایه برادر
محمود که سال ۱۳۱۱ به دنیا آمد و با برادرش اسماعیل (متولد ۱۲۹۶) ۱۵ سالی اختلاف سنی داشت، کار خود را از همین فیلم شرمسار و در حالی که ۱۸ ساله بود، آغاز کرد. «پس از آن که در فیلم شرمسار بهعنوان یکی از اعضای اصلی فیلم وارد کار شدم و ماموریت عکسبرداری از صحنههای فیلم و پشتصحنه آن را به من دادند، به کار سینما علاقهمند شدم و تصمیم گرفتم تا من هم وارد چنین حرفهای شوم» (همان- ص۱۶۵) او سپس در کنار بوریس ماتایوف و در مقام دستیار فیلمبردار، به کار خود ادامه داد. (همان- ص۱۶۷) و تشویقهای برادرش و میدان دادن به او سبب شد تا پلههای ترقی را طی کند و خود به وزنهای در سینمای تجاری و معروف به «فیلمفارسی» تبدیل شود.
ناصر ملکمطیعی که به گفته خود از سال ۱۳۲۷ و همزمان با محمود، وارد کار سینما شد، در خاطراتش به تلاش برادران کوشان و به خصوص محمود اشاره میکند و مینویسد: «محمود کوشان، برادر کوچکتر دکتر کوشان، فارغالتحصیل مدرسه صنعتی ایران و آلمان و از کسانی است که از شروع کار پارس فیلم با برادرش همکاری داشت و در آن سالها فوت و فن فیلمبرداری را با دستیاری و در عین حال هوشیاری و دقت کافی یاد گرفت و از ارکان اصلی فیلمسازی در ایام آغازین این حرفه در ایران است» (همان- ص۹۵)
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
نکته جالب این که پیش از انتشار کتاب خاطرات ملکمطیعی در سال ۱۳۹۷، وی در آذرماه ۱۳۹۲ در یادداشتی که بهعنوان مقدمه بر کتاب خاطرات محمود کوشان (سکانس آخر) نوشت، با یاد کردن از اسماعیل کوشان بهعنوان «پدر فقید سینمای ایران»، درباره محمود کوشان به همین نکته اشاره کرد و نوشت: «محمود در کنار برادرش آنچه را باید آموخت، فرا گرفت و بهزودی بر همه رموز کار فیلم مسلط شد و اداره و مدیریت فنی پارس فیلم تا سالهای آخر بر عهده او بود. نوجوانی و جوانی محمود و زندگی و دلخوشیها و فعالیتهایش همه در پارس فیلم گذشت؛ و امروز گنجینهای است ازتجربه و تلاش و سینماگری.»
در کارنامه کاری محمود کوشان فیلمبرداری بیش از ۲۱ فیلم و کارگردانی ۱۷ فیلم به چشم میخورد؛ فیلمهایی که عمدتا در دستهبندی «فیلمفارسی» قرار میگیرند.
از میان فیلمهایی که او مدیرفیملبرداری آن بود، میتوان به «امیرارسلان نامدار» با بازی فردین و «حسین کرد» و «مردها و جادهها» با بازی ناصر ملکمطیعی اشاره کرد. امیرارسلان نامدار در زمان خود یکی از پرفروشترین فیلمها شد؛ به نحوی که شش ماه در سینمایی در حسنآباد اکران داشت. «فیلم با فروش چند میلیونی روبهرو شد، به خاطر ازدحام جمعیت برای دیدن فیلم، نام میدان حسنآباد به میدان امیرارسلان تغییر یافته بود؛ زیرا شاگرد راننده اتوبوسها وقتی به میدان حسنآباد میرسیدند تا تماشاگران فیلم را پیاده کنند، داد میزدند: میدان امیرارسلان! تماشاگران فیلم امیرارسلان پیاده شوند!» (ص ۲۰۲)
محمود کوشان پس از چند تجربه دستیاری و فیلمبرداری، به صرافت افزایش دانش خود در این زمینه افتاد: «به برادرم گفتم میخواهم راهی اروپا شوم تا آموزش فیلمبرداری رنگی ببینم و با ظهور چاپ فیلم رنگی آشنا شوم »(ص۲۰۵) او مدتی هم برای کسب تجربه به استودیوی چینهچیتای ایتالیا رفت و ۴۰ روز بهعنوان دستیار فیلمبردار آلوارو مانکوری با او همراه بود و «از اولین روز فیلمبرداری تا روز آخر در کنار دست او بودم و تمامی نکات را زیر نظر داشتم و یادداشت میکردم» (ص۲۰۷)
نخستین فیلم رنگی و سینما اسکوپ ایران
پس از خرید یکی از مجهزترین دوربینهای فیلمبرداری رنگی از آلمان، نخستین فیلم رنگی در ایران را کلید زدند. فیلمی به نام «عروس فراری» که داستانی موزیکال داشت و دلکش و ناصر ملکمطیعی در آن نقش داشتند. «فیلمی که در سال ۱۳۳۷ در سینماهای ایران به نمایش درآمد و فروشی بالای یک میلیون داشت و همین فروش سبب شد تا من بهعنوان فیلمبردار و تدوینگر فیلم از برادرم ۱۱ هزار تومان گرفتم و توانستم با آن یک ویلای دوخوابه بسازم«(ص ۲۱۰) بعدها او در همین کتاب میگوید که چگونه او و برادرش، پای فردین را به سینما باز کردند و با بازی فردین در فیلم «چشمه آب حیات» و موفقیت فیلم و فردین، عملا یکی از بازیگران تاریخساز سینمای ایران پای به صحنه بازیگری سینما نهاد.
او در مقام کارگردانی نیز فیلمهایی را ساخت که از جمله معروفترین آنها سه فیلم «دزد و پاسبان»، «اوستاکریم نوکرتیمن و «طغیانگر» را میتوان نام برد.
تهیه فیلم مستند از ازدواج محمدرضا شاه و فرح
کوشان تنها به کار فیلمبرداری آثار داستانی نمیپرداخت، بلکه در زمینه ساخت فیلم مستند هم چیره دست بود. خود در کتاب خاطراتش میگوید که نخستین بار به سفارش رادیو و اداره تبلیغات کشور، چهار فیلم مستند با نامهای افتتاح خط آهن تهران تبریز، دیدنیهای شهر کرمانشاه، لولههای گاز اهواز و تصفیهخانه آبادان را ساخته است و به دنبال آن در سال ۱۳۳۸ «از مراسم ازدواج محمدرضا شاه پهلوی و دوشیزه فرح دیبا و خیابانهای تهران و شهرستانها که غرق نور و شادی شده بود، فیلم مستندی تهیه کردم و در سال ۱۳۳۹ هم به مناسبت تولد ولیعهد فیلم مستند دیگری به آن اضافه شد. علاوه بر آن دو فیلم از یک روز زندگی پادشاه و ملکه به کارگردانی دکتر کوشان در کاخ سعدآباد فیلمبرداری کردم» (ص۲۲۷) فیلمهایی که به گفته خودش آنها را به اداره تبلیغات دادند اما بعد از انقلاب دیگر اثری از این فیلمها نبود. او همچنین در سال ۱۳۵۰ و به «پیشنهاد شجاعالدین شفا فیلم مستندی برای دبیرخانه جشنهای دو هزار و ۵۰۰ ساله ساخت.» (ص۲۵۸)
شاید یکی از دلایل ممانعت از ادامه کار محمود کوشان را هم باید به دلیل تولید چنین آثاری دانست. خود او از مصادره و توقیف تمامی اموال برادرش پس از وقوع انقلاب خبر میدهد: «استودیو پارس فیلم نیز از گزند حوادث انقلاب مصون نماند و با مصادره آن دکتر کوشان و همکارانش مجبور به ترک پارس فیلم شدند و حتی اموال آنها را مصادره کردند. من نیز بهعنوان همکار و برادر دکتر کوشان با مشکلاتی مواجه شدم» (ص۲۸۵) همین مشکلات سبب شد تا او پس از فیلم سمندر و «ساخت فیلمهای کمینگاه، شاهین طلایی، حامی و حمله خرچنگها و تهاجم» (ص۲۹۲) نتواند آنگونه که خود میخواست ادامه فعالیت دهد.
کاشف عهدیه و هایده
کوشان در شناسایی و کشف استعدادهای جوانان نیز دستی بر آتش داشت؛ چنان که عهدیه در خاطرات خود از او یاد کرده که چطور وقتی ۱۴ ساله بوده و در برنامه کودکان گلها اجرای برنامه داشته، کوشان او را دیده و صدایش را پسندیده و به خواندن ترانه در برخی از فیلمها دعوت کرده است. خود کوشان در خاطراتش اشاره میکند که کاشف هایده، او و برادرش بودند. زمانی که انوشیروان روحانی در سال ۱۳۴۹ به سراغ او آمد و از وی خواست که تستی هم از خواهر مهستی بگیرد، بلافاصله برادرش «با شنیدن صدای هایده از انوشیروان روحانی خواست تا برای فیلم آینده آهنگی برای او بسازد.» (ص۲۵۷)
محمود کوشان در حالی درگذشت که گویا سنت علاقه به سینما و فیلمبرداری در خانواده کوشانها همچنان زنده و پابرجاست و کامبیز کوشان، فرزند ارشد او هم در این زمینه فعالیت دارد و «از دانشگاه دولتی سانفرانسیسکو در رشته فیلمبرداری فارغالتحصیل شد» (ص ۲۰۶ کتاب سکانس آخر). ناصر ملکمطیعی در باره وی، در همان مقدمه بر کتاب خاطرات دوست دیرینش که امروز به او پیوسته، نوشته است: «یکی از بهترین فیلمبرداران جوان ایران است و صادقانه کار پدر و خانواده را دنبال میکند…»
* «سکانس آخر» عنوان کتابی درباره خاطرات محمود کوشان از خود و برادرش اسماعیل کوشان است که محمد سعید حبشی آن را گرد آورده و سال ۲۰۱۴ در لسآنجلس منتشر کرده است.