آیت‌الله‌ها در برابر ماهی‌ها: جنگ فقه شیعه با آبزیان زبان‌بسته

ماهی ازون‌برون چگونه فلس‌دار شد؟

ATTA KENARE / AFP

خبر کوتاه‌ بود. معدوم‌شان کردند. ۳۰۰ کیلو خرچنگ، هشت‌پا، ماهی مرکب، صدف و کوسه را معدوم کردند. چه کسی؟ ماموران پلیس امنیت شهر تهران. به دستور چه کسی؟ با حکم دادستانی تهران. چرا؟ چون که این آبزیان زبان‌بسته چندین قرن است که محل مناقشه شیعه و سنی و برتری گرفتن شیعه هستند.

ماجرا یک ماجرای پلیسی امنیتی نیست. گرچه خبر آن با زبانی پلیسی و امنیتی بازتاب یافته است. یک رستوران غذاهای دریایی در شمال شهر تهران را پلمپ کرده‌اند، چرا که به گفته محمد مجیدیان، رییس اداره دامپزشکی شهر تهران، غذای دریایی «حرام» به مشتریان می‌فروخته است.

قشون‌کشی پلیس امنیت به این رستوران و تهدید‌های محمد مجیدیان که گفته است «طبخ وعرضه هرگونه آبزی حرام گوشت در رستوران‌ها و مراکزعرضه کشور ممنوع است» به بیش از۴۰۰- ۵۰۰ سال ‌«خشک‌مقدسی» شیعه در تحلیل نص قرآن و روایت‌ها برای استخراج احکام «چه بخوریم و چه نخوریم» باز می‌گردد.

چرا ۴۰۰ سال؟ زیرا که آتش‌ احکام فقه‌محور شیعه از گور صفویان بلند می‌شود که در ۲۲۱ سال حکومت بر ایران بسیار خرج فقه شیعه و مکتوب و منظم کردن احکام آن کردند. تلاش‌هایی که نهایت به تولید نسخه‌ها کتب فقهی از جمله «جامع عباسی»، نوشته شیخ بهائی به‌عنوان نخستین رساله عملیه به زبان فارسی انجامید که فرم توضیح‌المسائل‌ به شکلی که امروز آن را می‌شناسیم بیشتر برگرفته از فرم این کتاب است.

میراث امر و نهی صفویان

«جامع عباسی» بر خلاف کتب فقهی ماقبلش مخاطبش جامعه علما و فقها نبود. مخاطبش محتسب و رعیت بودند که باید می‌دانستند چه کنند و چه نکنند. برای همین استدلالی در رابطه با آنچه مجاز است و نیست در کتاب بیان نمی‌شود. کتاب فهرستی است از گزاره‌های چه بکنید و چه نکنید. درست مانند توضیح المسائل‌های امروزی توضیحی در کار نیست بلکه فقط امر و نهی است.

برای درک فضایی که در آن برخی آبزیان به شکل قانونی حرام شدند باید سفر تاریخی کنید به دربار صفویان. دربار صفوى «آخوند پارتی» بود. تعداد فقهایی که از کل دارالاسلام جذب دربار صفویه شدند که به صورت تخصصی کتاب‌های احکام در بیاورند و بلای جان مسلمین و مسلمات شوند، ثبت و تاریخ‌نگاری شده است.

آبزیان نگون بخت در این دربار- که گویا کسی در آن ماهی دوست نداشت - دستاویز کلی سیاست برتری‌گیری شیعه نسبت به سنی شدند و جمیع علمای اکنون ساکن اصفهان تصمیم گرفتند (به زبان فقهی اجماع کردند) که آنکه ماهی نمی‌خورد مسلمان بهتری است.

جایی میان رقابت سیاسی با امپراتوری عثمانى، شیعه کردن مردم بیشتر سنی ایران در آن زمان، برگزاری مراسم لعن عمر وعایشه، نابود کردن سنت عرفانی و تصوف اسلامی، سرویس کردن دهن همه اقلیت‌های دینی از جمله یهودی‌ها و مسیحی‌ها، شیخ ‏الاسلام‌های صفویه (معادل مجتهد‌های امروزی) اینقدر بودجه و وقت هم داشتند که به امور آبزیان برسند و شکم مسلمانان را از برخی از آنها محروم کنند.

اصول فقهی اینکه چرا ماهی حرام است را از فقهای پیشین مانند علامه حلی گرفتند که که کتاب‌های فقهی‌اش مورد استفاده بسیاری از آخوندهای دوران صفویه بود که رسالت این را داشتند که شیعه دوازده امامى را دارای دفتر و دستک و قدرت کنند. مبنای فقهی حرمت آبزیان نص قرآن نبود. قرآن بسیار صریح بارها می‌گوید که هرچه عشق‌تان می‌کشد از دریا و آنچه در آن است میل کنید (مائده: ۹۶؛ نحل: ۱۴).

مبنای فقهی بیشتر از همه یک روایت محمد بن مسلم بود که از ابوعبدالله جعفر بن محمد صادق (امام ششم شیعیان دوازده امامی) نقل کرده بود که: «کلْ ما لهُ قشرٌ مِن السمکِ و ما کانَ لیسَ لهُ قِشرٌ فَلا تأکلهُ؛ «از ماهی هر آنچه را که قشر دارد بخور و هر آنچه را که قشر ندارد نخور.» آنگاه بود که اجماع شد که آن قشر که در روایت آمده همان فلس است و کل این ایده مطرح شد که ماهی‌ها بر دو گونه‌اند آنها که حرام‌اند و آنها که حلال‌اند و آن که حلال است آن است که فلس/قشر دارد.

شیخ‌الاسلام‌های شیعه دوازده امامی از آبزیان دریایی فقط برای خوردن ماهی‌ها امر و نهی کردند و کلا به عقل‌شان هم نرسید که دریا گیاه و حشره و سخت پوست و خوردنی‌های دیگر هم دارد. از این رو احکام شیعه در مورد حرمت آبزیان حداقل به شکل امروزی و جریان اصلی‌اش این است: فلس دارد بخورید و فلس ندارد نخورید.

چگونه ماهی ازون‌برون فلس‌دار شد؟

درگیری آخوند شیعه با ماهی ازون‌برون (استروژن) که خاویار یا تخم قیمتی آن از غذاهای محبوب فرنگی‌هاست به امروز روز باز نمی‌گردد. خاویار استروژن غذای محلی بسیاری از اقوام خزر بوده و حتی ارسطوی یونانی در قرن چهارم قبل از میلاد از خاویار نمک اندود به عنوان خوراک لذیذ نام آورده است.

اما درگیری آخوندهای شیعه امروزی با خاویار به رونق تجاری آن در قرن ۲۰ باز می‌گردد. شیلات ایران در زمان پهلوی کماکان خاویار خزر را برای صادرات آماده می‌کرد. پس از انقلاب ۱۳۵۷ از اقدام‌های تادیبی آخوندهای شیعه در بخش شیلات حرام اعلام کردن خاویار خزر بود. اما اقتصاد سیاسی آن همه پول صادرات خاویار خزر اجازه نداد که این تادیب مذهبی به میزان پولی که می‌توانستند از خاویار در بیاورند بچربد.

محمد هاشمی، رئیس سابق سازمان صداوسیما و برادر اکبر هاشمی رفسنجانی فقید، در گفت‌وگویی با خبرگزاری ایرنا به دیدار دکتر یدالله سحابی با روح‌الله موسوی خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی  در اوایل دهه ۶۰ و دو سال پس از انقلاب ۱۳۵۷ اشاره کرد که پس از آن حرمت ماهی خاویار برداشته شد.

محمد هاشمی گفته است: «یادم هست تخم خاویار قبل از انقلاب طبق نظر مراجع حرام بود؛ اوایل انقلاب، مرحوم دکتر یدالله سحابی، از رهبران نهضت آزادی، خدمت امام رسید و ثابت کرد ماهی اوزون‌برون که تخم خاویار در شکم آن است، دارای فلس یا پولک است. امام هم در پاسخ ایشان فرمودند: خوردن ماهی فلس‌دار مشکل ندارد و حلال است. امام نفرمودند اوزون‌برون فلس دارد؛ فقط گفتند مطابق فقه شیعه، خوردن ماهی فلس‌دار حلال است و دکتر سحابی که متخصص بود، مصداق آن را پیش امام آورد. از آنجا حرمت خاویار برداشته و حلال شد».

کمبود پروتئین و بحران‌های زیست‌محیطی: آیا صدف و خرچنگ روزی حلال خواهند شد؟

این احکام پر دردسر آبزی‌هراس فقها شیعه را باید در راستای بحران پروتئین‌های حیوانی هم دید. در حالی که توصیه‌های زیست محیطی برای رو آوردن به پروتئین‌های آبزی رو به افزایش است کیست که بتواند آخوندهای عزیز خودمان را راضی کند که از خر شیطان پایین بیایند و به حلالیت آبزیان دریایی رضایت بدهند؟ پاسخ ساده است: خود آخوندهای شیعه همین الان زمزمه این که احکام مرتبط با حرمت آبزیان باید بازنگری شود را آغاز کرده‌اند. چرا که سیر کردن شکم انسان‌ها دیگر مجال قرتی‌بازی فقهی نیست.

در اینکه انسان‌ها مشغول خوردن زمین هستند هیچ شکی نیست. بیش از ۲۵ درصد از انتشار گازهای گلخانه‌ای از تولید مواد غذایی حاصل می‌شود. خوردن همه آبزیان انتخاب درست زیست‌محیطی نیست چرا که مثلا پرورش برخی ماهی‌ها به اندازه پرورش دام گازهای کربنی تولید می‌کند. اما آبزیان کوچک مانند ماهی‌ کیلکا و آنچوی‌ و ماهیان وحشی که صید قایق‌های ماهیگیری می‌شود به طور متوسط نسبت به سایر پروتئین‌ها کمتر کربن وارد جو زمین می‌کنند و از این رو گزینه‌های مهربان‌تری با محیط زیست هستند.

آنچه که آشکار است این است که همه مسلمان‌های روی این زمین - به ویژه آنها که کنار دریا زیست می‌کرده‌اند - همیشه در بخشی از رژیم غذایی خود آبزیان‌فلس دار و بی‌فلس و حشره و سبزی را داشته‌اند. حالا این همه قروفر دستگاه فقهی شاید به کار دربار بی‌غم صفویه در قرن ۱۶ تا ۱۸ میلادی می‌آمده، اما برای انسان قرن بیست و یکمی دیگر تنبان نمی‌شود. از این رو فقه پویا ناچار است که در این احکام بازنگری کند و اقداماتی هم آغاز شده است. از جمله این مقاله که با نگاه به روایت مشهور از امام صادق که می‌گوید آبزی باید قشر داشته باشد، می‌پرسد که گفته است که قشر همان فلس است؟ قشر یعنی پوست، و با این استدلال  ساده همه آنچه از دریا صید می‌شود بر انسان شیعه حلال می‌شود: نوش جان و گوارای وجود.

اما موضوع این مقاله واقعا حرمت و حلیت آبزیان نیست. بلکه حرمت حلیت آبزیان تنها نمونه‌ای است از احکام فقه محور پر دردسر که پانصد سال پیش مکتوب شده‌اند و تا امروز موی دماغ انسان مومن‌اند. شاید وقت آن رسیده باشد که آنها که به دنبال خوانش‌های رهایی‌بخش‌تر از این ستم هستند که به انسان در این پانصد سال رفته‌ است، زودتر دست به کار شوند و عمر همه‌مان را بیشتر از این تلف نکنند.