احساس گناه در افرادی که باورهای مذهبی دارند چگونه است؟

حس گناه ریشه در تعارضات کودکی‌مان دارد

کشیشی در ریو دو ژانیروی برزیل به اعترافات زنی گوش می‌دهد- AFP 

افراد بر اساس فرهنگ و نگرش دینی جامعه‌ای که در آن رشد کرده‌اند، باورها، اعتقادات فرهنگی و مذهبی مختلفی دارند و حتی احساس گناه متفاوتی را تجربه می‌کنند. هر مذهب و جامعه‌ای هنجارها، کدهای اخلاقی و مذهبی خاص خود را دارد و اگر فردی از چارچوب‌های مذهبی و اخلاقی فراتر رود و یا به آن کم‌توجهی کند، مورد سرزنش قرار می‌گیرد و به او برچسب زده می‌شود. برچسبی که فرد را گناهکار می‌داند. متاسفانه آمیختگی خرافات با مذهب، به درک اشتباه از مذهب منجر شده و برخی جریانات و افراد از مذهب به عنوان حربه‌ای برای تنبیه فرد استفاده می‌کنند. به عنوان مثال: سیل، زلزله و آتش‌سوزی که جزو حوادث طبیعی هستند، از سوی برخی افراد و حتی چهره‌های شناخته‌شده دینی به عنوان تنبیه و مجازات برای بی‌توجهی به دین و مذهب در نظر گرفته می‌شود.

اگر تجربه زندگی در ایران را داشته و یا در خانواده‌ای با اعتقادات، سنت‌ها و نگرش‌های مذهبی رشد کرده باشید، در برخی از تجربیات زندگی خود با تعارضاتی در انجام عملی، رفتاری و حتی بروز احساسات افراد روبرو شده‌اید که به احساس گناه و سرزنش و ملامت خودتان انجامیده است. کافی است به دوران کودکی، نوجوانی و یا کمی نزدیک‌تر، به زندگی اکنون خود و در روابط خودتان با دیگران نگاه کنید. رفتارهای ساده‌ای چون: خندیدن، رقصیدن، گوش‌دادن موسیقی، شوخی‌کردن، کف‌زدن، قهقه‌زدن و یا انجام کارهایی که تعمدی در آن نبوده و با انجام آنها تصور کرده‌اید مرتکب گناه یا خطا شدید.

نتایج پژوهش‌ها چه می‌گویند؟ 

نتایج تحقیقات انجام شده لوپتن و همکارانش (۱۹۹۸) و استروزیر (۱۹۹۴) نشان می‌دهد احساس گناه با مذهب ارتباط مثبتی دارد. افرادی که جذب نگرش‌ها و اعتقادات مذهبی می‌شوند، ابتدا احساس گناه بسیار زیادی نسبت به رفتارهای خود دارند و به مرور احساس گناه بخشی از زندگی آنها را شکل می‌بخشد و همه رفتارهای آنها را در بر می‌گیرد.

همچنین نتایج تحقیق تیمورپور و همکارانش در ایران (۲۰۱۳) نشان داد که احساس گناه جنسی به نارضایتی در رابطه جنسی با شریک فرد می‌انجامد. این تحقیق به میزان گناه جنسی در زن و مرد نپرداخته است. همچنین نتیجه تحقیق لیپمن (۲۰۱۶) در ایندیانای آمریکا درباره «احساس گناه» نشان داد که دختران در روابط جنسی‌شان احساس گناه بیشتری نسبت به پسران دارند و در این میان دخترانی که باورهای مذهبی داشتند احساس گناه بیشتری داشتند.

گناه بد (مرضی) یا گناه خوب (سالم)!

«گناه»، احساسی است که فرد از درون خود را سرزنش و ملامت می‌کند، به خاطر کاری که در تصور خود آن را اشتباه می‌داند؛ حسی که گاهی اوقات با شنیدن و یا دیدن خطای فردی دیگر، می‌تواند در آدمی ایجاد شود.

گاهی اوقات ممکن است فرد کاری را اشتباه انجام دهد و در عین اینکه از انجام آن احساس شرم می‌کند، توانایی بررسی علت اشتباه را دارد و صرفا خود را مقصر نمی‌داند. این احساس به تغییرات مثبتی در رفتارش و اعمالش می‌انجامد. به این نوع احساس «گناه خوب یا سالم» می‌گویند. اما گاهی نیز فرد خود را برای کار اشتباهش نه تنها مقصر می‌داند، بلکه به سرزنش و ملامت خود نیز می‌پردازد، احساس گناه می‌کند و احساس خوبی نسبت خود ندارد. به این نوع گناه، «گناه بد یا مرضی» می‌گویند که برای اعتماد به نفس و عزت نفس فرد آسیب ‌زاست. احساس گناهی که فرد توانی ندارد تا اشتباهی را جبران کند که به خاطر آن خود را سزاوار سرزنش می‌داند.

دلایل روانشناسانه احساس گناه

روانشناسان نگاه‌های مختلفی به احساس گناه دارند. به عنوان مثال:آلبرت الیس (۱۹۸۰) معتقد است گناه حسی دردناک و ناخوشایند است که که از مذهب ناشی می‌شود. «فروید» نیز «احساس گناه» را ناشی از تمدن و فرهنگ و مذهب می‌داند. باورها و نگرش‌های مذهبی به تعارض بین خود و وجدان اخلاقی فرد دامن می‌زند و قادر نیست تعادل ایجاد کند. او بر این باور است که احساس گناه از همان دوران کودکی بین سنین۳ تا ۶ سالگی در فرد شکل می‌گیرد و حاصل دوگانگی و تعارض فرد است که می‌تواند منجر به تضاد ادیپ شود. همان زمانی که پسر به خاطر عشق به مادر نسبت به پدر خشمگین می‌شود و حسادت می‌کند اما پدرش را دوست دارد. 

اریک اریکسون نیز احساس گناه را ناشی از تعارضات فرد می‌داند. او معتقد است که فرد از اوایل دوران کودکی تا دوران کهنسالی و پیری‌اش تعارض‌های مختلفی را تجربه می‌کند. او اما «احساس گناه» را حاصل تعارضی می‌داند که کودک در سنین بین ۳ تا ۵ سالگی تجربه می‌کند؛ زمانی که کودک سرشار از قوه تخیل و خلاقیت است و دوست دارد به طور مستقلی بازی و نقش ایفا کند. اگر در بازی‌ها و یا فعالیت‌های کودکانه‌اش موفق شود در زندگی آینده‌اش فردی خلاق و با اعتماد به نفس خواهد شد، اما اگر شکست بخورد و به خصوص با سرزنش و یا تنبیه والدین مواجه شود، اعتماد به نفسش آسیب می‌بیند و همیشه احساس ترس و اضطراب را با خود حمل می‌کند و از انجام کارهای جدید اجتناب می‌ورزد. این شکست در دوران کودکی احساس «من بد» و احساس گناه را در کودک شکل می‌دهد.

تجارب کلینیکی چه می‌گویند؟

تجارب کلینیکی روانشناسان نشان می‌دهد که افراد در هر مرحله سنی خاص خودشان، تعارضاتی را مطرح می‌کنند و در این میان و بسته به نوع بیماری، اغلب افرادی که دچار افسردگی و اضطرابند، دامنه احساس گناه بیشتری را به روانشناس یا روان‌درمانگر، گزارش می‌دهند که حاصل تعارضاتی در زندگی گذشته آنهاست. متاسفانه در اغلب موارد، دایره احساس گناه، آنقدر گسترده می‌شود که افکار و نگرش‌های فرد را در روابط بین فردی‌ بسیار جزیی با دیگران نیز در برمی‌گیرد. به عنوان مثال: «اگر با فلان شخص مهربان‌تر صحبت می‌کردم، دلش نمی‌شکست و شغل بهتری پیدا می‌کردم». زمانی که فرد تصور می‌کند رفتار و یا عمل اشتباهی مرتکب شده است، احساس بدی نسبت به خود پیدا می‌کند. در ادامه این احساس سعی می‌کند با انکار خویش، در برابر این احساسش از خود محافظت کند و یا از آن احساس رها شود. اما در نهایت این درگیری درونی به اضطراب و احساس گناه از رفتار اشتباهش منجر می‌شود. علاوه بر آن فرد مشکلات روحی، روانی چون بدبینی، وسواس فکری، حسادت، افسردگی، اضطراب، خشم و مشکلات در برقراری روابط بین فردی را هم پیدا می‌کند که همه این مصائب و مشکلات، تعارضات را فزونی می‌بخشد.

به نظر می‌رسد تا زمانی که فرد نپذیرد خطا کردن (در ادبیات دینی، گناه) جزیی از زندگی اوست و جبران خطا هم جزیی دیگر از زندگی او، این تعارض با وی خواهد بود.