وقتی منتظر مهدوی‌کیا هستید اما بهاروند و کاشانی در می‌زنند

بازخوانی نام نامزدهای احتمالی انتخابات فدراسیون فوتبال

هیچ خبری از گرایش چهره‌های شناخته‌شده فوتبال ایران برای شرکت در انتخابات فدراسیون فوتبال به گوش نمی‌رسد- عکس از ایرنا

در ورزش ایران مرسوم نیست که نامزدهای ریاست فدراسیون‌ها پیش از انتخابات برنامه‌ها و ایده‌های خود را منتشر کنند. برنامه نامزدها همیشه دفترچه‌های تکراری و حاوی بدیهیات اداره یک فدراسیون است که با شعارهای تازه‌ای مثل توجه به ورزش زنان -در عرصه فراخ حرف- تزیین می‌شود. هرگز برنامه یک نامزد مورد توجه صاحبان حق رای در انتخابات نیست و نمی‌توانید تصوری از آینده یک فدراسیون براساس برنامه و ایده نامزدها داشته باشید.

فدراسیون فوتبال در نامه اخیرش به فیفا تاریخ ۱۵ دی ماه ۹۹ را برای آغاز ثبت‌نام نامزدها و ۱۰ اسفند ۹۹ را برای برگزاری انتخابات اعلام کرد. برای انتخابات ریاست فدراسیون فوتبال مدیرانی خود را در اخبار غیررسمی به عنوان نامزد معرفی کرده‌اند که در فوتبال ایران آن‌ها را در مدیریت باشگاه‌ها شناخته‌ایم. حبیب کاشانی مدیرعامل سابق باشگاه‌های پرسپولیس و سایپا، مصطفی آجرلو مدیرعامل باشگاه پاس تهران، استیل‌آذین و تراکتور، حسین قریب مدیرعامل سابق باشگاه استقلال و سعید آذری مدیرعامل سابق ذوب‌آهن که در فصل جاری مدیرعامل باشگاه فولاد اهواز است. در کنار این‌ها نام حیدر بهاروند، سرپرست موقت فدراسیون فوتبال و رییس سازمان لیگ نیز مطرح می‌شود. مدیرانی مثل آجرلو و قریب در دوره‌های پیشین انتخابات فدراسیون فوتبال شرکت کرده‌اند و صاحب رای مجمع نشده‌اند. نام‌هایی که برای ریاست فدراسیون مطرح می‌شوند، هیچ‌کدام با ارائه طرح و برنامه یا با سوابق مدیریت خود این امیدواری را در دل فوتبال زنده نمی‌کنند که دورانی متفاوت با دوره مهدی تاج، آخرین رییس فدراسیون را انتظار داشته باشیم.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

هیچ خبری از گرایش چهره‌های شناخته‌شده فوتبال ایران برای شرکت در انتخابات فدراسیون فوتبال به گوش نمی‌رسد. اگرچه اساسنامه جدید که با پافشاری فیفا تنظیم شد، فرصت بیشتری را برای شرکت در انتخابات فراهم کرده، اما همچنان ریاست فدراسیون فوتبال و سایر پست‌های این فدراسیون چهره‌های فوتبال را ترغیب نمی‌کند. در اساسنامه جدید برای نامزدی در پست ریاست فدراسیون قوانین دست و پاگیر سابق حذف شده و فیفا راه را برای حضور چهره‌های ورزشی در مقایسه با گذشته آسان کرده است.

ساختار دولتی فوتبال ایران و تاثیرگذاری عمیق و بدیهی مسائل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ایران بر ورزش، این امیدواری را ایجاد نمی‌کند که حضور چهره‌های فوتبال الزاما به تغییرات بنیادین در مدیریت فوتبال منجر شود. شاید همین برداشت، بی‌میلی به شرکت در انتخابات را در میان چهره‌های فوتبال بیشتر کند و عرصه را همچنان به روی دیگران باز بگذارد.

در سال‌های اخیر بارها در فوتبال ایران بحث‌های مفصلی درگرفته که چهره‌هایی مثل مهدی مهدوی‌کیا، علی دایی و دیگران از این دست، به فرصت مدیریت در فوتبال برسند. آن‌ها تجربه‌های ارزشمندی را در فوتبال به دست آورده‌اند و اعتماد اجتماعی بیشتری را جلب می‌کنند اما ریاست فدراسیون فوتبال ایران هرگز بدون خواست سازمان تربیت‌بدنی سابق، وزارت ورزش فعلی و نهادهای تاثیرگذار دولتی ممکن نبود و البته ساختار مجمع فدراسیون و قدرت تعداد آرای هیات‌های فوتبال، مدیرانی مثل کفاشیان و تاج را پی‌درپی به ریاست فدراسیون رساند.

طرح این مساله که سوابق ورزشی رییس فدراسیون یا مدیران باشگاه‌ها دلیل کافی برای موفقیت در این حرفه است، همیشه منطقی و متناسب با واقعیت‌های دهه‌های اخیر نیست. علی کفاشیان که دو دوره ریاست فدراسیون فوتبال را در سال‌های ۸۶ تا ۹۵ برعهده داشت، یک ورزشکار ملی در رشته دو و میدانی بود، یا محمد دادکان، بازیکن پرسپولیس و تیم ملی بود و با شعار حضور ورزشی‌ها به جای سیاسیون به ریاست فدراسیون رسید و از سال ۸۱ تا ۸۵ یک دوران را در این فدراسیون پشت سر گذاشت، داریوش مصطفوی که بازیکن ملی فوتبال بود و سابقه بازی در تاج و پرسپولیس داشت نیز یک چهره ورزشی بود که ریاست فدراسیون فوتبال را در سال‌های ۷۳ تا ۷۶ به دست آورد و پیش از او نیز امیر عابدینی با سوابق حرفه‌ای به عنوان بازیکن در تیم‌های پیکان و پرسپولیس دوران کوتاهی را در سال ۷۳ به عنوان رئیس فدراسیون گذراند. اما انتقادات بسیاری درباره دوره‌های ریاست همین چهره‌های ورزشی مطرح بود و در دو دهه اخیر جامعه فوتبال ایران به درست یا غلط، توام با اغراق یا واقعیت، محسن صفایی فراهانی را موثرترین رییس برای فدراسیون فوتبال می‌شناخت که سال‌های ۷۶ تا ۸۱ با این سمت در فوتبال مدیریت کرد. سوابق نشان می‌دهد حضور چهره‌های ورزشی حتما منجر به تحولات شگفت‌انگیزی نخواهد شد.

البته شائبه‌های فساد مالی در فدراسیون و قراردادهای غیرحرفه‌ای -مثل قرارداد گزاف و زیان‌بار بیش از هشت میلیون یورویی با مارک ویلموتس، سرمربی سابق تیم ملی- به این ادعا اعتبار می‌دهد که حضور چهره‌های ورزشی شناخته‌شده دست‌کم فوتبال را از بحران‌های بزرگ ناشی از سوءمدیریت رها می‌کند. این در واقع محصول اعتماد بیشتر جامعه به چهره‌های فوتبالی در مقایسه با مدیرانی مثل مهدی تاج، یا نامزدهای جدید مثل حیدر بهاروند یا حبیب کاشانی است. بهاروند که سوابق اجرایی او ریاست هیات فوتبال لرستان است یا حبیب کاشانی که در همین فدراسیون فوتبال مدیریت تیم امید ایران را بر عهده گرفت و در راه المپیک ناکام بود، چگونه می‌توانند بعد از ریاست انتقادبرانگیز مهدی تاج، جریانی تازه را در فوتبال ایجاد کنند؟ حتی اصلاحات اساسنامه فدراسیون که یک سال در فوتبال ایران بحث هر روز بود، قدرت تغییر چهره مدیریت فوتبال را از خود نشان نداده است. نامزدهای مطرح‌شده برای ریاست فدراسیون خبر نمی‌دهند که کتاب نوشته‌شده به وسیله کفاشیان و تاج در یک دهه اخیر، به دست چهره‌های تازه ورق بخورد.

بیشتر از ورزش